ابوعلی به استقبال‌مان آمد. از آن رزمنده‌های جوانی که سن‌اش به شناسنامه‌اش نمی‌آمد و خیلی بیشتر از شناسنامه‌اش نشان می‌داد. از اهالی تبریز بود و چند سالی [البته که نگفت دقیقا چند سال] در سوریه بود.
کد خبر: ۱۱۴۸۹۹۷

تقریباً هر دو حدسی که در مورد تاریکی شب زده بودم درست بود. اول اینکه فرودگاه دمشق در بیرون از شهر بود و دوم هم اینکه به علت تخریب تأسیسات زیربنایی شهر که توسط دشمن از بین رفته بود، عملاً باید در مصرف برق صرفهجویی میشد. بماند این که تقریبا نیمی از برق مصرفی در کشور توسط موتورهای تولید برق که با بنزین یا گازوئیل کار میکنند، تامین میشد.

ابوعلی با یک تویوتا و یکهایس به استقبالمان آمد. تقریبا دو قسمت شدیم و بیشتر چمدانها سوار تویوتا شدند. وقتی سوار ماشینها شدیم اول از همه ابوعلی هاتاسپات موبایلش را روشن کرد و گفت: «اگر میخواهید به خانوادههاتان خبری از رسیدنتان بدهید، به موبایل من وصل شوید.» در شروع مسیر سیل سوالات ما از ابوعلی شروع شد، سوالاتی که همه ایرانیهایی که وارد فرودگاه دمشق میشوند، میپرسند؛ از جمعیت گرفته تا دین و...

سیدمجتبی مومنی

روزنامهنگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها