رابطه با آقای گلستان یکی از بحث‌برانگیزترین و شاید مهم‌ترین فصل زندگی او باشد که هنوز هم، محل بحث‌هایی است که هر چند وقت یک‌بار، بهانه‌ای برای طرح آنها پیدا می‌شود. تا به حال هیچ‌وقت نخواسته‌ام درباره آقای گلستان صحبت کنم!
کد خبر: ۱۱۹۱۵۸۱

به‌دلیل این‌که احساس می‌کنم پای یک احساس عاطفی در میان بوده است که اطرافیان باید به‌رغم دیدگاه‌های خاص خودشان، حرمت آن عشق را نگه دارند. با وجودی که درباره گلستان خیلی چیزها می‌دانم و خودش هم این را می‌داند، اما تا به حال نخواسته‌ام به حرمت فروغ و همکاری و ارتباطی که در مقطعی سازنده بود و فروغ را به عرصه جدیدی وارد کرد، در این باره حرفی بزنم.
این تصور خودم است که دارم می‌گویم. فروغ بعد از مرگ خودش با اشعاری که در مقاطع مختلف زندگی داشت، توانست با چهار پنج نسل ارتباط برقرار و فکر، خواسته و تمایل آنها را نمایندگی کند. گلستان کی توانست چنین توفیقی را به‌دست بیاورد؟ به هر حال این گستره نفوذ اجتماعی فروغ، باعث شد نوعی حسادت در آقای گلستان پیش بیاید و شروع به تحقیر و تخریب دیگران کند و
به هر شکلی که می‌تواند، اسطوره فروغ را در ذهن علاقه‌مندانش بشکند! برایم بسیار اسباب تعجب است. این چه رفتاری است که ایشان اخیرا کرد و نامه‌های خصوصی دورانی از ارتباط خود با فروغ را به دست خانم میلانی داد که منتشر کند؟ اگر نویسنده حرفی برای گفتن داشته باشد، می‌زند و دلیلی ندارد روابط و حرف‌های خصوصی‌‌اش را دیگران بدانند.
آقای گلستان این رفتار خود را این‌طور توجیه می‌کند که چهره‌های شاخص و اسطوره‌ها زندگی خصوصی ندارند... یعنی تا کجا زندگی خصوصی ندارند؟ مسائل شخصی و روابط کاملا غیر مرتبط با مردم، در چه حد می‌تواند در اختیار آنها قرار گیرد؟ آیا هر چیزی را که در پستوی ذهن و زندگی انسان هست، باید با این توجیه بیرون ریخت و لو داد و آنها را عریان در میانه میدان جامعه مطرح کرد؟ همینگوی حرف جالبی می‌زند و می‌گوید: اگر دیگر حرفی ندارید و کاری نمی‌توانید انجام دهید، یک هفت‌تیر بردارید و به مغز خودتان شلیک کنید!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها