به گزارش جام جم آنلاین از باشگاه خبرنگاران، در روزهای اخیر در شبکههای اجتماعی ماجرای وقوع یک کودک آزاری وحشتناک دیگر در یکی از روستاهای شهرستان خمام در استان گیلان منتشر شده است.
ماجرا از این قرار است که سرپرستی پسری 7 ساله پس از جدایی والدین وی از یکدیگر، به پدر خود سپرده شده است و پدر کودک بیچاره را با خود به شالیزاری واقع در یک مزرعه انتقال داده است و البته محل سکونت کودک فوق درون یک چادر در نزدیکی مزرعه قرار داشته است.
پس از حدود یک هفته از استقرار پدر و پسر در شالیزار فوق، برخی از مردم محلی وضعیت نامناسب زندگی این پدر و پسر را به اورژانس اجتماعی و نیروی انتظامی گزارش داده اند.
تن لرزان کودک از حضور پدر کودک آزار
بر اساس گفتههای شاهدان عینی پدر این پسر بچه 7 ساله برای استحمام وی از سموم کشاورزی موجود در مزرعه استفاده می کرده و مردم محلی در حالی کودک را مشاهده کردند که هیچ گونه لباسی بر تن نداشته است و از شدت ترس و اضطراب به خود می لرزیده است.
پس از تماس مردم با نیروی انتظامی و اورژانس اجتماعی برای نجات جان کودک از چنگال پدر کودک آزار، نیروهای اورژانس اجتماعی در محل استقرار پدر و کودک حاضر شده و با مشاهده وجود سلاح سرد (چکش و چاقو) در کنار پدر کودک، محل را ترک کرده و رسیدگی به موضوع را منوط به حضور پلیس برشمردهاند.
یکی از اهالی روستا مجددا به کلانتری مربوطه مراجعه کرده است و در نهایت با پیگیری های نیروی انتظامی و قاضی کشیک پدر کودک آزار به کلانتری منتقل شده و کودک نیز با هماهنگی های صورت گرفته به مادر وی تحویل داده شده و نگهداری او تا صدور رای نهایی دادگاه به مادر واگذار شده است.
بر اساس این گزارش، پدر این کودک به منظور ارزیابی بیماری حاد روانی به یکی از بیمارستانهای تشخیص اختلالات روانی انتقال داده شده است و در حال حاضر کودک نزد مادر خود حضور دارد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد