گفت‌وگوی با گیتی معینی، بازیگر «مدرسه مادربزرگ‌ها»

بالاخره 20 گرفتم

این قافله عمر عجب می‌گذرد

«مدرسه مادربزرگ‌ها» را یادتان هست؟ ترکیب جالبی از دو نسل در مقابل یکدیگر، نماینده‌ای از نسل جوان که به جای تلمذ نزد بزرگ‌ترها، در جایگاه معلم به آنهایکی از ملزومات ابتدایی زندگی در دنیای امروز یعنی سواد، یاد می‌داد و می‌خواست پلی باشد میان دیروز و امروز.
کد خبر: ۱۱۳۳۹۸۰
این قافله عمر عجب می‌گذرد

مادربزرگ‌های قصه اما در این مسیر تازه با همان عادات و تفکرات گذشته خود وارد شده بودند. همین تناقض،‌ قصه را جلو می‌برد، ماجرا خلق می‌کرد و خنده بر لب می‌نشاند.

امروز اما با تماشای پلان‌های خاطره‌انگیز سریال بیشترین حسی که مخاطب را با خود درگیر می‌کند،‌ افسوس است.

مدرسه مادربزرگ‌ها، حکم یادگاری دارد. قابی کهنه است که در خود تصویر دسته‌جمعی اکثر مادران تئاتر،‌ سینما و تلویزیون ایران را جای داده است. بیشتر نقش‌آفرینان این مجموعه امروز در خاک آرمیده‌اند. کسانی که اغلب پس از دوره‌ای فراموشی یا کمرنگ شدن به آغوش خاک رفتند.

می‌توان گفت جز چند بازیگر این مجموعه مانند الهام پاوه‌نژاد و بهزاد خداویسی، دیگران به حکم قضای الهی یا قدر بندگانش جزو نیست‌ها هستند.

بازیگران کهنه‌کار و باسابقه‌ای چون مهری ودادیان،‌ ملیحه نظری، ساحره متین و فرخ‌لقا هوشمند امروز میان‌مان نیستند و دیگر هرگز نامشان در تیتراژ هیچ سریالی نوشته نمی‌شود.

زنانی که روزگاری چشم به دنیا گشودند که به یقین برای گام نهادن بر صحنه نمایش، درخشیدن و خاموش نشدن در فرهنگ و فضای آن زمان ایران مرارت‌های بسیاری کشیده‌اند و راه را برای بازیگران نسل بعد روشن کردند و مصداق «آیین چراغ خاموشی نیست» شدند اما خود آخر چون شمعی در سکوت خاموش شدند. سرنوشت بیشتر مادربزرگ‌های قصه این بود، اما تمام قصه به همین جا ختم نمی‌شود. چهره‌های آشنای دیگری هم به کلکسیون درگذشتگان می‌توان اضافه کرد.

مرحومان سروش خلیلی، غلامحسین بهمنیار، اکبر دودکار، محمدرضا زرندی و پروین‌دخت یزدانیان که با رفتن‌شان، گویی نوع و جنسی از سریال‌سازی رفت و دیگر هرگز برنگشت. دیگرانی نیز هستند که امروز نفس می‌کشند اما از یادها رفته‌اند. رفتنی خودخواسته یا خانه‌نشینی به سبب بازنشستگی اجباری.

این اجبار این‌گونه معنا می‌شود که برای بازیگری که هنوز توانایی جسمی و ذهنی دارد نه نقشی نوشته می‌شود و نه کسی سراغی از او می‌گیرد.

نمی‌توان همه را در این دسته قرار داد اما پرسش این‌است که مثلا چرا گیتی معینی، ابراهیم‌آبادی و... کمرنگ‌تر از پیش و بندرت در قاب جادو دیده می‌شوند؟ این اسامی، بازیگران مدرسه مادربزرگ‌ها هستند و برای این مساله حکم سرنخ دارند، وگرنه بدیهی است که این رشته سر دراز دارد.

با دیدن این سریال از این زاویه پرسش‌های زیادی به ذهن متبادر می‌شود، سوال‌هایی از این دست که آیا قصه‌های یک نسل تمام شده است؟ باید پرونده آنها را بست و در گنجه گذاشت؟

اگر جذابیت تنها در جوانی تعریف می‌شود، چرا هنوز مدرسه مادربزرگ‌ها، این خانه دور است و مدرسه پیرمردها، تماشایی است؟ اساسا چه می‌شود که چون کسی می‌آید دیگری باید برود؟ البته در این ماجرا سهم دو سر ماجرا را باید سنجید و دید خود بازیگران چقدر در این شرایط پیش آمده دخیل هستند اما امروز که تولیدهای نمایشی در سه مدیوم تلویزیون،‌ سینما و تئاتر بیشتر شده و رسانه دیگری چون شبکه نمایش خانگی نیز به این مجموعه اضافه شده است به قطع یک جای کار در بازار عرضه و تقاضا یا سوی دیگر لنگ می‌زند که یک نفر هر روز هست و اثری از دیگری نیست!

ترانه فروردین - جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها