معمای پلیسی

قتل جوان دستفروش

ساعت 11 شب پنجشنبه بود که سروان رضوانی در جریان قتل مرد دستفروشی به نام اسد در یکی از خیابان‌های مرکزی شهر قرار گرفت. سروان رضوانی با عجله خود را به محل وقوع حادثه رساند و تحقیقات خود را آغاز کرد.
کد خبر: ۱۱۴۳۲۱۲

ماموران پلیس محل را تحت کنترل قرار داده و تلاش میکردند رهگذران را دور کنند. درست در کنار دیوار، جسد مردجوان در حالی که روی آن پوشانده شده بود، جلب نظر میکرد.

سروان رضوانی به جسد اسد که چند متر با نوار زرد تحت کنترل ماموران فاصله داشت نزدیک شد و تحقیقات درباره مرگ مشکوک را آغاز کرد.

جای بیش از پنج ضربه چاقو در سینه و گردن اسد دیده میشد. او یک تیشرت سبزرنگ،شلوار جین و کتانی سفید داشت و در کنار دست راستش یک قبضه چاقوی بلند دیده میشد.

در صورتش آثار ضرب و جرح به وضوح مشخص بود که حکایت از آن داشت که قبل از مرگ بشدت درگیرشده است؛ بخصوص اینکه یقه تیشرت خونآلودش نیز کاملا پاره شده بود.

سروان رضوانی پس از بررسی دقیق جسد، گوش به گزارش سروان یگانه، معاون کلانتری که از دقایق اولیه حادثه در محل حضورداشت داد.

وی به سروان گفت: حدود ساعت15و 22 دقیقه در پی تماس مرد جوانی مبنی برنزاع خونین بین چند جوان دستفروش دراین محل بلافاصله اولین گشت در محل حاضر شد، اما متاسفانه قبل از رسیدن ماموران، این درگیری یک قربانی به نام اسد 22ساله داشت. پس از اطلاع ماموران گشت مبنی بر اینکه درگیری یک تلفات جانی داشته، بلافاصله در محل حاضر شده و شخصا روند تحقیقات را پیگیری کردم. براساس تحقیقات اولیه اسد به دنبال اختلاف برای جای پهن کردن بساط ازغروب با سه نفر درگیری لفظی پیدا میکند که در انتهای شب به درگیری فیزیکی و نهایتا چاقوکشی ومرگ اسد میانجامد. البته ظاهرا و براساس طرفهای درگیر با اسد، چاقو متعلق به خود اسد بوده که پس از حمله و مجروح کردن یکی از طرفهایش اقدام به خودزنی میکند. شخص مجروح برای مداوا به بیمارستان منتقل شد، ناگفته نماند همانطور که عرض کردم این ادعای جعفر، قاسم و سعید طرفهای درگیر در این دعوای خونین میباشد.

متاسفانه بهخاطر تاریکی محل و اینکه دقایقی قبل از حادثه دستفروشان بساط خود را جمع کرده بودند، نتوانستیم شاهدی پیدا کنیم.

سروان رضوانی پس از شنیدن گزارش سروان یگانه چند سوال از وی کرد و آنگاه سراغ دوجوان که با سر و صورت خونی داخل خودروی گشت کلانتری تحت نظر بودند، رفت و به بازجویی از آنها پرداخت. قاسم در حالی که صدایش آشکارا میلرزید و وحشت وجودش را گرفته بود به سروان رضوانی گفت: مدتهابود که اسد را میشناختم و گاهی هم اینجا بساط میکرد. او بشدت تندخو وعصبی بود و به نظرم علتش هم مصرف مواد صنعتی بود، تعادل روحی نداشت و با کوچکترین حرفی از کوره در میرفت و شروع به فحش و ناسزا میکرد به همین خاطر ما با او دهان به دهان نمیشدیم، اما امروز موضوع متفاوت بود. اسد با گردن کلفتی بساط ما را بهم ریخت وگفت جای من بساط کردید . جعفر که تازه از شهرستان آمده بود و اسد را نمیشناخت با اون دهان به دهان شد و در ادامه اسد فحشهای رکیکی داد البته این اتفاق عصر افتاد که با وساطت ما ختم بخیرشد. ما جای دیگر بساطمان را پهن کردیم و موضوع پایان گرفت. آخر شب که همه بساطشان را جمع کردند، اسد نزد ما آمد و روبه جعفر گفت: بچه پررو دیگه با دم شیربازی نکنی، این بار دوستات نجاتت دادن دفعه بعد کمکی نیست.

جعفر نگاهش کرد و گفت: برو دنبال کارت. حوصله دردسر ندارم.

اسد شروع کرد به تیکه انداختن خلاصه یکی او گفت و یکی این. یک دفعه اسد فحش ناموسی داد که جعفر به او حملهور شد و ما هم به حمایت از جعفر با او گلاویز شدیم. اسد چاقو کشید و بعد از حمله به ما، جعفر را زخمی کرد. او که بشدت از خود بیخود شده بود به تصور اینکه جعفر را به قتل رسانده عقبعقب رفت و وقتی به دیوار رسید؛ شروع به خودزنی کرد... ما هم بلافاصله به کلانتری و اورژانس اطلاع دادیم. الان هم دوستمان جعفر دربیمارستان بستری است.
سروان رضوانی پس از ساعتی بازجویی از قاسم سراغ سعید رفت. سعید نیز اظهارات قاسم رابیان کرد.

سروان رضوانی پس از بازجویی از آنها یکبار دیگر آنچه را که اتفاق افتاده بود از نظر گذراند و آنگاه روبه سروان یگانه گفت: نظرت چیست؟

سروان یگانه نگاهی معنیدار به سروان رضوانی انداخت و گفت: با شما موافقم. اسد خودزنی نکرده، بلکه به قتل رسیده است آن هم توسط این سه نفر.

شما خواننده عزیز برای ما بنویسید سروان رضوانی و سروان یگانه از کجا متوجه شدند که اسد خودزنی نکرده وتوسط طرفهای درگیربه قتل رسیده است. اگر داستان را به دقت بخوانید حتما متوجه خواهید شد.پاسخ خود را همراه نام و نام خانوادگی به شماره 300011224 پیامک کنید.

حمید موفق

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها