راپورت‌های داش‌منوچ

دلبری کاماروی عروسکی از داش منوچ

ما رو بوگو تا الان فکر می‌کردیم وسط این چند میلیارد جماعتی که پرت شدن تو این کره خاکی، فقط ماییم که این ریختی بَنی‌هِندل شدیم و عشق شوفری و گاز کامیون و بوق تریلی و غروب جاده و خط بندر! نبودی ننه! نبودی ببینی اون کاماروی مشکی خانم دکتر وسط بیابونای لم‌یزرع اطراف کاشون چطور آسفالت جاده رو جِر میداد و می‌رفت سمت آفتاب‌غروب.
کد خبر: ۱۱۸۹۷۳۴

همون اول کاری کامارو رو گازکوب انداختی وسط بیابون خدا، نمی‌دونی با دلبری این اتول متالیک هشت سیلندر داری با دلِ صاب‌‌مُرده ما چه می‌کنی؟! حالا اینم بگیم این‌که قدم به قدم کنار آسفالتای ترک ترک خورده جاده (عینهو کف دست داش منوچ تایرلور) تابلو کوفته باشی تو زمین خدا که آآآآآی ملت اینجا حوالی سیرچ هست و خانم دکتر قصه با اون کاماروی عروسکی داره راهی سیرچ می‌شه و تا سیرچ فلان کیلومتر مونده و ... نه دادا! نه آق هنرمند! ما رو نمی‌تونی رنگ کنی! با همه ارادتی که خدمت حرضتِ شوما داریم این یک فقره رو بی‌خیال شو جون داداش! داش منوچو نمی‌تونی دور بزنی! نَقل یه عمر شوفری و دنده جابه‌جا کردن پشت رُل تو جاده‌های این مملکت تو تاریکی شب و روشنایی روزه لوطی! منوچ تایرلور، متر به متر جاده‌های مملکت رو عینهو کف دستش و عینهو کوچه پس‌کوچه‌های میدون شوش و پامنار می‍شناسه مشتی!
حالا درسته با جاده‌بازی‌ کردنت عجیب حـــــــال کردیـــــــم و رادیاتِ وجودمون خنک شد ولی عقل ما خیلی قد نداد و دو زاری‌مون نیوفتاد اصن قرار بود چه بگی و آقا کوروش و حرضت امیرکبیر و باقی ملت تو فیلم چه غلطی می‌کردن ولی همین قدر که جیگر جماعت شوفر و بنی‌هندل رو خنک کردی ایول داری! آق هنرمند وسط فیلم که ولو شده بودیم رو صندلی و کیفورِ صدای اگزوز اون عروسک بیابونی بودیم این ضعیفه پشت سری ما یه چیزی انداخت که عجیب رو مخ منوچ مونده. ما که جز یه بار که کلید قفل دلمون پیش ملیحه اقدس خانوم اینا گیر کرد و تا الان هم هنوز باز نشده خیلی از عشق و عاشقی سر در نمیاریم ولی جون داداش واسه عاشق کردن کارگزار حرضت ملک الموت، خیلی هم نمی‌خواد خیانتشو به اوس کریم داستان کنی و ببریش سر چوب!
با تموم این احوالات ولی دمت گرم که یه رُخی به قبیله شوفر جماعت دادی هرچند اون صحنه بی‌ناموسی هیتلر و اون ضعیفه بزک دوزک کرده و غسل واجب نشون دادن امیرکبیر یه جورِ ناجوری بود! حالا ملت تو سینما از این گوش تا اون گوش زدن زیر خنده و بساط هِر و کر و به نیش حرضت امیرکبیر خندیدن ولی خب منوچ نیگا انداخت کف سالن و استغفرا... قرقره کرد بلکه بشوره ببره!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها