پسر نوجوان با همدستی دوستانش پیرمرد پولدار را کشت

بچگی کردم!

پسر نوجوان که در سودای سرقت خودروی مدل بالای یک پیرمرد با همدستی دو نفر از دوستانش دست به جنایت زده بود حالا در انتظار حکم دادگاه است.
کد خبر: ۱۱۳۹۹۶۵

پسر 17ساله میگوید فریب خورده و در قتل شرکت کرده و حالا تنها روزنه امیدش به ماده نجات بخش قانون مجازات جدید است تا شاید بتواند بار دیگر به زندگی برگردد. محمد ،اردیبهشت سال گذشته با همدستی دوست نوجوانش به نام محمد و یک پسر 21ساله به نام نظیر یک پیرمرد پولدار را کشتند و جنازهاش را به آتش کشیدند تا بتوانند خودروی او را سرقت کنند، اما در این دزدی ناکام ماندند. گفتوگوی اختصاصی تپش با این متهم را میخوانید:

چقدر درس خواندهای؟

بیسوادم اما میتوانم بخوانم و بنویسم.

چرا به مدرسه نرفتی؟

خانوادهام در افغانستان زندگی میکنند و وضع مالی خوبی ندارند. به همین خاطر نتوانستم درس بخوانم.

از چند سالگی مشغول کار شدی؟

از وقتی بچه بودم کار میکردم. اما سه سال قبل همراه خانوادهام برای کار به ایران آمدیم.

شغلت چه بود؟

همراه محمد که او هم 17ساله است بهعنوان بنا در یک ساختمان کار میکردم.

مقتول را میشناختی؟

نه. من او را نمیشناختم. اما چند بار او را همراه نظیر دیده بودم. نظیر بیسواد بود و حتی نمیتوانست بخواند یا بنویسد. به همین خاطر پیرمرد پولدار که گاهی اوقات برای خرید مواد مخدر به روستای آبسرد میآمد به نظیر خواندن و نوشتن یاد میداد.من چندبار پیرمرد را همراه نظیر دیده بودم. یک روز نظیر پیش من و محمد آمد و حرفهایی زد که تصمیم گرفتیم در قتل پیرمرد به او کمک کنیم.

نظیر چه حرفهایی زده بود که در قتل با او همراه شدید؟

نظیر میگفت یک بار که پیرمرد قصد داشته به او خواندن و نوشتن یاد دهد تحت تاثیر مصرف مواد او را آزار داده است. نظیر کینه پیرمرد را به دل گرفته بود. به همین خاطر به من و محمد حشیش داد تا بکشیم. سپس گفت باید پیرمرد را بکشیم و خودروی مدل بالای او را سرقت کنیم.

اگر پیرمرد، نظیر را آزار داده بود پس چرا علیه او شکایت نکردید؟

ما افغان هستیم و غیرمجاز به ایران آمدهایم.میترسیدیم پیش پلیس برویم.

قبلا هم حشیش کشیده بودید؟

نظیر، معتاد بود. گاهی برای ما هم حشیش میآورد و به ما تعارف میکرد. من آن زمان بچه بودم. بعد از کشیدن حشیش حال طبیعی نداشتم. هر چه نظیر گفت فوری قبول کردم. به همین خاطر در قتل با او همدست شدم.من فریب حرفهای نظیر را خوردم. او میگفت بعد از قتل و سرقت ماشین وضع مالیمان خوب میشود و دیگر ناچار نیستیم در شرایط سخت کار کنیم.

چرا در بازجوییهای اول انگیزه قتل را سرقت اعلام کردید؟

چون قصدمان این بود که بعد از قتل از پیرمرد سرقت کنیم.ولی در جیبش فقط 60 هزار تومان پول نقد داشت.ما میخواستیم ماشین مدل بالای او را بدزدیم و بفروشیم ولی چون ماشین اتومات بود نتوانستیم آن را روشن کنیم.

از ماجرای قتل بگو؟

نظیر پیرمرد را همراه خودش به باغی در حوالی محل زندگی مان آورد. من و محمد هم به آنجا رفتیم. همان موقع نظیر با چاقو به پیرمرد حمله کرد. من هم طبق نقشه چند ضربه چاقو به او زدم. محمد هم بند کفشش را دور گردن او انداخت تا پیرمرد را
خفه کند.

چند ضربه زدی؟

یک ضربه به پهلو و یک ضربه به گردن پیرمرد زدم.

چرا جنازه را آتش زدید؟

می خواستیم جنازه را با ماشین به بیرون روستا انتقال دهیم ولی چون نتوانستیم ماشین را روشن کنیم از ترسمان آن را آتش زدیم. فکر میکردیم جنازه میسوزد و کسی آن را
شناسایی نمیکند.

چطور ردیابی و بازداشت شدید؟

ما بعد از قتل بلافاصله وسایلمان را جمع کردیم و به اردوگاه عسگرآباد رفتیم.
می خواستیم فوری از ایران خارج شویم و به کابل برویم. ولی وقتی خانواده پیرمرد ناپدید شدن او را به پلیس اطلاع دادند پلیس به تحقیق از اهالی روستا پرداخت و فهمید پیرمرد گاهی اوقات به دیدن نظیر میرفته.

حالا پشیمان نیستی؟

بچگیکردم. آن زمان فقط 17سال داشتم و حالا یک سال است که در کانون اصلاح و تربیت هستم و بعضی شبها کابوس اعدام میبینم. من در کانون فهمیدم مجازات اعدام در انتظارم
هست.

برای جلب رضایت اولیایدم اقدامی کردهای؟

من کسی را ندارم که دنبال کارهایم باشد. فقط امیدم به حکم دادگاه است. دادگاه برایم وکیل تسخیری تعیین کرده. وکیلم میگوید طبق قانون جدید اگر برای دادگاه ثابت شود که موقع قتل بچه بودم ممکن است حکم قصاص منتفی شود. همه امیدم به قانون جدید است تا شاید یک بار دیگر به زندگی برگردم.

مرجان طباطبایی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها