به گزارش جامجم، اوایل تابستان سال 95 مردی با حضوردر پلیس آگاهی استان البرز از گم شدن همسر جوانش خبرداد و برای یافتن او کمک خواست.
شاکی به افسر تحقیق گفت: همسرم برای خرید با خودروی سمندش از خانه خارج شد و قرار بود زود برگردد. من هم برای انجام کاری بیرون رفتم شب که بازگشتم خبری از او نشد وتلفن همراهش هم خاموش بود. به خانه اقوام ودوستان سر زدم اما آنها از همسرم خبری نداشتند. تلاشهایم برای یافتن او بی نتیجه مانده است. گمان میکنم بلایی سر او آمده باشد.
با دستور ابراهیم مرادی، بازپرس شعبه 22 دادسرای جنایی کرج، تحقیقات پلیسی برای رازگشایی از این پرونده ادامه داشت اما ردی از زن گمشده به دست نیامد و ماموران با معمایی پیچیده روبهرو شدند. ردی از خودروی این زن در دست نبود و دستور توقیف این خودرو صادر شد. با گذشت نزدیک به دو سال از این ماجرا، هفته گذشته شوهر این زن به پلیس آگاهی آمد و اعلام کرد از طریق یکی از آشنایانش شنیده زمانی که همسرش ناپدید شده به ملاقات زنی در شمال کشور رفته و بعد از آن ناپدید شده است.
پس از این ادعا، این زن شناسایی و به پلیس آگاهی احضار شد. او در بازجوییها مدعی شد از سرنوشت زن گمشده بیخبراست؛ اما در جریان تحقیقات بعدی سکوت خود را شکست و به افسر تحقیق گفت: من فقط شنیدهام زن ناپدید شده در خانه یک زن در شهرهای شمالی کشور بوده و در آنجا فوت شده است. میتوانم نشانی آن خانه را در اختیار پلیس قراردهم.
با دستور بازپرس جنایی تیمی از ماموران اداره جرایم جنایی پلیس آگاهی استان البرز برای بررسی ماجرا به خانه این زن رمال در یکی از شهرهای شمالی کشور اعزام شدند. ماموران پس ازجستوجوی فراوان خانه این زن را یافتند و او با هماهنگی قضایی بازداشت شد.
زن جوان در بازجویی پلیس منکر هرگونه آشنایی با زن ناپدید شده و اطلاع از سرنوشت او شد اما زمانی که پی برد پلیس متوجه رابطه دوستی آنها شده است، بناچار سکوت خود را شکست و اعتراف کردکه این زن به قتل رسیده و وی شاهد این جنایت بوده است.
متهم زن به افسر تحقیق گفت: من و زن کشته شده در خانه یک رمال در کرج همدیگررا ملاقات کردیم. او هم آمده بود نسخههای خوشبختی از مرد رمال بگیرد. او در زندگی مشکلاتی داشت و چند بار از مرد رمال نسخه خوشبختی گرفته بود اما هیچ کدام مشکل او را حل نکرده بود. مرد رمال وقتی با اعتراض مقتول رو به رو شد، ادعا کرد برای حل مشکلش باید به شمال کشور برود و چلهنشینی کند. قرار بود زن جوان ابتدا به خانه من در شمال کشور بیاید و بعد از آن خانهای را برای چلهنشینی
اجاره کند.
متهم ادامه داد: زن جوان با خودروی سمندش به خانهام در شمال کشور آمد. مرد رمال هم به آنجا آمد. ساعاتی بعد یکی از دوستان مرد رمال هم آمد. زن جوان باورش شده بود که این نسخههای خوشبختی جدید و چلهنشینی زندگی اش را تغییر میدهد. آن شب مرد رمال شربتی تهیه کرد و پس از خواندن وردهایی او را به زن جوان داد تا بنوشد. او بعد از نوشیدن آن بیهوش شد. ساعاتی بعد مرد رمال به من گفت او فوت شده و هر طور شده باید کمکش کنم جسد را دفن کنیم. در قبال این کار طلاهای مقتول را به من داد. این در حالی بود که مرد رمال میخواست خودروی مقتول را هم تصاحب کند.
به همین خاطر مبایعه نامهای در ارتباط با فروش خودرو به نام وی نوشت و خریدار را دوستش معرفی کرد.
متهم زن ادامه داد: مرد رمال اثر انگشت زن کشته شده را هم روی آن برگه زد. بعدهم من و مرد رمال با هم جسد زن جوان را در پارچهای پیچیدیم و آن را در خودرویی گذاشته و به چاهی در حاشیه جاده بردیم و در آنجا دفن کردیم. مقداری ازطلاهای مقتول را فروختم و بقیه را برای استفاده خودم گذاشتم.
با اعترافهای او، دو متهم پرونده تحت تعقیب پلیس بودندتا این که ماموران باخبر شدند همدست رمال با خودروی سمند سرقتی در جاده تهران ـ شمال تردد میکند. خودروی مورد نظر با دستور قضایی توقیف و راننده دستگیر شد.
او در بازجویی اولیه اظهاراتی ضد و نقیض مطرح کرد، اما زمانی که راز جنایت را فاش شده دید اعتراف کرد و به افسرتحقیق گفت: رمال با همدستی زن بازداشت شده دست به جنایت زد و من در سرقت خودروی مقتول نقش داشتم. مرد رمال با سند سازی خودرو را به نام من کرد. با خودروی مقتول مسافر جابهجا میکردم و فکر نمیکردم یک روز ماجرا فاش شود .
ماموران با توجه به گفتههای این دو نفر به محل دفن جسد زن جوان اعزام شدند اما معلوم شد آن مکان جادهسازی شده و موفق نشدند، جسد را کشف کنند. با به دست آمدن هویت رمال جنایتکار، او تحت تعقیب پلیس قرار گرفت.
معصومه ملکی - جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد