بچه‌های مبتلا به سندرم دان در «دیوار 47» دوره‌های ورزشی، تئاتر و زبان را فرامی‌گیرند

ضربه فنی سندرم دان

مدتی است یکی از بلوارهای خلوت و زیبای چیتگر به محل رفت و آمد بچه‌هایی تبدیل شده که دنیای قشنگ‌تری نسبت به ما دارند. خدا انگار یک لبخند بزرگ و پهن را روی صورت آنها نقاشی کرده. اینجا خانه بچه‌های دیوار 47 است؛ جایی که زندگی برای کودکان مبتلا به سندرم دان به شکل دیگری جریان دارد.‌ لبخند آنها همیشگی است و همین‌طور که این طرف و آن‌طرف راه می‌روند، با لبخندشان به شهر رنگ مهربانی می‌زنند. یک عصر دلپذیر پاییزی را همراه بچه‌هایی که یک کروموزم بیشتر از دیگران دارند پشت نیمکت‌های کلاس زبان نشستیم. کلاسی که شادی از آن می‌بارد.
کد خبر: ۱۱۷۲۶۹۳

کلاس زبان از آن دست کلاسهای آموزشی در بنیاد 47 است که بچهها برای حضور در آن سر و دست میشکنند؛ دلیلش هم علاقهای است که به خانم معلمشان دارند. قبل از آمدن خانم معلم، در کلاس همهمهای برپاست. از آن جایی که معلم کلاس زبان، آزاده عباسنژاد، موسس بنیاد دیوار 47 است، آنها برای دیدنش بیتاب هستند. مریم که 18 سال دارد، مدام چشم به راه است تا خانم معلم بیاید. قبل از این که کلاس تشکیل شود، کمی با مریم گپ میزنم.

چرا اینقدر کلاس زبانت رو دوست داری؟

من عاشق آزادهجونم. کلاس زبانهای ما خیلی باحاله. همهاش میگیم و میخندیم.

چه کلاسهای دیگهای به جز زبان میروی؟

اسکواش، نقاشی. خیلی چیزای دیگر. موسیقی. کلا سعی میکنم تو همه کلاسها شرکت کنم.

دیوار 47 رو چقدر دوست داری؟

خیلی دوستش دارم. من تا قبل از این که بیایم اینجا دوست زیادی نداشتم. اما الان با بچهها دوست شدم و اینجا با هم حرف میزنیم، بازی میکنیم. حالمون خیلی خوبه.

خوشحالی و خنده

همین طور که مشغول صحبت کردن با مریم هستم، یک لبخند پررنگ روی صورتش نقش میبندد. از جایش بلند میشود و بدون اینکه چیز بگوید به سمت در میرود. به قول مریم «آزادهجون» رسیده و به همین دلیل است که کل کلاس میرود روی هوا. تا زمانی که عباسنژاد آنها را آرام کند و سر جایشان بنشاند حدود 20 دقیقه زمان لازم است. آزاده عباسنژاد میگوید، کلاس زبانهای دوشنبه همیشه به همین شکل است. معلم روی صندلی خودش مینشیند و شروع میکند به یاد دادن رنگها و میوهها. بچهها بعد از او بسرعت هر کلمهای را تکرار میکنند و آن را به خوبی یاد میگیرند. خیلیها فکر میکنند شاید بچههای سندرم دان نتوانند بسادگی و مانند بچههای دیگر همه چیز را یاد بگیرند، اما از این خبرها نیست. با جان و دل به معلمشان گوش میدهند و یاد میگیرند.

وداع سخت

در بنیاد دیوار 47 علاوه بر کلاس زبان، کلاسهایی مانند موسیقی، کشتی، نقاشی و... تشکیل میشود و هر عضو میتواند به فراخور علاقهای که دارد در آن حضور پیدا کند. کلاس زبان که تمام میشود، صدای همهمه میآید. حمید دلش نمیخواهد کلاس زبان تمام شود و از آنجا بیرون برود. مدتهاست بعد از کلاس زبان، نیمساعت هم برای خداحافظی حمید و خانم معلم صرف میشود. خانم عباسنژاد میگوید، این عادت همیشگی حمید است. حمید را که راهی میکنیم، مصاحبه ما از همان کلاسها شروع میشود. اینکه برگزاری کلاسها چه تاثیری روی بچهها میگذارد؟روایت یکی از این معلمان خواندنی است: «بچهها در این کلاسها چیزهای زیادی یاد میگیرند. از بحث آموزش که بگذریم، حضور در کلاسها باعث میشود بچهها حال بهتری داشته باشند. یادم است پسری در کلاس فوتبال ما ثبتنام کرد که بشدت پرخاشگر و عصبانی بود. یک مرتبه حتی درگیری فیزیکی هم داشت.

گاهی اوقات از کلاس فرار میکرد و میرفت جایی که نمیشد او را پیدا کرد. بیچاره مادر مریضش باید چند ساعتی دنبال او میگشت. مدتی که گذشت رفتار او بشدت عوض شد. حتی الان که مادرش تصادف کرده و در بستر بیماری است و نمیتواند با او همراه شود، خودش به کلاس فوتبال میآید و اتفاقا جزو موفقترین ورزشکارانی است که در بنیاد فعال است و چند مدال هم کسب کرده است.»

انرژی مثبت

بچهها شروع میکنند به ترک کردن کلاس درسشان. حدود یک ساعت از اتمام کلاس گذشته، اما حرفهای آنها تمامشدنی نیست. انس و الفت بچهها با معلمشان عجیب است، از خانم عباسنژاد در این باره میپرسم. اعتقاد جالبی دارد. بین حرفهایش مریم را هم شاهد میگیرد و او حرفهایش را تأیید میکند. او می گوید:«من همیشه سعی میکنم انرژیهای خوبم را به بچهها انتقال بدهم. زمانی که حالم خوب نیست، به تماسشان جواب نمیدهم. به آنها میگویم که حالم خوش نیست و نمیتوانم صحبت کنم. دقیقا رفتاری که با دوست نزدیک و خانوادهام دارم. من دیدهام تعدادی از همکارانم، حتی زمانی که حال خودشان خوش نیست، جواب تلفن مددجویشان را میدهند و بسرعت وقتی گوشی را قطع میکنند، میگویند «اه دوباره این زنگ زد، نمیدونه این ساعت نباید زنگ بزنه؟» من به خودم قول دادهام این کار را انجام ندهم، چون ایمان دارم این انرژی بد خیلی سریع به بچهها خصوصا بچههای مبتلا به سندرم دان منتقل میشود. همانطور که توقع دارم و شعار میدهم بقیه افراد باید با کسانی که مبتلا به سندرم دان هستند رفتار خوب و معقولی داشته باشند، در مقابل خودم همین شکل رفتار میکنم. من و مریم یک وقتهایی با هم بحث کردیم، یک وقتهایی حوصله هم را نداشتیم. اما همیشه سعی کردیم انرژی بدی به هم ندهیم. برای همین است که یکدیگر را دوست داریم.»

دیواری برای دیدن

صحبتهای ما از بچهها شروع میشود و میرسد به این جا که اصلا چرا دیوار را انتخاب کردند؟ چرا اسم بنیادشان را گذاشتند دیوار 47؟ عباس نژاد توضیح می دهد: « این که چرا اسم بنیاد را گذاشتیم دیوار 47 به همان دلیل است که بچههای سندرم دان 47 کروموزومی هستند. ایدهای که همان ابتدای کار به ذهن من رسید، استفاده از دیوارهای شهر برای آشنایی مردم با مبتلایان به سندرم دان بود. دیوارهای شهر جایی هستند که همه آن را میبینند، دربارهاش فکر میکنند، کاملا در دسترس هستند. در نهایت شروع کردیم به انتخاب دیوارهایی که در شهر حسابی توی چشم هستند و مردم در آنجا بیشترین تردد را دارند. قصد من این بود که وقتی مردم دیوارهای سطح شهر را میبینند از خودشان بپرسند دیوار 47 چیست؟ همین مساله کنجکاوشان میکرد تا با گوشی همراهشان شروع کنند به سرچ کردن و با ما آشنا شوند. جالب است بدانید دیوار 47 سال 93 در کنفرانس تداکس ثبت جهانی شد.»

با همین ایده، دیوارهای 47 یکییکی شروع کردند به شکل گرفتن در سراسر کشور.به گفته وی: «17شهر ایران دیوار 47 دارد و متاسفانه جای این دیوار هنوز در تهران خالی است. شهردار قبلی به ما قول داده بود که چند دیوار مناسب برای این کار در اختیار ما قرار دهد، اما تا امروز که با شما صحبت میکنم، این قول عملی نشده و ما در تهران دیوار47 نداریم. در حالی که فکر میکنم حضور این دیوار در تهران جزو ضروریات است.» عباسنژاد سعی کرده برای بچههایی که مبتلا به سندرم دان هستند، دنیا را به جای قشنگتری تبدیل کند؛ جای قشنگتری که حق مسلم این بچههاست. او یادآوری می کند:«ما اولین تیمهای سندورم داون جهان را داریم. تیم کشتی داون، تیمهای ورزشی. ما حتی اولین کارناوال تئاتر سیار را هم راه انداختهایم. هنرمند خوب کشور آقای رضا فیاضی هر دو هفته یک بار از کیش به تهران میآیند تا با بچهها تئاتر تمرین کنند. آن روزها برای بچههای ما جزو بهترین دقایق است. در نقشهایشان فرو میروند و شروع میکنند به زندگی کردن در قالب یک آدم دیگر. معمولا بچههایی که مبتلا به سندرم دان هستند از گزند کلماتی مانند «دیوانه، منگول، عقبمانده» و خیلی صفات بد دیگر در امان نمیمانند. دیوار 47 مدتی قبل کمپینی در این خصوص راه انداخت که نتایج خوبی هم داشت: «حدود شش ماه کمپینی راه انداختیم برای حذف سه عنوان «منگول، معلول و عقبمانده». زمانی که این کمپین فعالیت خودش را شروع کرد، متوجه شدیم چقدر روی مردم تاثیر گذاشته و آنها سعی میکنند بچهها را با این القاب زشت صدا نکنند. این کار توانست مردم را روی این مساله حسابی حساس کند.» ده سال از شروع فعالیت «دیوار 47» میگذرد. اما این مردم هنوز به خوبی این دیوار و خدماتی که به بچهها ارائه میدهد را نمیشناسند. دلیل این مهجور ماندن، نداشتن حامی مالی است خانم عباس نژاد در این باره توضیح می دهد: «اگر حامی مالی داشتیم، میتوانستیم به شکل بهتری از بچهها حمایت کنیم، اما افسوس که این امکان برای ما فراهم نیست. اگر بتوانیم مشکلات مالی را برطرف کنیم، برنامههای بسیار زیادی داریم که با اجرایی کردن آنها میتوانیم مفیدتر از الان باشیم.»

میترا شکری

جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها