اواخر دهه 60 به پیشنهاد پرویز زاهدی؛ نویسنده از فرانسه به ایران برگشت تا دانش و معلومات فرهنگی و هنری خود را در اختیار دانشجویان و آثار نمایشی بگذارد.در سال 74 با بازی در فیلم لیلی با من است به شهرت رسید، بعد از موفقیت در این فیلم گمان میرفت دکتر عزیزی جایگاه خود را در حوزه تئاتر، سینما و تلویزیون پیدا کند اما این بازیگر هر چند در آثار زیادی بازی کرد اما چنین به نظر میرسد که نتوانست به جایگاهی که لایقش است، برسد و بیشترین تمرکز خود را بر تدریس در دانشگاهها متمرکز کرد.با دکتر عزیزی همصحبت شدیم.
او انتقاداتی به مدیریت حوزه فرهنگ و هنر دارد و سوالاتی را از مدیران میپرسد که بد نیست مدیران پاسخگوی آنها باشند.
این روزها مشغول چه کاری هستید؟
مسلما در جواب شما نمیتوانم بگویم سر کار هستم، چون مثل خیلی از بازیگران بیکارم.اما اینکه چرا بیکارم را من نباید پاسخگو باشم، باید کارگزارن فرهنگ و هنر جوابگوی آن باشند.باید از سیاستگذاران فرهنگ و هنر که بودجه و مجوزها را در اختیار دارند، سوال کرد.باید پرسید چرا در حوزههای مختلف اعم از موسیقی، تئاتر، سینما،تلویزیون، تجسمی و ... بیکاری زیاد است.اگر برنامهریزی و توزیع درست باشد بیکاری اینقدر فراگیر نمیشود. در هیچ کجای دنیا چنین نیست که فقط به تعداد محدودی کار برسد و بقیه بیکار بمانند.
یعنی معتقدید مدیریت فرهنگی باید بر انتخاب بازیگران نظارت داشته باشد؟
منظورم نظارت نیست ! معتقدم اگر سیاستگذاری درست باشد اتفاقات پشت پرده شکل نمیگیرد.در حوزه فرهنگ و هنر حرف و حدیث بسیار است ؛ صحبت از رانتهایی است که داده میشود بدون اینکه نتیجهای داشته باشد.مثلا شنیده میشود فلان مبلغ برای تجسمی پرداخت شد اما نتیجه آن بودجه باید مثلا مجسمهای در قد و قواره مجسمه فردوسی باشد اما خروجی دیده نمیشود.در سینما اتفاقاتی رخ میدهد که جای تعجب دارد؛ بیشتر فیلمها به سمت فیلمهای سرگرمکننده و کمدی رفته که بد هم نیست بههرحال سینما، صنعت است و باید چرخش بچرخد اما در چنین شرایطی دیگر به معاونت سینمایی نیاز نیست که تمایل زیادی به دخالت در همه امور و بودجه هم دارد !
شما تجربه کار در فرانسه را هم دارید، در آنجا سینما صنعت است و دولت نظارتی بر آن ندارد...
در کشورهای غربی هم قواعدی وجود دارد که صنعت سینما باید آن را رعایت کند، مثلا هویت ملی ارتش را نباید زیر سوال ببرند. قواعد کاملا مشخصی دارند که با آمدن و رفتن مدیران تغییر نمیکند اما مشکل کشور ما این است که قوانین را مدیران به شکل سلیقهای مشخص میکنند و تغییر میکند.
مدتی است که گلایه از لابیگری در حوزه بازیگری زیاد شنیده میشود، آیا در اروپا نیز چنین مشکلاتی وجود دارد؟
آنجا تشکلهای صنفی بشدت قوی است که مانع بسیاری از اتفاقات پشت پرده میشود.اگر جوانی هم که ظاهر جذابی دارد، دوست داشته باشد پول بدهد و وارد سینما شود، ابتدا برایش کلاسهای آموزشی برگزار میکنند و برای حضور او در سینما برنامهریزی میکنند.اینطور نیست که یک نفر پول بدهد و در یک فیلم نقش اول را بازی کند و بعد دیگر خبری از او نباشد.در کشور ما برنامهریزی بلند مدت برای کسی که سرمایه وارد سینما میکند، نیست.اصلا برنامهریزی وجود ندارد.تهیهکنندهها از روی دست هم کپی میکنند، هر فیلمی که پرفروش شود، کپیبرداری از آن شروع میشود.البته این سریسازی هم لابیهای خاص خود را دارد و هر کسی نمیتواند حتی کپیبرداری کند.
در تئاتر هم فعالیتهای شما محدود شده...
در دوره هشت ساله رئیسجمهوری آقای احمدینژاد یک تئاتر کار کردم و در دوره آقای روحانی هم یک کار ! من تواناییهای خودم را نشان دادهام و کارم را بلدم.اما مناسباتی وجود دارد که نمیگذارد کار کنم.در همهجای دنیا دولتها از تئاترهای خوب حمایت میکنند اما در کشور ما این حمایتها از افراد خاصی میشود و همه هنرمندان شامل آنها نمیشوند. چند وقتی است صحبت از شفافسازی مالی نهادها و وزارتخانههاست.سوال من این است چرا سازمانهای فرهنگی و هنری وارد این شفافسازی مالی نمیشوند؟ چرا ارقامی که به افراد پرداخت میشود، اعلام نمیشود تا حداقل سوء تفاهمها از بین برود! این فضا باعث شده آنهایی که اتفاقا بودجههای خوبی از دولت میگیرند، مدام شاکی باشند که چرا به ما بودجه نمیدهند! وقتی شفافسازی وجود نداشته باشد، آدمها آدرس غلط میدهند و فضای بدبینی روز به روز گستردهتر میشود.
الان شرایط طوری شده هر کسی کار میکند، بقیه میگویند او به یک جایی وصل است و گرنه چرا ما نمیتوانیم کار کنیم؟ ! چرا قواعد و شرایط کار کردن به صورت شفاف مشخص نمیشود که هر کسی جایگاه خودش را بشناسد و بداند در کجا قرار دارد؟
با همه این مشکلات در ایران ماندید و به فرانسه برنگشتید؟
من آنجا شرایط زندگی و کار داشتم اما به ایران آمدم و زندگیام را برای ماندن در اینجا برنامهریزی کردم.اما متاسفانه برنامههایم به نتیجه نرسید.در همه بخشها و اقشار جامعه مشکل وجود دارد این به ناکارآمدی دولت برمیگردد یا به مدیرانی که بلد نیستند، برای کشور برنامهریزی کنند، من نمیدانم! ما شرایط سختی را پشت سرگذاشتیم، هشت سال دفاع مقدس، تحریمهای بسیار سفت و سختی را پشت سرگذاشتیم اما الان خیلی شرایط زندگی سخت شده است و اصلا نمیتوان برای هیچ کاری برنامهریزی کرد.جای تعجب است که یکی از دولتمردان به ایرانیهایی که در خارج زندگی میکنند، پیشنهاد میدهد که به ایران برگردند و پولهایشان را در اینجا سرمایهگذاری کنند، سوال من این است که چرا هیچکدام از وزیران حاضر نیستند پولهای خود را وارد چرخه سرمایهگذاری کنند و چند کارگاه و کارخانه تولید راهاندازی کنند؟ من به فرانسه برنگشتم چون اینجا وطن من است و من مدیون آب و خاکم هستم، مدیون پدر و مادرم هستم.وطنم را دوست دارم و چرا باید از اینجا بروم؟
در دانشگاه تدریس میکنید؟
بازنشسته شدهام اما واقعیت این است که آموزش عالی هم حال و روز خوبی ندارد.حقوق اساتید بهموقع پرداخت نمیشود و بازنشستههای آموزش عالی هم شرایط خوبی ندارند، من نگران صندوق بازنشستگی وزارت علوم هستم چون هیچ خبری از آن نیست و به نظرم باید درباره آن هم شفافسازی شود.روشنگری در هر زمینهای باعث میشود سوءتفاهمها و نقاط تاریک بر طرف شود.
طاهره آشیانی - روزنامهنگار
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد