در جست‌وجوی شیطان‌های آثار ژرژ سیمنون، ریموند چندلر و فردریک دار

جهان رازآلود داستان‌های پلیسی

داستان‌های پلیسی، شاید سنتی‌ترین شکل داستانگویی را به ما معرفی می‌کنند. فارغ از ساختار کلاسیک داستان‌های پلیسی که مخاطبان می‌توانند سراغ تمامی عناصر از جمله پلات، رویداد، ماجرا، داستان، گره افکنی، اوج و... را بگیرند، دوگانه قهرمان و ضدقهرمان (انسان شر) قالبی کلاسیک از قصه‌گویی را به ما پیشنهاد می‌دهد که شاید گویاترین فرم آن را بتوانیم در سینمای وسترن بیابیم. انسان شر در داستان‌های پلیسی معمولا به جرم قتل از دست قانون فرار می‌کند، و قهرمان یا کارآگاه داستان باید از جهان معمایی و رازآلود داستان، نشانه‌هایی برای یافتن او پیدا کند. یکی از شفاف‌ترینِ این نمونه‌ها در داستان‌های پلیسی کار مشهور «قول» اثر فردریش دورنمانت است؛ کاری که جلوه‌ای سینمایی از آن را در سریال «کارآگاه حقیقی» دیدیم.
کد خبر: ۱۱۳۷۰۱۱

در جهان داستان پلیسی، نویسندههای بسیاری سراغ این سوژه رفتند. یکی از نویسندگان طراز اول این حوزه ژرژ سیمنون است که مخاطبان فارسی نمونههای بسیاری از آثار او را در دسترس دارند. در این مطلب سراغ یکی از رمانهای او با شخصیت کمیسر مگره رفتیم: «مگره و یکصد چوبه دار» که شهریار وقفی پور آن را برگردانده است.

«مگره و یکصد چوبه دار» نمونه خوبی میتواند باشد از داستانی با جهانی رازآلود که مخاطب باید جزئیات زیادی از آن را به خاطر بسپارد. این رمان سرشار از نشانههای کوچک برای یافتن حقیقت است. آغاز داستان، آغازی به غایت نفسگیر است. کمیسر مگره چمدانی را با چمدان مقتول جابهجا میکند و به نوعی در کسوت قاتلی ناآگاه موجب خودکشی مقتول میشود. مقتول آن هنگام که متوجه میشود محتویاتِ چمدانش داخل آن نیست به زندگیاش پایان میدهد تا رمان «مگره و یکصد چوبه دار» آغاز شود.

وقفیپور، مترجم این کتاب میگوید سیمنون نمونه یک هنرمند مدرن است؛ فردی مانند پابلو پیکاسو یا باب دیلن. از طرف دیگر او نگاه جامعهشناختی خاص خودش را در آثارش دارد و با کمی اغماض میتوان گفت نگاه روانشناختی نیز به شخصیتهای داستانش دارد. سیمنون به واسطه فرم داستانهای جناییاش دغدغههای شخصی و اجتماعی خودش را مطرح میکند و از رهگذر پرداخت به جنایت وجوه جامعه شناختی مورد نظرش را برجسته میکند.

سیمنون نمونه یک هنرمند مدرن است؛ فردی مانند پابلو پیکاسو یا باب دیلن. از طرف دیگر او نگاه جامعهشناختی خاص خودش را در آثارش دارد و با کمی اغماض میتوان گفت نگاه روانشناختی نیز به شخصیتهای داستانش دارد.

این وجه اجتماعی در رمان «مگره و یکصد چوبهدار» وجهی پر رنگ و آشکار است. امر شر در این رمان از دل نسلی جوان و پر آشوب سربرمیآورد که مگره را ناگزیر میکند خود را به شکلی از شکلهای «شر» دربیاورد. این همه در نثری روان، ساده و بشدت خوش خوان اجرا شده است. یکی از معدود رمانهای پلیسی فارسی شده که نثری کاملا متفاوت دارد اثری است از ریموند چندلر به نام «خوابگران». ریموند چندلر یکی دیگر از داستاننویسانی است که معمولا از او بهعنوان یکی از استادان ژانر پلیسی یاد میشود و سینماگران هم همیشه از مخاطبان پرو پاقرص او بودهاند.

داستاننویس فرانسوی دیگری به نام فردیک دار (2000-1921) نیز با نمونههایی از این دست در میان مخاطبان آثار پلیسی محبوبیت دارد. شاید رمان «دژخیم میگرید» مثال خوبی باشد. اثری که عباس آگاهی آن را فارسی کرده است. در این رمان یک نقاش به نام دانیل مرمه برای تعطیلات به بارسلون میرود. یک شب با زنی که گویی موزیسین است تصادف میکند و این تصادف نقطه آغاز ورود ما و مرمه به دنیای عجیبِ داستان است.

در آثار ریمون چندلر شاید برای اولین بار متوجه میشویم زبانِ داستان تا چه میزان میتواند در بازنمایی امر شر قدرتمند عمل کند. از آنجا که در این نوشته، تنها به دو ویژگی داستانهای پلیسی یعنی وجود امر شر و دنیای رازآلود اشاره میکنیم، باید به ارتباط دو سویه زبانِ اثر با این دو نیز اشاره کنیم.

فردریک دار در رمان «خداوندا ما را از شر شیطان برهان!» طرز دیگری از قصهگویی در بستری رازآلود را پیش میکشد. در این داستان همه چیز با گفتوگوی دو زندانی محکوم به اعدام آغاز میشود. خیانت و قتل سوژه اصلی «خداوندا ما را از شر شیطان برهان!» است، اما فردریک دار در دل ماجرایی به شکل و شمایل سنتی نشانههای شگفتی از امر شر را در جهان داستانش بازنمایی میکند.

این رمان فردریک دار، اولین بار سال 1956 چاپ شد. نام اصلی این داستان برآمده است از جملهای که ورد زبان مسیحیان است: «خداوندا ما را از شر شیطان برهان!» عباس آگاهی، این کتاب را با عنوان «تنگنا» به فارسی ترجمه کرده است.

همچنان که گفتیم رمانهای پلیسی اغلب با زبانی ساده و نثری روان تالیف و البته ترجمه شدهاند. ژانر پلیسی هر چه باشد در ذیل آثاری ناب به معنای ادبیات بالذات و درون سو قرار نمیگیرد. به عبارت دیگر در این آثار، نویسندگان چندان زبانورزی نمیکنند و بیشتر در پی بازآفرینی جهانی داستانی و قصه گو هستند. قصهپردازی مدام و پرماجرا مجال چندانی برای زبانورزی این داستان نویسان مهیا نمیکند. اما یکی از آثار فارسی شده چندلر، یعنی «خوابگران» با فارسی ناب مرحوم قاسم هاشمینژاد، زبانی نو از داستانهای پلیسی را پیش میکشد. این بار جهان معماگون و جنایی در زبانی پالوده نمود پیدا میکند. نمیدانم قاسم هاشمینژاد در ترجمان عجیبش از کار معروف چندلر چقدر به زبان اصلی اثر وفادار بوده است یا این که آیا چندلر در خواب گران، زبانی تا این حد پالوده و تمیز دارد یا نه، اما این زبان به طرز شفافی با دنیای عجیب رمان پلیسی سازگار است. ما هیچ وقت از رمانهای پلیسی انتظار ادبیاتی درونسو و زبان ورز نداریم و آن قدر درگیر رویدادها و قصههای پرماجرایشان میشویم که وقعی به نثر آن نمیگذاریم. اما در مواجهه با خواب گران شاید برای اولین بار متوجه میشویم زبانِ داستان تا چه میزان میتواند در بازنمایی امر شر قدرتمند عمل کند. از آنجا که در این نوشته، تنها به دو ویژگی داستانهای پلیسی یعنی وجود امر شر و دنیای رازآلود اشاره میکنیم، باید به ارتباط دو سویه زبانِ اثر با این دو نیز اشاره کنیم.

خوابگران با فارسی هاشمینژاد صرفا به سریالی از وقایع و رویدادهای پلیسی ـ جنایی محدود نمیشود. این بار رمان سوژه دیگری را نیز پیش میکشد؛ زبان. شبیه این نگرش را در رمانهای مدرن اوایل قرن بیستم بخصوص «اولیس» و «بیداری فینیگانها» میبینیم. جویس شاید برای اولین بار بوطیقای داستاننویسی از این جنس را مطرح میکند؛ رمانی که زبان، نه تنها ابزاری برای نوشتن که موضوعی برای قصهگویی باشد.

فردریک دار، داستاننویس فرانسوی که میان دوستداران ژانر پلیسی محبوبیت بسیاری دارد، شیوه دیگری از قصهگویی در بستری رازآلود را پیش میکشد. فردریک دار در دل ماجرایی به شکل و شمایل سنتی نشانههای شگفتی از امر شر را در جهان داستانش بازنمایی میکند.

بیایید به آغاز خواب گران هاشمی نژاد نگاهی بیندازیم: «طرف یازده صبح بود، اواسط اکتبر، با خورشیدی که نمیدرخشید و نشانی از بارانِ تندِ خیس در صفای کوهپایه. کت و شلوار نیلا بیم تنم بود با پیرهن آبی سیر، کراوت و دستمالکی در جیب سینه، پام کفشِ هشت ترک مشکی و جوراب مشکی پشمی با خامهدوزی آبی سیر روی ساق هاش. شسته رفته بودم، تر تمیز، ریش زده و هشیار، و ککم نمیگزید چه کسی اطلاع داشت. اَنگ همان چیزی بودم که کارآگاه خصوصی خوش سر و پُز باید باشد. آمده بودم سر وقت چهار میلیون دلار.»

شاید این تنها رمان پلیسی به زبان فارسی باشد که زبان تا این حد در آن محوریت یافته است. خوابگران به ترجمان قاسم هاشمینژاد تا حدود زیادی داستانی است فارسی با برگردان شاعری یگانه که جهانی شگفت را در بستر زبانی بدیع پیشکش میکند؛ زبانی که شاید بیش از همه برآمده از زبان آرگو و کوچه و بازار باشد اما کاملا تازه مینُماید.

نکتهها

یکی از بهترین نمونهها در ژانر پلیسی با محوریت امر شر رمان کوتاه فردریش دورنمانت با ترجمه محمود حسینیزاد است. این رمان، قصهای پرتعلیق و طرح و توطئهای پیچیده دارد که کارآگاه در آن دنبال چیزی است نظیر شیطان... شیطانی در هیئت انسان. این داستان پلیسی را میتوان یکی از متفاوتترین آثار پلیسی توصیف کرد. قول را نشر ماهی منتشر کرده است.

خواب گران، اثر ریموند چندلر و برگردان قاسم هاشمینژاد اولین بار سال 1381 در «کتاب ایران» منتشر شد. قاسم هاشمینژاد بهعنوان شاعر، عرفانپژوه، مترجم و داستاننویسی که تا امروز مهمترین اثر پلیسی ادبیات داستانی معاصر یعنی «فیل در تاریکی» را نوشته است، شکل جدیدی ـ به لحاظ بیانمندی و نثرِ اثر ـ در ژانر پلیسی به مخاطبان معرفی میکند.

«مگره و یکصد چوبه دار» نمونه خوبی میتواند باشد از داستانی با جهانی رازآلود که مخاطب باید جزئیات زیادی از آن را به خاطر بسپارد. این رمان سرشار از نشانههای کوچک برای یافتن حقیقت است. آغاز داستان، آغازی بهغایت نفسگیر است. کمیسر مگره چمدانی را با چمدان مقتول جابهجا میکند و به نوعی در کسوت قاتلی ناآگاه موجب خودکشی مقتول میشود.

مجتبی هوشیار محبوب

داستاننویس و مترجم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها