رفته بودم به شهرستان یکی از استان‌ها برای مراسم شعرخوانی، شهر مذکور فرودگاه نداشت و باید ماشین می‌آمد دنبالم به مرکز استان و از آنجا مرا به مراسم می‌برد. به شهر رسیدیم. در برگشت دیدم راننده عوض شده. یک پژو پارس سفید با داشبورد و کنسول و فرمانی که برق می‌زد از تمیزی و واکسی که بوی کاکائو وانیل می‌داد. خودش هم پسری جوان بود که موهایش کمی ریخته بود، اصلا حرف نمی‌زد و موسیقی هم نمی‌گذاشت.
کد خبر: ۱۲۰۴۸۹۱


گفتم: میگن راه دور رو همسفر خوب کوتاه می‌کنه، یه کم حرف بزنیم؟ گفت بزنیم! از هر دری حرف زدیم تا این‌که گفت: تا یادم نرفته این قبض را امضا کنید. قبض ترابری دانشگاه بود که من امضا کنم این آقا من را در ازای گرفتن 70 هزار تومن از یک شهر دور آورد شیراز. به قبض زل زدم و گفتم: 70 هزار تومن رفت 70 هزار تومن برگشت؟
گفت: نه شما رو برسونم خالی برمی‌گردم. پرسیدم: ماهی چندتومن چرتکه می‌اندازه؟ گفت 5/1 تا 700/1، گفتم: متاهلی؟ گفت تا شش ماه پیش بله بودم الان دیگه نه! گفتم جدا شدین؟ کله تکان داد به معنای تایید. بعد گفت همه چیز خوب بود تا این‌که دخترخاله‌اش عروس شد. چشم و هم‌چشمی پدر زندگی‌مان را سوخت، باشگاه می‌رفت این هم می‌خواست باشگاه بره، لباس می‌خرید این هم لنگه‌شو می‌خواست، من هم تا یه جایی وسعم می‌رسید بعدش گفتم ندارم نمی‌تونم، گفت جدا شیم. تازه جدا شده بودیم که سکه از 5/1 شد چهارتومن، خاکسترنشین شدم .
توی کله‌ام می‌گذشت که هرکسی یک طرفه به قاضی می‌رود برنده بیرون میاد و نمی‌توانستم زن بنده خدا را مطلقا محکوم کنم و تمام حق را به آقای راننده بدهم. اما ظواهر و قرائن نشان می‌داد راننده دروغ نمی‌گفت. القصه که می‌گفت: الان که سکه ترکیده و من باید شش ماهی یک سکه کامل بدهم و گرنه جایم توی زندان است. گفتم چطور ماشینت رو توقیف اموال نگرفته؟ گفت: خره مگه؟ داره ماه به ماه همین ماشین براش پول درمیاره دیوانه است مگر این عابربانک رو الکی خاموش کنه، پژو پارس در سینه‌کش تپه‌ای زیتونی‌رنگ بالا می‌رفت و من به این فکر می‌کنم که کجای راه اشتباه بود؟

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها