گزارش جام‌جم درباره فیلم‌هایی که فیلمسازان نقش مهمی در قصه‌های آنها دارند

کارگردان‌ها سوژه می‌شوند

کارگردان‌ها همیشه درباره سوژه‌ها و موضوعات مختلف فیلم می‌سازند، اما گاهی هم دوربین را به سمت خود و حرفه سینما می‌چرخانند و قصه‌هایی درباره چگونگی ساخت فیلم‌ها می‌گویند. فیلم در فیلم‌ها اگرچه معمولا راهی به فهرست پرفروش‌‌ترین‌ها پیدا نمی‌کند، اما تماشاگران عام به این فیلم‌ها علاقه دارند، چون به نوعی پاسخگوی کنجکاوی‌های آنها درباره ساخت فیلم و فضای پشت صحنه سینما و مناسبات آن است. لطف این فیلم‌ها طبیعتا برای تماشاگران خاص و نخبه سینما بسی بیشتر است و عیش دیگری دارد و آنها اشاره‌ها و ارجاعات سینمایی موردنظر کارگردان را بهتر درک می‌کنند. برخی کارگردان‌ها هم اگرچه به شکلی مستقل فیلمی درباره یک کارگردان و فضای سینما نساختند، اما هر از گاهی به شیوه‌های مختلف در آثارشان اعلام حضور سینمایی کرده‌اند، از کارگردان ـ بازیگرانی چون چاپلین، وودی آلن و دیگران که بگذریم، شاید شایع‌‌ترین شکل این بازیگوشی‌های سینمایی، رد شدن کارگردان‌ها در فیلم‌هایشان است. آلفرد هیچکاک بیش از هر کارگردان دیگری چنین امضاهای تصویری از خودش به جا گذاشته است و کشف او در فیلم‌هایش، حتی هنوز و پس از تماشای چندباره آثارش هم لذت خاصی به‌همراه دارد. محمدحسن معجونی در فیلم «خوک» که این روزها در اکران است، نقش یک کارگردان سینما را بازی می‌کند که با چالش‌هایی جدی در زندگی شخصی و فیلمسازی همراه است. در گزارش امروز صفحه سینمای جام‌جم و به قصد یک بازی سینمایی و من باب یادآوری و خاطره بازی سراغ برخی فیلم در فیلم‌هایی رفتیم که کارگردان‌ها در قصه‌هایشان نقش‌های مهم یا فرعی دارند.
کد خبر: ۱۱۴۱۸۸۶

خوک

آخرین ساخته مانی حقیقی، یکی از مهم‌‌ترین فیلمهایی است که کارگردان در قصه نقشی اساسی دارد و همهچیز حول محور او میگردد. معجونی بخوبی نقش یک کارگردان مشهور سینما به نام حسن را بازی میکند که بدبیاری از همه طرف او را محاصره کرده؛ کار فیلمسازیاش پر دستانداز است و بازیگر محبوبش هم کار با کارگردان دیگری را ترجیح داده. ضمن اینکه قاتلی دست به قتل سریالی کارگردانهای مشهور سینمای ایران زده، اما حسن جایی در فهرست مقتولانش ندارد.

حاجی آقا آکتور سینما

فیلمـسازی دربــاره کارگردانها و فضای سینما سابقهای دیرینه در ایران دارد و کارگردانهای ما از همان دومین فیلم تاریخ سینمای ایران، برای خودشان نوشابه باز کردند! آوانس اوگانیانس که کارگردانی دو فیلم اول سینمای ایران را به نام خود ثبت کرده، در فیلم دومش حاجی آقا آکتور سینما، قصه کارگردانی (در آن فیلم از عنوان فرانسوی کارگردان، رژیسور استفاده میشود) را با بازی خودش روایت میکند که برای ساخت فیلم، پی سوژه میگردد.

دو فیلم با یک بلیت

داریوش فرهنگ از جمله کارگردان ـ بازیگرهای سینما و تلویزیون ایران است و تقریبا فیلمسازی و بازیگری را بهطور همزمان و با یک میزان اهمیت پیش میبرد. او در دو فیلم با یک بلیت سراغ فضای پشتصحنه میرود و یکی از بهترین فیلم در فیلمهای سینمای ایران را میسازد. خودش هم نقش یک کارگردان سینما را بازی میکند که از آمریکا برمیگردد تا اولین فیلمش را در سینمای ایران بسازد. اما بدشانسی میآورد و پای ستاره فیلم در یکی از صحنهها میشکند و آقای کارگردان باید اثرش را بهموقع به جشنواره برساند. بنابراین یک فروشنده دورهگرد عشق سینما را به جای بازیگر مصدوم فیلم انتخاب میکند. چالشهای کارگردان با این نابازیگر از بخشهای جذاب فیلم است.

میکس

این ساخته داریوش مهرجــویی بـخوبی رنگوبوی سینما را دارد. آن تماشاگرانی که کنجکاو و شیفته فضای پشت صحنه فیلمها و چگونگی مراحل ساخت و آماده سازی آنها هستند، از تماشای این فیلم سیراب میشوند. خسرو شکیبایی، هنرمندانه نقش کارگردانی را بازی میکند هرطور شده باید جدیدترین ساخته اش را آماده کند و به جشنواره فیلم فجر برساند، اما هیچ چیز آن طور که میخواهد پیشنمیرود. بتازگی و به بهانه درگذشت ناصر چشم آذر، سکانس مشترک این آهنگساز و خسرو شکیبایی در میکس، فراوان در فضای مجازی به اشتراک گذاشته شد.

زیر درختان زیتون

«من محمدعلی کشاورز هستم، بازیگر که در این فیلم نقش کارگردان رو بازی میکنم. سایر بازیگران همه محلی هستند.» این اولین دیالوگهای فیلم زیر درختان زیتون است که توسط تنها بازیگر حرفهای آن رو به دوربین ادا میشود. عباس کیارستمی در این فیلم از مجموعه سهگانه کوکر (زندگی و دیگر هیچ و خانه دوست کجاست؟)، فیلم در فیلمی شاعرانه و انسانی میسازد. کشاورز در این فیلم نقش کارگردانی را بازی میکند که قصد ساخت فیلمی زندگی بخش را در پی زلزله مرگبار رودبار و منجیل دارد. درواقع این بازیگر در فیلم بخوبی تفکر کیارستمی، کارگردان فیلم واقعی و اصلی را نمایندگی میکند.

قصهها

رخشـــان بنیاعـــتماد که همــواره سیــنمای دغدغهمند و متعهدانه اجتماعی را دنبال کرده، در قصهها قهرمانها و شخصیتهای فیلمهای قبلیاش را در جامعه امروزی به تصویر میکشد و سرنوشت اکنون آنها را پیش روی مخاطب قرار میدهد.

او برای پیوند قصههای پراکنده فیلم از حضور یک کارگردان مستند بهره میبرد که نقش او را حبیب رضایی بازی میکند. رضایی در این فیلم مستندسازی است که دوربین به دست در شهر میچرخد و برخی واقعیتهای جامعه را ثبت میکند. «هیچ فیلمی برای همیشه توی کمد نمیمونه.» که توسط رضایی بیان میشود، حرف دل خود بنی اعتماد به عنوان کارگردان واقعی فیلم است.

برگ جان

ابراهیم مختاری، از کارگـــــــردانها و مستندسـازان خوب و باسابقه سینمای ایران است که نزد عامه تماشاگران با فیلم «زینت» شناخته میشود. اما او چند مستند خوب از جمله مکرمه خاطرات و رویاها، یک سفر صیادی، اجارهنشینی، نان بلوچی و زعفران را در کارنامه دارد. فیلم داستانی برگ جان به نوعی وامدار واقعیت است و قصه ساخت مستند زعفران را با افزودنیهای داستانی به تصویر میکشد. در برگ جان، مهدی احمدی نقش کارگردانی را بازی میکند که میخواهد فیلمی درباره زعفران و مراحل کشت، داشت و برداشت آن بسازد، اما موانعی سر راهش قرار دارد. ضمن اینکه مشکلات زندگی شخصی او هم هست.

خوب، بد، جلف

مانی حقیقی که در فیلم در حال اکران خوک، موانع پیش روی یک کارگردان سینما را به تصویر کشیده و هرچه مشکل و بدبختی است روی سر کاراکتر حسن آوار میکند، در کمدیخوب،بد، جلف اولین ساخته سینمایی پیمان قاسمخانی، در نقش خودش ظاهر میشود؛ مانیحقیقی، کارگردان فیلمهای هنری سینما! او میخواهد یک فیلم پلیسی متفاوت بسازد، اما خانم تهیهکننده اصرار دارد دو بازیگر ناکارآمد را که در آثار سطح پایین تجاری بازی میکنند، به فیلم قالب کند! نتیجه این فشار، سکته قلبی و مرگ آقای کارگردان است.

از هشت و نیم تا سینما پارادیزو

سینمای جهان تقریبا هر وقت که سراغ موضوع فیلم در فیلمها و عالم سینما رفته، اثر جذابی تولید کرده و لذتی زائدالوصف بویژه به تماشاگران پیگیر سینما داده است.

این آثار اگر وجه هنری بارزی داشته باشند، حتما جایی در فهرست برترینهای منتقدان خواهند داشت. احتمالا بارزترین نمونه «هشت و نیم» شاهکار فدریکو فلینی باشد که قصهاش درباره گوئیدو آنسلمی، یک کارگردان سینما با بازی مارچلو ماسترویانی است که موقع ساخت فیلمش، درگیر عوالم کودکی و خاطرات گذشته میشود. ماسترویانی در این فیلم به نوعی خود فلینی است.

«سینما پاردایزو» ساخته محبوب جوزپه تورناتوره هم یک ادای دین کامل به سینما و فیلمسازی است. سالواتوره که در کودکی، وردست آلفردو آپاراتچی سینما بود، در بزرگسالی کارگردان سینما میشود. او پس از این که خبر مرگ آلفردو را دریافت میکند، برای مرور خاطرات به روستای زادگاهش برمی گردد.

مادر من، ساخته نانی مورتی، سانست بولوار ساخته بیلی وایلدر، سلام سزار ساخته برادران کوئن، آرتیست ساخته میشل هازاناویسیوس، رز ارغوانی قاهره ساخته وودی آلن، آواز در باران ساخته جین کلی و استنلی دانن، تحقیر ساخته ژان لوک گدار و نمایش ترومن ساخته پیتر ویر برخی دیگر از فیلمهایی است که سوژه سینمایی دارند و حضور کارگردانها در دل قصههای آنها تعیینکننده است.

علی رستگار

روزنامه نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها