گفت‌وگو با فرزاد موتمن، کارگردان «آخرین بار کی سحر را دیدی؟»

شمایل پلیس ایرانی در یک فیلم

علاقه فرزاد موتمن به فیلمسازی در ژانرهای مختلف مخصوصا از نوع نوآر برکسی پوشیده نیست و این بار موتمن در جدیدترین فیلم خود «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» ، سراغ موضوعی در واکنش به قتلی که سال‌ها پیش در پل مدیریت اتفاق افتاد، رفته.
کد خبر: ۱۱۶۴۴۴۵

صحنه ابتدایی فیلم هم در حقیقت تصویر همان قتل پل مدیریت است و در ادامه مخاطب با داستانی پلیسی - جنایی روبه‌رو می‌شود که در آن پلیسی (‌با بازی فریبرز عرب‌نیا) درگیر پرونده قتلی می‌شود و تماشاگر داستان خانواده‌ای را می‌بیند که معضلات درونی شان چطور فاجعه آفرین می‌شود.

به بهانه اکران عمومی «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» با فرزاد موتمن به گفت‌وگو پرداخته ایم که در ادامه می‌خوانید.

شما در ساخت فیلم «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» به سمت داستانی کاملا رئال و تلخ رفتید، آیا این واقعگرایی در ایده اولیه فیلمنامه هم وجود داشت. به عبارت دیگر داستان فیلم برگرفته از واقعیت است یا تخیل؟

آخرین بار کی سحر را دیدی؟ یک داستان کاملا پلیسی و تخیلی است، اما در عین حال ریشه در واقعیات اجتماعی هم دارد. تنها صحنهای از فیلم که از یک اتفاق واقعی الهام گرفته شده، صحنه اول فیلم است. یعنی قتل دختری روی پل مدیریت که چهارپنج سال پیش واقعا اتفاق افتاده بود.

بنابراین نمیتوان گفت که شخصیتهای فیلمتان مابه‌‌ازای بیرونی دارند؟

اتفاقا این شخصیتها مابهازای بیرونی دارند. به این دلیل که ما با یک سرگرد اداره آگاهی در فیلم روبهرو هستیم که از این سرگردها در اداره آگاهی فراوان است. پدر و مادر و دوستان سحر هم آدمهای آشنایی برای ما هستند و خشونت علیه زنان موردی است که در جامعه ما به وفور دیده میشود. ما مرتبا شاهد قتل زنان و اخبار آن در رسانهها هستیم. این اتفاقات در کره ماه که رخ نمیدهد، در همین اطراف ماست که رخ میدهد.

منظورتان از خشونت علیه زنان به طور مصداقی کشتن زنان است؟

خشونت علیه زنان اشکال مختلفی دارد و نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا هم دیده میشود.

امکانش بود که در این فیلم صریحتر به موضوع مطرح شده در آخرین بار کی سحر را دیدی؟ اشاره کنید یا نه بالاجبار کمی محافظهکارانه به موضوع نزدیک شدید. منظورم این است که زمان ساخت فیلم نگاهتان را تعدیل کردید؟

من مسائل را اینطور نمیبینم. برای خود من جنبههای اجتماعی فیلم کمتر اهمیت دارند. برای من ساخت یک فیلم پلیسی مهم بود و اینکه میخواستم ببینم چقدر میتوان شمایلی از یک پلیس ایرانی را به تصویر بکشم که مخاطب باورش کند. حالا اینکه آخرین بار کی سحر را دیدی؟ فیلمی پلیسی است که یک مساله اجتماعی را مطرح میکند، فبها. من این فیلم را با محوریت پلیس ایران ساختم.

پس خودتان فیلمتان را یک فیلم پلیسی میدانید. نمیخواهید این ژانر را به تلویزیون هم بیاورید؟

من قبلا در سینما فیلمهای هفت پرده، باجخور و صداها را در این ژانر ساختم و البته یک درام پلیسی هم برای تلویزیون ساختم به نام شب زده که اتفاقاتش پیش از انقلاب رخ میداد.

فکر میکنید شمایل قابل قبولی از پلیس ایرانی در فیلمتان ارائه دادید؟

اگر چرخی در ادارات آگاهی بزنیم حتما فریبرز عربنیا و علیرضا ثانیفر را آنجا میبینیم. چون به نظرم این دو کاراکتر عین پلیسهای ایرانی شدهاند. البته فریبرز عربنیا در این فیلم ویژگیای دارد که من خیلی آن را دوست دارم و آن اینکه این پلیس اسلحه ندارد و هیچوقت اسلحه نمیکشد.

از ابتدای ساخت به ترکیب بازیگران فیلمتان (فریبرز عربنیا، سیامک صفری، ژاله صامتی و...) فکر میکردید؟

فیلمنامه «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» نوشته امیر عربی است، نه من. آقای عربی وقتی فیلمنامه را به من دادند، من از همان ابتدا به بازیگران آن فکر میکردم و مشخصا فریبرز عربنیا از همان زمان به ذهنم آمد.

خاطرم هست سال 94 که این فیلم ساخته و در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، فریبرز عربنیا اختلافاتی با تهیهکننده فیلم داشت، این مشکلات بالاخره حل شد؟

به هر حال بعضی از عوامل فیلم مسائل مالی با تهیهکننده داشتند که اینطور که به من گفتند اغلب آنها حل شده. این فیلم سال 94 ساخته شد و طبعا باید سال 95 آن را اکران عمومی میکردیم، اما اختلافاتی که در حواشی فیلم وجود داشت باعث شد که پروانه نمایش آن زمستان سال 95 صادر شود. یعنی فصل اکران فیلم از دست رفته بود و فیلمی که به این سرنوشت دچار شود سرانجام در بدترین وضعیت ممکن اکران میشود. همانطور که آخرین بار کی سحر را دیدی؟ در چنین شرایطی اکران شد.

زمان اکران جشنوارهای فیلم، بعضیها نظرشان بر این بود که در این فیلم سیاهنمایی دیده میشود. فکر میکنید اکران دیرهنگام این فیلم به چنین اظهارنظرهایی مرتبط است؟

نه، این فیلم مشکل نمایش نداشت و اگر بعضی از حواشی وجود نداشت ما فیلم را سال 95 اکران میکردیم. من مفهوم سیاه نمایی را نمیفهمم و به نظرم هم این فیلم سیاهنمایی نیست. این فیلم همانطور که گفتم فیلمی پلیسی است و در هیچ اداره آگاهیای شما مناظر چشمنواز نمیبینید. ولی اساسا این طرز تفکر که فیلمهایی قصد سیاهنمایی دارند غلط است. ما دو جور قصه داریم؛ قصههایی که فرجام خوبی دارند و قصههای بد فرجام و در این بین جنسی از ادبیات وجود دارد به نام تراژدی. ما نمیتوانیم بگوییم اصلا تراژدی کار نکنیم. تراژدی بخشی از ادبیات و بشدت لذتبخش است و خیلی غلط است که مدام دنبال این بگردیم که منظور فلان کارگردان از ساختن فلان فیلم تلخ چیست! مثل این است که فکر کنیم وقتی شکسپیر «رومئو و ژولیت» را نوشت به این انگیزه بود که نوجوانان را ترغیب به خودکشی کند!

در فیلم دوربین روی دست، نماهای بسته و کنتراست بالا بخصوص در فضاهای داخلی زیاد دیده میشد. این فرم ماحصل کانسپت فیلم است یا براساس مد روز سالهای اخیر سینمای ایران اتفاق افتاده؟

البته هیچ پلانی کاملا روی دست نیست و پلانها همه روی استند گرفته شدند، اما به نظر میرسد که دوربین روی دست است. من به نوعی با دوربینروی دست مخالف هستم و آن را کمی شلختگی میدانم. تا به حال هم در آثارم از آن استفاده نکردم و در این فیلم هم جوری استفاده کردم که خط افق کج نشود.

عنوان فیلمتان آخرین بار کی سحر را دیدی؟ را با توجه به شعر کتاب سووشون خانم سیمین دانشور انتخاب کردید؟ جایی که میگوید: «و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درختها از باد خواهند پرسید: در راه که میآمدی سحر را ندیدی!»؟

من سووشون را نخواندم و شاید امیر عربی نگاهی به شعر این کتاب داشته.

نمی خواهید روزی خودتان فیلمنامهای بنویسید و آن را بسازید؟

فیلم آخرم سراسر شب را خودم نوشتهام و فکر میکنم بزودی اکران شود. به نظرم این فیلم غافلگیری اساسی است. چون با هر چه که تا بهحال ساختم فرق دارد. این بار واقعا چیزی که خودم دوست دارم ساختم. این فیلم درام عاشقانه خیابانی است که در عین حال وجوه تخیلی و افسانهای دارد و به بعضی ژانرهای دیگر هم سرک میکشد. کلا فیلم عجیبی است.

در پایان خودتان چه مفهوم خاصی برای فیلم آخرین بار کی سحر را دیدی؟ تعریف میکنید؟

این فیلم مهمترین ویژگی که دارد این است که کاراکتر اصلی یعنی «سحر» دیده نمیشود و کاراکتر اصلی فیلم در واقع پلیس نیست. کاراکتر اصلی یعنی سحر از طریق حرفهایی که دیگران در موردش میزنند شکل گرفته است. پیام فیلم راجع به قضاوت کردن است و اینکه راجع به دیگران قضاوت نکنیم، چرا که گاهی همین حرفهای ما ممکن است به مسائل تراژیکی منجر شود.

سرنوشت اختلافات عربنیا و تهیهکننده فیلم

بعضی از عوامل فیلم مسائل مالی با تهیه‌کننده داشتند که این‌طور که به من گفتند اغلب آنها حل شده.

این فیلم سال 94 ساخته شد و طبعا باید سال 95 آن را اکران عمومی می‌کردیم، اما اختلافاتی که در حواشی فیلم وجود داشت باعث شد که پروانه نمایش آن زمستان سال 95 صادر شود. یعنی فصل اکران فیلم از دست رفته بود و فیلمی که به این سرنوشت دچار شود سرانجام در بدترین وضعیت ممکن اکران می‌شود. همان‌طور که آخرین بار کی سحر را دیدی؟ در چنین شرایطی اکران شد.

ساناز قنبری

سینما

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها