گفت‌وگو با دکتر علی عِلّی درباره سفرش به روستایی در سیستان و بلوچستان

آن مرد با کیف دندانپزشکی آمد ...

شما شاید یادتان نباشد؛ اوایل پیروزی انقلاب، روزهای جمعه برای خودش حال و هوایی داشت. خواب خوش تا لنگه ظهر و ناهار روز تعطیل و رستوران‌گردی و این‌‌طور چیزها را به آن می‌گفتند؛ قرتی‌بازی! اصلا وقت و فرصت فکر کردن به این‌‌طور چیزها نبود، انقلاب کرده بودیم تا کشورمان را بسازیم و به داد محرومان و مستضعفان برسیم که امام خمینی (ره) گفته بود این انقلاب، انقلاب مستضعفان است. آنها انقلاب کرده بودند و حالا که پیروز شده بودند باید همه دست به دست هم می‌دادند تا مستضعفان کمی آب خوش از گلویشان پایین برود و زندگی در فضای عدالت و مساوات را تجربه کنند. از روزهای جمعه می‌گفتم که سبک خاص خودش را داشت، روستاگردی و طبیعت‌گردی نه برای تفریح که برای کمک به روستاییان. برای من که در نیشابور زندگی می‌کردم و برادرم و دوستانش خون انقلابی‌گری در رگ‌هایشان جاری بود، صبح جمعه از سحر شروع می‌شد که آنها راه می‌افتادند به سمت چهارراه اصلی شهر که مینی‌بوس‌ها آماده بود تا آنها را ببرد به روستاها؛ مینی‌بوس‌های قدیمی که همه‌‌نوع آدمی سوارش می‌شد از دکتر بگیر تا مهندس و لوله‌کش و بنا و ... همه می‌رفتند تا به هموطن‌های خود کمک کنند بدون دریافت هیچ دستمزدی و مواجبی. فقط برای عملی کردن واژه نوع‌دوستی که یکی از دلایل انقلاب اسلامی بود.
کد خبر: ۱۱۸۱۲۴۶

در مدرسه، معلمی داشتیم به نام شیدا حقیقی (هرجا هست خدا حافظش باشد) معلم زیست‌شناسی بود، شوهرش که دانشجوی پزشکی بوده در بحبوبه روزهای انقلاب برای کمک به مردم سیستان و بلوچستان به این استان رفته و شهید شده بود، خودش جنازه شوهر جوانمرگش را از سیستان و بلوچستان به مشهد آورده بود. خانم حقیقی برایمان از فقر فراگیر سیستان و بلوچستان می‌گفت و این که بیماری و نبود پزشک و دارو در این منطقه بیداد می‌کند و همه باید به مردم سیستان و بلوچستان کمک کنند. حالا خانم حقیقی باید 60 سالی داشته باشد، شاید هنوز هم به سیستان و بلوچستان می‌رود و به مردمانش کمک می‌کند و من اما هر زمان به کسی برمی‌خورم که به مردم این استان کمک می‌کند،‌ وارد تونل زمان می‌شوم و به عقب و سال‌های اول پیروزی انقلاب برمی‌گردم.

گروه بانوک را در اینستاگرام دنبال می‌کنم.همان گروهی که از سال قبل فعالیتش را شروع کرد و هدفش توانمندسازی دختران و زنان روستای «سیدبار جدگال» سیستان و بلوچستان است. زنان و دختران دست‌دوزهای خود را می‌فروشند، بخشی از پولش را برای خودشان برمی‌دارند و بخشی از آن را برای ساخت مدرسه و آبادانی روستا هزینه می‌کنند. حالا همه آنهایی که دوست دارند، ‌ایران و سیستان و بلوچستان که بسیار محروم است، آباد شود گروه بانوک و دست‌دوزهای زنان بلوچ را می‌شناسند.چند روز قبل بانوک، عکس دندانپزشکی را به اشتراک گذاشت که از تبریز به روستای سید بار جدگال رفته بود تا دندان‌ بچه‌های این روستا را درمان کند.
دکتر علی عِلّی، متولد سال 57 در تبریز است. آن‌طور که خودش می‌گوید: تصمیم گرفته بچه‌های این روستا را خوشحال کند. درباره این موضوع با همسرش صحبت کرده و به این نتیجه رسیده‌اند که پول دادن یا دست‌دوز خریدن شاید آن کمک بنیادینی نباشد که آنها دلشان می‌خواهد، هر چند آن را نفی نمی‌کنند.تا این‌که تصمیم می‌گیرند به روستا بروند و دندان‌ بچه‌ها را معاینه کنند و آنهایی که نیاز به درمان دارند را مداوا کنند. با کمال میهن‌دوست، معلمی که در مدارس این منطقه تدریس می‌کند، تماس می‌گیرند و او با شبکه بهداشت هماهنگ می‌کند و آنها اتاق و وسایل سخت‌افزاری را در اختیار دکتر می‌گذارند و او با مواد مصرفی و دارو عازم سید بار جدگال می‌شود. خبر پخش می‌شود و از روستاهای دیگر هم می‌آیند و دکتر عِلّی چند روزی می‌ماند و دهان و دندان بچه‌ها را معاینه می‌کند؛ دندان‌هایی که باید دربیایند را در‌می‌آورد و آنهایی که باید پر شوند را پرمی‌کند و...

این دندانپزشک می‌گوید: تا به سیستان و بلوچستان سفر نکرده بودم از عمق و حجم فقر مردم این منطقه بی‌خبر بودم. شنیده بودم محروم هستند اما نمی‌دانستم به این میزان! راستش را بخواهید به این منطقه رفتم تا کاری نمادین انجام دهم و از دیگر همکارانم بخواهم که کمک کنند به محرومان آن هم در دوره‌ای که دارو و درمان‌گران است. مادری بچه‌اش را آورد، می‌گفت که ماه‌هاست بچه از دندان‌درد روز و شب ندارد. مادر و بچه هر دو خسته و بی‌چاره بودند. دلم لرزید، یک دندان‌درد ساده باید آنها را چنین کلافه کند! به دوستان و همکارانم پیشنهاد دادم که هشتگی راه‌اندازی کنیم با عنوان هر دندانپزشک یک روستا. چقدر خوب می‌شود این‌همه دندانپزشکی که در سراسر کشور داریم، مسؤولیت رسیدگی به دهان و دندان یک روستای محروم را به عهده بگیرند. ماهی، دو ماهی یک بار به روستا سربزنند و کار مداوا را انجام بدهند. درست است که درمان و سلامتی مردم به عهده دولت است اما واقعیت این است در شرایط سخت کشور این‌که همه وظایف را به دولت بسپاریم یعنی مسؤولیت‌پذیری خودمان را زیر سوال برده و حس انسان‌دوستی را در خودمان صفر کرده‌ایم.

دکتر علی عِلّی که با بنیاد کودک نیز همکاری دارد و کمک‌هزینه تحصیل دو نفر را به عهده گرفته که یکی از آنها امسال در رشته داروسازی فارغ‌التحصیل شده درباره حس و حال خوب کاری که انجام داده می‌گوید: حالم خیلی خوب است. از روزی که از روستای سید بار جدگال برگشته‌ام آرامشی عجیب دارم. باز هم به آن منطقه خواهم رفت باز هم دندان‌ بچه‌های آنجا را معاینه خواهم کرد، حالشان که خوب می‌شود، درد دندانشان که کم می‌شود، انگار همه دردهای عالم را از روی دوشم برداشته‌‌اند. به نظرم برای این‌که حال خودمان و حال کشورمان را خوب کنیم باید به همان سال‌های اول پیروزی انقلاب برگردیم که همه بدون هیچ چشمداشتی به‌هم کمک می‌کردند، آبادانی کشور و پیشرفت هدف همه مردم بود و آن نسخه جواب هم داد. دولت هم می‌تواند کمک کند؛ دانشجویی که درس پزشکی‌اش تمام می‌شود، باید طرحی چند ساله را بگذراند، چقدر خوب می‌شود دولت آنها را مثلا به جای گذراندن چند ساله طرح، یک سال به مناطق محروم بفرستد. این روش تشویقی است برای پزشکان که به این مناطق بروند؛ چون در حالت عادی کمتر پزشکی تمایل دارد در مناطق محروم مطب دایر کند که این هم از آسیب‌هایی است که سلامت مردم را تهدید می‌کند.

هر دندانپزشک، یک روستا ... چقدر طرح و فکر زیبایی، فکر کنید این طرح گسترش پیدا کند، هر خیاط یک روستا، هر داروخانه یک روستا، هر جراح یک روستا و....
بپذیریم اگر مردم به داد هم نرسند؛ هیچکس به داد آنها نخواهد رسید؛ پُز ندهیم که این شعر سعدی: بنی‌آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به‌درد آورَد روزگار/ دگر عضوها را نمانَد قرار
تو کز محنت دیگران بی‌غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی
در یکی از سالن‌های سازمان ملل نصب شده است؛ خودمان آستین بالا بزنیم و آن را در کشور خودمان عملی کنیم.

طاهره آشیانی
روزنامه‌نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها