خوانش غزلی آیینی از سروده‌های سعید بیابانکی

صندوقچه سیم و زر

بگذار که این باغ، درش گم شده باشد/ گل‌های تَرَش، برگ و برش، گم شده باشد/ جز چشم به راهی، به چه دل خوش کند این باغ/ گر قاصدک نامه برش گم شده باشد/ باغ شب من، کاش درش بسته بماند/ ای‌کاش کلید سحرش گم شده باشد/ بی‌اختر و ماه است،دلم، مثل کسی که/ صندوقچه سیم و زرش گم شده باشد/ شب، تیره و تار است و بلادیده و خاموش/ انگار که قرص قمرش گم شده باشد/ چاهی ست همه ناله و دشتی ست همه گرگ/ خواب پدری که پسرش گم شده باشد/ آن‌روز تورا یافتم افتاده و تنها / در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد/ پیچیده شمیمت همه جا، ای تن بی سر/ چون شیشه عطری که درش گم شده باشد . سعید بیابانکی
کد خبر: ۱۱۷۲۵۳۳

قالب غزل، همواره انتفالدهنده احساسات و عواطف لطیف و شاعرانه بوده است. از عصر حافظ به بعد، اندیشه و ساختار غزل دگرگون شد و بهواسطه استفاده از مضامین متنوع و توجه به کارکرد واژه در شعر و خاصیت خیالانگیزی و تصویرسازی حاصل از چینش و همنشینی واژگان، نوعی تأویل پذیری در غزل شکل گرفت که فال گرفتن از غزلیات خواجه، نتیجه همین تأویلپذیری و چندمعنایی در شعر حافظ است . «سعید بیابانکی» در این غزل، بسیار هنرمندانه و اندیشمند دست به سرایش اثری ماندگار در حوزه شعر آیینی زده و شعر خود را از سطح اشعاری که در این حوزه سروده شدهاند (و اکثرأ دچار غلبه احساس و شعارزدگیهای ناگزیر هستند) جدا میکند:

برای درک مصداقی مباحث بالا، عناصر موجود در شعر را به صورت زیر دستهبندی میکنیم:

نشانه: شمیم، سیم، زر (سیم و زر، خود، نماد هستند اما در رابطه دال و مدلولی با ماه و اختر، نقش نشانه را برای این نمادها ایفا میکنند)

نماد: باغ، در باغ، گلهای تر، برگ و بر، قاصدک، اختر، ماه، صندوقچه، قرص قمر، گرگ، چاه، نخل، شیشه عطر

اسطوره: پدر، پسر

تشبیه: کلید سحر (اضافه تشبیهی)

استعاره: باغ شب ( اضافه استعاری)

بررسی کارکرد عناصر در شعر: چنانکه از ابیات پیدا ست، بسیاری از ماجراهای حادثه عاشورا بدون اشاره مستقیم و از زاویه دید متفاوت و مختص سراینده، بیان شدهاند، از کاراکترهای مهم این واقعه تراژیک، به شکل نمادین نام برده شده و ترکیبی از احساس و اندیشه و به دیگربیان، ادغام جوشش و کوشش شاعرانه در همه مصراع ها جریان دارد.

بگذار که این باغ، درش گم شده باشد

گل های تَرَش، برگ و برش، گم شده باشد

مصرع اول مطلع، با «بگذار» شروع میشود. این فعل امر باعث دعوت مخاطب و مشارکت او در متن و جلب توجه و تمرکز او بر پیام میشود .

در دیالوگهای روزمره، این کلمه در چنین معانی و مواردی استفاده میشود:

وقتی می خواهیم به کسی بگوییم که از منولوگ بپرهیزد و اجازه دیالوگ بدهد.

وقتی میخواهیم گوینده از ادامه بحث خودداری کند و بقیه ماجرا به صورت راز باقی بماند

همراه با فعل محذوف «فرض کنیم .» یعنی بیا فرض کنیم ....

«باغ»، نماد مادری ست که «گلهای تر» و «برگ و بر» را در دل خود پرورش داده است و دربرگیرنده تمام خوبی ها و زیباییهای طبیعی ست که میتوان تصور کرد. با ارجاع به ماجرای «باغ فدک» درمییابیم که در اینجا باغ، سمبل حضرت زهرا(س) است که مادر تمام گلها( ائمه اطهار) است. «گم شدن در باغ» هم، اشاره به شکسته شدن در باغ فدک دارد، هم، ناپیدا بودن مزار حضرت فاطمه(س). گم شدن، در مصراع دوم از بیت اول، غیبت حضرت مهدی(عج) را تداعی میکند.

جز چشم به راهی، به چه دل خوش کند این باغ/گر قاصدک نامه برش گم شده باشد.

پرواضح است که «قاصدک نامه بر» استعاره از حضرت مسلم بن عقیل است .

باغ شب من، کاش درش بسته بماند/ایکاش کلید سحرش گم شده باشد

آرزوی «بسته ماندن در شب» هم
می تواند آرزوی بسته ماندن راز مزار حضرت فاطمه(س) باشد هم اشاره داشته باشد به شبی که امام حسین(ع) از یارانش خواست که در سیاهی شب از مهلکه بگریزند. کلیت این بیت میتواند آرزوی یکی از یاران یا دوستداران اهل بیت(علیهم السلام) باشد که آرزو میکند شب عاشورا، صبح نشود و آن واقعه به وقوع نپیوندد.

بیاختر و ماه است،دلم، مثل کسی که/صندوقچه سیم و زرش گم شده باشد

اختر و ماه و سیم و زر، استعاره از کودکان و نوجوانان اهل بیت امام حسین(ع) است. تعامل واژگانی و رابطه دال و مدلولی «اختر» با «سیم» و «ماه» با «زر» بسیار زیبا و هوشمندانه چینش شده است.

شب، تیره و تار است و بلادیده و خاموش/انگار که قرص قمرش گم شده باشد پرواضح است که «قرص قمر» اشاره به فداکاری و شهادت حضرت عباس(ع) است و لقب ایشان یعنی «قمر بنیهاشم». به این معنی که حال و روز «بنیهاشم» بدون ماه بنی هاشم، تیرهتر از شب تار است.

چاهی ست همه ناله و دشتی ست همه گرگ/خواب پدری که پسرش گم شده باشد.

«چاهی همه ناله» تداعی اندیشه و اندوه امام حسین(ع) در شب های تاسوعا و عاشورا از عمق تنهایی پدرش حضرت علی(ع) است که در چاه میگریست و مقایسه آن تنهایی با تنها ماندن حسین بن علی در کربلا.

لشکریزید به گرگهایی تشبیه شده اند که سرتاسر دشت نینوا را فرا گرفتهاند.

«پدری که پسرش گم شده » به امام حسین(ع) و از دست دادن علیاکبر(ع) و علیاصغر(ع) اشاره دار د و شباهت این ماجرا به ماجرای دوری حضرت یعقوب از پسرانش «یوسف» و «بنیامین»

آن روز تورا یافتم افتاده و تنها /در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد

شاعر در اینجا خود را در جایگاه کسی قرار میدهد که بعد از ظهر عاشورا در کربلا حضور یافته و از نزدیک شاهد صحنههای بعد از نبرد است و تنهایی و بر زمین افتادن پیکر بی سر سیدالشهدا(ع).

پیچیده شمیمت همه جا، ای تن بیسر/چون شیشه عطری که درش گم شده باشد

زیباترین بیت این غزل، بیت آخر است و تشبیه بینظیر «تن» به «شیشه عطر» و تشبیه «سری که از تن جدا شده» به «درِ گم شده شیشه عطر.»

پیامی در مصرع اول این بیت، به مخاطب ارسال میشود که بسیار عمیق، فکورانه و تعمدی است اما با چنان ظرافتی استفاده شده که
به سرعت در ناخودآگاه مخاطب رسوخ کرده و اثرات عاطفی و زیباشناسانه برجای میگذارد و عبارت «پیچیده شمیمت همه جا» میگوید: که پیام حادثه عاشورا در همه جا تکثیر شده است.

یوسف رستمی

فرهنگ

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها