نگاهی به منتخبی از سریال‌های ملودرام در 4دهه گذشته

سریال‌های خانواده‌پسند

بخش مهمی از مجموعه‌های تلویزیونی پخش شده در 4دهه پس از پیروزی انقلاب را ملودرام‌ها تشکیل می‌دهند که برای آن می‌توان چند دلیل مهم ذکر کرد.
کد خبر: ۱۱۷۴۹۰۱

نخست علاقه مردم ایران به قصه شنیدن و مواجهه با داستانهایی است که خود را به آن و شخصیتهایش نزدیک حس کنند. دیگر اینکه ملودرام قابلیت ترکیب با سایر گونهها را داشته و همین امر دست فیلمنامهنویسها و کارگردانها را برای خلق آثاری ترکیبی باز میگذارد. به همین خاطر هم در 40 سال گذشته با سریالهایی مواجه میشویم که ترکیبی از ملودرام و ژانرهای مختلفی از تاریخی و سیاسی تا عاشقانه و... هستند. در این پرونده به تعدادی از آثار شاخص این ژانر در 4دهه گذشته میپردازیم.

دهه 60 و شروع ملودرامهای تماشاگرپسند

پاییز صحرا

یکی از مشهورترین و پرحاشیهترین ملودرامهای این دهه ساخته اسدا... نیکنژاد با بازی شهلا میربختیار، جمیله شیخی، اسماعیل داورفر و داریوش مودبیان است که قصه آن حول محور خانوادهای ثروتمند میگذرد. با ورود صحرا به این خانواده و ازدواجش با پسر بزرگ آنها، تفاوتهای طبقاتی و فرهنگی میانشان آشکار شده و به یک اختلاف عمیق ختم میشود که در آخر به جدایی این زوج جوان میانجامد. پاییز صحرا قصه تکراری اما امتحان پس داده ازدواج دختر فقیر و پسر پولدار را دستمایه کار خود قرار داده و یک ملودرام خانوادگی تمام عیار را شکل داده که بسیاری از ویژگیهای تماشاگرپسند بودن را با خود دارد. در عین حال از بازیگران توانمندی هم سود جسته که هر یک در ایفای نقشهای خود موفق بوده اند.

آینه

یکی دیگر از سریالهای پربیننده دهه 60 است که بسیار مورد توجه قرار گرفته و حتی در بازپخشهایش هم بینندگان زیادی داشته است. غلامحسین لطفی که در سالهای اخیر به عنوان بازیگر و کارگردان بسیار کمکار شده، در آینه سراغ قصههایی ساده و باورپذیر از دل جامعه آن سالهای ایران رفته و آن را با رگههایی از طنز روانه آنتن کرده است. تمرکز آینه که در چند فصل هم ساخته شده، بیشتر روی زوجهای جوان و کشمکشهای معمول میان آنها متمرکز بود و پیامهای اخلاقی خود را هم لابهلای آن گنجانده و به مخاطبان خود عرضه میکرد. در این بین به موضوعهای روز آن سالها همچون آپارتمان نشینی هم میپرداخت که برای مردم تازگی و در عین حال جذابیت داشت.

رعنا

داوود میرباقری در دومین مجموعه تلویزیونیاش سراغ قصهای عاشقانه در بستر روزهای ملتهب منتهی به پیروزی انقلاب رفته و آن را ماهرانه به تصویر کشیده است. قصه زنی بیمار و رو به احتضار که پسرش را در تظاهرات گم کرده و از طرف دیگر با برادر تاجر مسلکش که دختر او را برای ازدواج با پسرش (پوریا) میخواهد کلنجار میرود. او در خاطرات خود نیز همسر مرحومش را میبیند که زندگی عاشقانهای را با او سپری کرده است. رعنا با وجود برخورداری از تعداد اندک شخصیت و لوکیشنهای محدود، حس و حال تاثیرگذاری داشته و سرشار از دیالوگهای کوبنده و پینگپنگی شکل است.

دهه 70 و اوجگیری ملودرام

آپارتمان

نگاهی نو به آپارتمان نشینی در ابتدای دهه 70 که با چند داستانک جذاب تلفیق شده و مخاطب را تا آخر بهدنبال خود میکشاند. حضور چند خانوار در یک مجتمع مسکونی، فضای لازم را در اختیار نویسنده کار (فرهاد توحیدی) قرار داده تا با خلق داستانکهایی برای هر یک از آنها سروشکل جذاب تری به سریال بدهد. به همین خاطر هم آپارتمان سرشار از تیپ و تیپ-شخصیتهایی است که برای مخاطب آشنا به نظر رسیده و قصه را بخوبی در عرض گسترش میدهند.

نیمه پنهان ماه

نخستین سریال پربینندهای که صرفا برای پخش در ماه مبارک رمضان تدارک دیده شده و داستان پرفراز و فرودی هم دارد. یک ملودرام خانواده محور که در آن هر یک از شخصیتها داستان خود را داشته و رازی هم میان آنها جریان دارد. نیمه پنهان ماه در زمان پخش خود سریال چندان کند و بی رمقی به نظر نمیرسید اما در نگاهی دوباره بسیار کند و کشدار به نظر میرسد که بخش مهمی از آن به اضافات فیلمنامهاش بازمیگردد. تیپها هم نقش فعالی در این سریال داشته و به کیفیت شخصیتپردازی آن لطمههای زیادی وارد کردهاند. با این حال این سریال یک نقطه عطف خوب دارد که روند کند پیشرفت داستان را عوض کرده و کیفیت متفاوتی به آن میبخشد که مهمترین نقطه قوت کار به حساب میآید.

آوای فاخته

بهمن زرینپور از اواخر دهه 60 تا نیمه دهه 70 پرکار ظاهر شده و سه ملودرام تلویزیونی ساخت که آوای فاخته شاخصترین آنهاست. قصه پیرمرد تودهای که پس از 40سال به ایران بازگشته و بهدنبال دختر گمشده خویش است اما در این بین خواهرش فکر دیگری درباره او دارد. آوای فاخته شباهت بسیار به تمام ملودرامهای مشابهاش در تمامی سالهای پس از انقلاب داشته و حتی به لحاظ ریتم هم با آنها مو نمیزند! اما آنچه آن را از نمونههای مشابه متمایز کرده، دیالوگهای آن و نیز بازیهای خوب بازیگرانش بخصوص اکبر زنجانپور، داوود رشیدی و منوچهر حامدی است که به تنهایی چند پلهای کیفیت کار را ارتقا بخشیدهاند.

پدر سالار

اکبر خواجویی و علیاکبر محلوجیان در این مجموعه پرطرفدار سراغ سنتها رفته و خانوادهای را بر این اساس شکل دادهاند که مسالهای بظاهر ساده را به یک معضل بزرگ تبدیل میکنند. اسدا... واعظیان بهعنوان شخصیت مرکزی داستان، مردی دلبسته به سنتهاست که فرزندانش را پس از ازدواج هم در کنار خود قرار داده و حاضر به جدایی آنها نیست تا اینکه برادرزاده و عروسش آذر، چالشی بزرگ را برایش رقم میزند. خواجویی در خلق شخصیت اصلی خود عالی عمل کرده و بخش مهمی از موفقیت کار را مدیون همین شخصیتپردازی است که در نقطه مقابلش خواهر همسر و نیز مادر یکی از عروسهایش قرار دارد. در این بین نباید از حضور محمدعلی کشاورز در نقش اسدا... خان هم غافل شد که جلوه خاصی به این نقش بخشیده و کاملا در قوارههای آن نشسته است.

در پناه تو

یکی دیگر از به اصطلاح سریالهای خیابان خلوتکن دهه 70 تلویزیون ساخته حمید لبخنده است که مایههای عاشقانه آن در آن سالها کاملا جلب توجه میکرد. داستان چند دانشجوی رشته نمایش و هنر که در ارتباط با یکدیگر قرار داشته و به نوعی زندگیهایشان به هم گره میخورد. از محمد منصوری، رامین و پارسا گرفته تا مریم و فیروزه و... که هر یک گوشهای از داستان را گرفته و پیش میبرند. تیپ شخصیتهایی که باورپذیر بوده و بهعنوان یک دانشجوی دهه هفتادی به باور مخاطبان خود مینشستند. بازیها هم تا حدود زیادی واقعگرا بوده و در آن بندرت از اغراقهای آنچنانی خبری هست. هرچند این مورد در بازی لعیا زنگنه تا حدود زیادی مشاهده میشود که جزو نقاط ضعف درپناهتو بهحساب میآید.

روزگار جوانی

در نیمه دوم دهه 70، جوانها حضور فعالی در شبکههای تلویزیونی بخصوص شبکههای تازه پاگرفته داشته و مجموعههای تلویزیونی را هم بینصیب نگذاشتند. بههمین خاطر هم سریالهای زیادی در این دوره زمانی ساخته شد که جوانها شخصیتهای اصلی آن بوده و نقشی پررنگ در پیشبرد آن به عهده داشتند. روزگار جوانی ساخته شاپور قریب یکی از مهمترین آنهاست که قصه زندگی چند جوان دانشجوی شهرستانی را روایت میکند که به دلایل اقتصادی مجبور به همخانگی با یکدیگر هستند. در هر قسمت هم ماجرایی با محوریت یکی از آنها رخ داده که تلخ و شیرینیهایش هم باورپذیر و دلنشین جلوه میکند. اصغر فرهادی به عنوان نویسنده فیلمنامه نقش مهمی در موفقیت این سریال داشته و شاپور قریب هم در سری نخست آن بازیگران بسیار مناسبی را برای نقشهای اصلی کار انتخاب کرده است.

دهه 80 و سنگینی کفه ترازو
به سمت تلخی پس از باران

سعید سلطانی یکی از ملودرام سازهای موفق تلویزیون است که اوج کارش را در پس از باران شاهد بوده ایم. روایت یک قصه پیچیده و پرتنش در دو مقطع زمانی کاملا متفاوت در تهران و شمال ایران که این دو مقطع را با ظرافتی خاص به هم پیوند میزند. سلطانی در بخش گذشته عالی عمل کرده و نقاط عطف متعددی را در بخشهای مختلف آن به کار گرفته که مخاطب را تحتتاثیر قرار داده و کنجکاوانه بهدنبال خویش میکشاند. شخصیتهای مثبت و منفی کار هم خوب و متقاعدکننده از کار درآمدهاند که از نمونههای شاخصش میتوان به همسر اول ارباب سالاری، خود ارباب و شهربانو در قطب مثبت و عمو غلام و فرخ در قطب شر اشاره کرد.

مسافر

سیروس مقدم هم که در دهه 80 بسیار پرکار بود، در مسافر، کاملا سوار داستان بوده و قصهای تکراری و بارها گفته شده را به شکلی جذاب روایت کرده است. قصه پیرمرد تنهایی که میخواهد اشتباهات گذشته خود که لطمههای زیادی به نوههایش وارد کرده را جبران کند و در این مسیر با آدمهایی مواجه میشود که نمیخواهند او با نوههایش ملاقات کند. با ورود منیژه، دوست دوران کودکی نوه پیرمرد و دایی معتادش، قصه وارد فاز تازهای شده و هیجان و تنش بیشتری به داستان اضافه میشود که مخاطب را با خود همراه میکند. برگ برنده مقدم در این سریال برای جذب حداکثری مخاطب، بازیگری به نام پانته آ بهرام است که به شخصیت منیژه کیفیت ویژهای بخشیده است.

دوران سرکشی

یکی از بهترین و در عین حال تلخ ترین ملودرامهای تلویزیونی که از فیلمنامهای فوقالعاده برخوردار است. قصه دختری نوجوان به نام روناک که در مدتی نسبتا کوتاه، زندگی تلخ و پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشته و هویتهای مختلفی دارد. رابطه او و یک مددکار اجتماعی، بخش مهمی از قصه را پیش برده و مخاطب را با روناک و زندگی عجیب و غریبش آشنا میکند. شخصیتپردازی در این مجموعه تلویزیونی حرف اول را زده و بهگونهای است که مخاطب در باور آنها با همه عجیب بودنشان ذرهای تردید به دل راه نمیدهد. برای مثال هم میتوان به عموی روناک و شخصیت چندوجهیاش اشاره کرد. عاطفه نوری هم در نقش روناک بهترین بازی عمر خود را ارائه کرده که گوشهای از ذهن علاقهمندان سریال دوران سرکشی حک شده است.

زیر تیغ

محمدرضا هنرمند در زیر تیغ، سراغ قصهای رفته که کاملا در قالب ملودرام نشسته و به بهترین شکل درون این قالب رشد کرده است. قصه تلخ مرد کارگر درستکاری که بر اثر یک اتفاق باعث قتل دوست قدیمی اش شده و پس از چند روز دست و پا زدن در عذاب وجدانی کشنده خود را تسلیم قانون میکند. نکته مهمی که زیر تیغ را از تمامی ملودرامهای تلویزیونی چهار دهه گذشته متمایز کرده، فضای سنگین و خفه کننده آن است که روح مخاطب را همچون شخصیتهای درگیر ماجرا آزار میدهد. هنرمند در انتخاب بازیگرها هم عالی عمل کرده و جمعی از بهترینها را برای ایفای نقشها برگزیده است. از میان آنها پرستویی و معتمدآریا در نقش یک زوج از طبقه کارگر جامعه عالی ظاهر و در نقشهای خود کاملا ذوب شدهاند.

دهه 90 و افول ملودرام

ستایش

یکی دیگر از ساختههای محبوب سعید سلطانی که قسمت دوم آن نیز پس از موفقیت فراوان سری نخست ساخته و پخش شد و این روزها سری سوم آن هم در حال تولید است. سعید مطلبی بهعنوان نویسنده فیلمنامه ستایش، از تمامی کلیشهها و مولفههای ملودرام در ستایش بهره گرفته و فراز و نشیبهای خوبی به آن بخشیده تا مخاطب را دنبال خود بکشاند. برای مثال هم میتوان به فرار برادر ستایش از سربازی به هنگام جنگ و کشته شدنش در مرز ترکیه اشاره کرد. همینطور رابطه شکل گرفته میان طاهر و ستایش، ازدواج و بچهدارشدنشان و در نهایت مرگ طاهر که زمینه را برای ورود پدر طاهر به زندگی ستایش و تهدیدهایش باز میکند. نرگس محمدی در نقش ستایش تا حدود زیادی جا افتاده و به مرور هم بازی بهتری را از خود به نمایش میگذارد.

آوای باران

ترکیبی از داستانهای مشهور سیندرلا و الیور توئیست که حسین سهیلی زاده و نویسندگان فیلمنامه این سریال تلاش زیادی برای ایرانیزه کردن آن به خرج دادهاند. آوای باران هم بخش مهمی از مولفههای ملودرام را با خود دارد که از مهمترین آنها میتوان به قصه گویی، گسترش داستان در عرض و نیز وارد کردن شخصیتهای مکمل متعدد اشاره کرد. شخصیتها در دو قطب خیر و شر هم به گونهای خلق شده اند که سیاه سیاه یا سفید سفید نبوده و خاکستری به نظر برسند. از شاخص ترین آنها هم میتوان به سردسته باند خلافکارهای حاشیه شهر با بازی فوقالعاده مهران احمدی و بیتا با بازی نیلوفر پارسا اشاره کرد که کاملا به باور مخاطبان خود نشستهاند.

محمد جلیلوند

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها