الیوم بیست و پنجم از ماه مبارک رمضان است که روزه داریم. پنج روز دیگر این سفره جمع می‌شود و تا سال آینده که مرده و که زنده؟ فوق‌النهایه بیم داریم که در این ماه چنان که باید و شاید بندگی نکرده باشیم. بعد از افطار گفتیم کمی دراز بکشیم که بعدش بتوانیم کلام‌ا... تلاوت کنیم از بیرون عمارت در کوچه صدای بوق ممتد کالسکه دودی آمد. خشایار را فرستادیم سر سراغ کند ببیند چه شده. رفت و ساعتی بعد مراجعت فرمود عارض شد گویا میرزامحمود افطاری را پرخوری کرده بود ناخوش شده، آمبولانس خبر کرده بودند به جهت مداوا!
کد خبر: ۱۱۴۷۰۶۶

عارض شدیم: آمبولانس چیست؟

گفت: اتول طبابت است تلفون میکنی به منزل مراجعت میکند به جهت مداوا.

فرمودیم: چه نیکو !

من بعد ذالک فرمودیم در عالم همسایگی خوبیت ندارد از احوالات همسایه بیخبر باشیم. خبر بده برای عیادت ساعتی دیگر خدمت میرسیم. شال و کلاه کردیم و به بیت ایشان وارد گشتیم. بر تختی دراز کشیده بود و بیحال و رمق بود .

فرمودیم: خدا بد ندهد چه شده؟

عارض شد: هیچ بیخود شلوغش میکنند .

زوجهشان فرمودند سحر هرچه گفتیم حریفشان نشدیم یک دست مکمل کلهپاچه میل فرمودند با یک پارچ دوغ که به قول خودش بشورد، ببرد. طول روز را خوابیدند افطار هم یک دیس باقالی پلو با گردن میل فرمودندکه یکهو دیدیم کلهپا شدند .

مقادیری خنده فرمودیم و بعد از نصیحت در باب فضائل کمخوری و پرهیز زحمت کم کردیم. برگشتنا در راه به این امر اندیشیدیم که این صوم و صلات را فلسفهای هست و اینگونه نیست که طول روز را گرسنگی بکشی و در طرفین روز با سفره چنان کنی که مغول با نیشابور کرد. استراحت دادن به دستگاه هاضمه بدویترین امریست که در فلسفه روزه نهفته است. خداوند اندرون ما را از طعام حرام و فراوان خالی و پاک نگاه دارد انشاا... زیاده فرمایش نداریم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها