معمای پلیسی

صحنه سازی برای شوهرکشی

با خنک شدن هوا، سروان رضوانی تصمیم گرفت بچه‌ها را برای گردش به پارک ببرد. عصر یک روز جمعه با بچه‌ها در پارک در حال بازی بود که از اداره با او تماس گرفتند و گزارش مرگ مشکوک مردی را در غرب تهران دادند. آدرس را یادداشت کرد و به بچه‌ها قول داد، هفته بعد دوباره آنها را به پارک بیاورد. بچه‌ها که با کار پدر آشنا بودند، بدون غر زدن سوار ماشین شدند.
کد خبر: ۱۱۶۳۷۸۴

کارآگاه آنها را مقابل خانه پیاده کرد و خودش راهی آدرس خانه موردنظر شد. خیابانها خلوت بود و نیم ساعت بعد به آنجا رسید. چند نفر از اهالی با دیدن ماشین پلیس و پزشکی قانونی مقابل خانه شماره 108، کنجکاو شده و مقابل خانه تجمع کرده بودند.

سروان با نشان دادن کارت شناسایی، وارد محدوده صحنه جرم شد. حادثه در خانه ویلایی یک طبقهای رخ داده بود. از در که وارد میشدی حیاط خانه بود که پرشیایی در گوشه آن پارک شده بود.

وارد ساختمان شد. جسد مرد جوانی در آشپزخانه افتاده بود و در کنارش هم رد خون بود. محتویات معده و چند قرص هم روی خون ریخته شده بود.

دکتر محمدی در حال معاینه جسد بود. با دیدن سروان به سمت او آمد و بعد از سلام و احوالپرسی گفت: یک ضربه کارساز بوده و جان مرد جوان را گرفته است. چاقو وارد قلب شده و خونریزی شدید علت اصلی مرگ است.

او سپس به چاقوی خونینی که سمت چپ مقتول و روی زمین افتاده بود اشاره کرد و گفت: تیغه این چاقو قلب را شکافته است. البته همسر مقتول ادعا میکند شوهرش ابتدا با قرص قصد خودکشی داشته اما وقتی قرصها را استفراغ کرده، با چاقو ضربهای به خود زده است. حالا باید آزمایشهای سمشناسی انجام دهم تا مشخص شود راست میگوید یا نه؟

سروان سپس سراغ افسر کلانتری رفت و از او خواست نتیجه بررسیهای اولیه خود را گزارش دهد. افسر جوان برگهای از جیبش درآورد که روی آن نکاتی را نوشته بود. ببخشید جناب سروان هنوز وقت نکردم گزارش را بنویسم. اما باید بگویم، حدود ساعت 4 و 30 دقیقه از طریق مرکز 110 خودکشی مردی در این خانه به ما اعلام شد. سریع خودم را به اینجا رساندم و وقتی زنگ زدم، زن جوانی سراسیمه خود را مقابل در رساند و به ساختمان اشاره کرد و گفت: شوهرم خودکشی کرد. دستانش خونین بود. وقتی درباره علت خونی بودن دستانش پرسیدم ادعا کرد قصد کمک به همسرش را داشته به همینخاطر دستانش خونی شده است وارد خانه که شدم، جسد مرد جوان در آشپزخانه افتاده بود. غرق در خون بود. در خانه آثار به همریختگی بود. به نظر میرسید زن و شوهر با هم درگیر شده بودند. از همسایهها تحقیق کردم که آنها تائید کردند این زوج با هم اختلافات شدیدی داشتند و از سه ماه قبل که این خانه را خریدند، چندبار صدای درگیری آنها را شنیده بودند. امروز عصر هم صدای درگیری آنها بلند شده بود اما خیلی زود ساکت شدند.

از زن جوان تحقیق کردی؟

نه، هنوز وقت نکرده ام. از همسایهها تحقیق و صحنه را بررسی کردم تا بعد از بررسی جوانب، بازجویی کنم.

مورد مشکوکی ندیدی؟

فقط درگیری آنها با هم و به هم ریختگی خانه برایم مشکوک است.

زن جوان را برای بازجویی به اتاق بیاور.

دقایقی بعد زن جوانی در حالی که اشک میریخت همراه افسر کلانتری وارد اتاق شدند. سروان به لیلا اشاره کرد روی صندلی بنشیند و خودش همراه مامور کلانتری روبهرویش نشستند.

کامل تعریف کن امروز چه اتفاقی افتاد؟

شوهرم عادت داشت برای جلب توجه خودکشی کند. او اگر در کاری هم مقصر بود از روی ضعف خودکشی میکرد تا صورتمساله را پاک کند. امروز متوجه پیامک مشکوکی در گوشی تلفن همراهش شدم. وقتی درباره آن پرسیدم، دوباره سر و صدا و دعوا راه انداخت و به آشپزخانه رفت و چند قرص خورد اما همان جا استفراغ کرد. با دیدن این صحنه خندهام گرفت. فکر کرد دارم او را مسخره میکنم. از آشپزخانه چاقویی برداشت و با قدرت در سینه اش فرو کرد. با دیدن این صحنه شوکه شدم. نمیدانستم چه کار کنم. بالای سرش رفتم اما نفس نمیکشید. با پلیس تماس گرفتم.

گفتم که ابتدا برای پیامک با هم درگیر شدیم.

سابقه خیانت داشت؟

نه. اولینبار بود.

چندبار خودکشی کرده؟

خیلی زیاد. به همین خاطر وقتی قرص خورد جدی نگرفتم.

همسایهها گفتهاند سابقه درگیری زیادی داشتید؟

محسن از هر موضوعی که ناراحت میشد دعوا راه میانداخت. این رفتارش غیرقابل تحمل شده بود. من از این زندگی خسته شده بودم و به طلاق فکر میکردم.

چرا با اورژانس تماس نگرفتی؟

وقتی مرده بود، تماس با اورژانس به ما کمکی نمیکرد.

یک سوال میپرسم سریع و صادقانه جواب بده، چرا شوهرت را کشتی؟

لیلا از شنیدن این سوال شوکه شد و بریده بریده جواب داد و گفت: من قاتل نیستم. شوهرم خودکشی کرد.

اشکال ندارد در بازداشتگاه تا فردا صبح وقتداری تا به این نتیجه بررسی که دروغ کمکی به تو نمیکند.

بعد دستور بازداشت لیلا را صادر کرد و از مامور کلانتری خواست او را به بازداشتگاه منتقل کند تا صبح دوباره از زن جوان بازجویی کند. بعد هم تلفنی با بازپرس کشیک قتل تماس گرفت و گزارش پرونده را داد.

شما خواننده عزیز برای ما بنویسید که سروان رضوانی از کجا فهمید محسن خودکشی نکرده و توسط همسرش به قتل رسیده است. اگر داستان را بهدقت بخوانید، حتما متوجه خواهید شد.

به سه نفر که پاسخ صحیح دهند، به قید قرعه کارت هدیه صدهزار تومانی تقدیم می شود. پاسخ صحیح را همراه با نام و نام خانوادگی از طریق شماره پیامک 300011224 برای ما ارسال کنید.

وحید شکری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها