به گزارش جامجم، در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی توکلی و با حضور یک قاضی مستشار تشکیل شد، ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند.
وی گفت: محمد 40 ساله متهم است آخرین روز سال 94 یک زن جوان به نام فرزانه را در کارگاه مبلسازیاش در چهاردانگه تهران کشت. اکنون با توجه به مدرکهای موجود در پرونده برایش تقاضای مجازات دارم.
سپس همسر قربانی که قیم پسر 10 ساله اوست از طرف فرزندش برای قاتل حکم قصاص خواست.پدر و مادر فرزانه نیز گفتند حاضرند تفاضل دیه را بپردازند تا محمد اعدام شود.
وقتی محمد که با قرار وثیقه 10 میلیارد تومانی آزاد است در جایگاه ویژه ایستاد گفت: من کارگاه مبلسازی داشتم تا اینکه زن جوانی که از آشنایانمان بود فرزانه را برای خرید مبل به من معرفی کرد و گفت چون او بیوه است، در قیمت مبل به او تخفیف بدهم. من هم قبول کردم و چندبار تلفنی درباره قیمت مبل با فرزانه صحبت کردم. او از شرایط زندگیاش برایم گفت و این ارتباط دو ماه طول کشید.
وی ادامه داد: من از فرزانه خواستم تا رابطهمان را با هم نزدیکتر کنیم اما او قبول نکرد. من که به رفتارهای او مشکوک شده بودم یک روز به فرزانه یک دستی زدم و گفتم شنیدهام او شوهر دارد. فرزانه که از شنیدن این حرف شوکه شده بود به گریه افتاد و حقیقت زندگیاش را برایم گفت. او گفت شوهر و فرزند دارد ولی با همسرش ارتباط خوبی ندارد. او همیشه از بدرفتاریهای همسرش به من میگفت. من که متوجه شده بودم او متاهل است رابطهام را با او تمام کردم ولی او دست از سرم برنمیداشت و مدام از شمارههای مختلف به من زنگ میزد.
این متهم گفت: آخرینبار فرزانه با من تماس گرفت و گفت داییاش فوت شده است. او که بشدت گریه میکرد از من خواست تا اجازه دهم برای آخرینبار به دیدنم بیاید. فرزانه به کارگاهم آمد و گفت داییاش را مانند پدرش دوست داشت. وقتی گفتم دیگر به او علاقه ندارم، عصبانی شد و سرش را به دیوار کوبید. من هم او را هل دادم و کارگاه را ترک کردم. فکر میکردم فرزانه دقایقی بعد کارگاه را ترک میکند ولی وقتی به آنجا برگشتم با جنازه او روبهرو شدم. من همان موقع به خانه مادرم رفتم و ماجرا را به برادرم گفتم. برادرم به کارگاه برگشت و جنازه را با ماشین به بیابانهای اطراف تهران برد.
این متهم درباره رابطه خودش با همسرش نیز به قضات دادگاه گفت: من متاهل هستم و رابطه خوبی با همسرم دارم. ولی فرزانه زن تحصیلکرده و فهیمی بود. حتما اگر قبل از همسرم با او آشنا شده بودم با او ازدواج میکردم. من قصد کشتن او را نداشتم. من دو سال با فرزانه در ارتباط بودم و در این مدت به او علاقهمند شده بودم. ولی او خودش سرش را به دیوار زد و جان سپرد.
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: