نوروز و مجموعه‌های تلویزیونی:از پنجمین پایتخت تا دومین دیوار به دیوار

همه قهرمان‌ هایی که دوستشان داریم

تعطیلات نوروزی فرصت مناسبی را در اختیار مخاطبان تلویزیون قرار می‌دهد تا با خیالی آسوده به تماشای برنامه‌های مورد علاقه خود بنشینند.
کد خبر: ۱۱۳۲۴۹۲

در این بین، مجموعه‌های تلویزیونی جایگاه ویژه‌ای داشته و مخاطبانی میلیونی را به سمت خود می‌کشاند. همین امر هم رقابت داغی را میان شبکه‌های مختلف در عرصه تولید سریال به وجود می‌آورد که نوروز امسال نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. شبکه‌های یک، دو، سه و پنج با مجموعه‌های تلویزیونی پایتخت5 ساخته سیروس مقدم، تعطیلات رویایی به کارگردانی علیرضا امینی و کلاه قرمزی اثر ایرج طهماسب، دیوار به دیوار۲ ساخته سامان مقدم و هیات مدیره به کارگردانی مازیار میری به رقابت با یکدیگر پرداخته و هر یک موفق به جذب طیف‌هایی از مخاطبان شدند. حال نگاهی به این آثار (به جز هیات مدیره) که پخش آن همچنان در طول بهار ادامه دارد، می اندازیم.

پایتخت 5: خانواده معمولی و ماجراهای یک سفر عجیب

برند مشهور و پرطرفدار پایتخت این بار پس از وقفهای حدودا دو ساله بار دیگر پا به میدان گذاشت و میلیونها نفر را پای تلویزیونها نشاند. سیروس مقدم در این سری نیز با تکیه بر علاقه مردم به پایتخت و شخصیتهایش پیش رفته و قصه سرراست خود را در ایران و ترکیه روایت کرده است. خشایار الوند به عنوان نویسنده فیلمنامه، در بخش نخست وضعیت فعلی نقی معمولی و پسرخالهاش (ارسطو عامل) را در کنار سایر شخصیتها همچون رحمت، فهیمه و... ترسیم کرده و شناخت کاملی از حال آنها به مخاطب میدهد. این مقدمهچینیها به پرداخت شخصیتهای فوق کمک شایانی کرده و بسیار هم به درد بخش دوم سریال میخورد. برای مثال میتوان به بوتیکداری ارسطو و بدون جنس ماندن بوتیکش اشاره کرد که وی را در نهایت مجبور به سفری خانوادگی برای حمل لباسهای قاچاق به ایران میکند. از طرف دیگر باید به وضعیت اقتصادی نامساعد نقی و فهیمه خواهرش اشاره کرد که اولی نگهبان شب فروشگاهی زنجیرهای شده و دومی هم بخش مهمی از اموال همسرش بهبود را در حادثه آتشسوزی ساختمان پلاسکو از دست داده است. تصادف ارسطو با اتومبیل جدیدش در حالی که خانواده نقی را همراه خود دارد، شروع فوقالعادهای برای پایتخت 5 است که از فانتزی خوبی هم بهره گرفته است. این تصادف نقش مهمی در شکلگیری کدورت دوباره ارسطو و نقی داشته و در عین حال شوخیهای زیادی هم حول محور آسیب جسمی این دو شکل گرفته است. الوند خردهداستانهایی نیز برای این بخش تدارک دیده که داستانک مربوط به فهیمه و پسرانش بهتر از بقیه از کار درآمده و شوخیهای خوبی هم در آن گنجانده شده است. در بخش دوم کار، مخاطب با خانواده معمولی در سفری پرفراز و نشیب همراه شده و در قلب داستان پیش میرود. در این بخش، تنشها بیش از گذشته شده تا جایی که گاه بیش از اندازه اغراقآمیز جلوه میکند. بخصوص در هواپیما که فانتزی بر آن حاکم شده و مخاطب را از فرط تعجب به خنده وا میدارد. داستانک مربوط به بهتاش، رحمان و رحیم که قرار است تعلیق ایجاد کند هم تاثیر چندانی روی مخاطب نگذاشته و در بیم و امید نسبت به سرنوشت آنها قرار نمیدهد چرا که از قبل فرجام آن را حدس میزند! یکی از برگهای برنده پایتخت در مواجهه با مخاطب، شخصیتهای اصلی آن است که در هر سری برخی از آنها حذف و اضافه میشوند. برای مثال میتوان به بهبود و بائو در سریهای قبلی اشاره کرد که وزنهای به حساب میآمدند، اما با حذفشان اتفاق بدی برای قسمتهای بعدی نیفتاد. همچنین باید به اضافه یا پررنگ شدن شخصیتهای فرعی هم اشاره کرد که در سری پنجم پایتخت به نامهای بهتاش و رحمت میرسیم. به خصوص رحمت که خود را به نویسنده و کارگردان کار تحمیل کرده و شیرینی خاصی با خود دارد. سیروس مقدم در پایتخت 5 تلاش فراوانی به خرج داده تا غنای تکنیکی بیشتری به ساخته اش ببخشد که نمونه آن را در بخش سفر با بالن خانواده نقی در ترکیه شاهد بوده ایم که نقطه عطف مهم سری دوم به حساب میآید. در بخش بازیگری هم علاوه بر تنابنده و مهرانفر شاهد بازیهای خوبی از هومن حاجیعبدالهی و بهرام افشاری هستیم که به خصوص این دومی زمان بندی مناسبی در اجرای شوخیهای نوشته شده دارد. حال باید دید که مقدم در دو سه قسمت باقیمانده پایتخت که مربوط به گم شدن نقی و همراهان و برخورد آنها با داعشیها است، چگونه عمل کرده و چه پایانی برای سری پنجم تدارک دیده است.

تعطیلات رویایی: تکرار یک ایده آشنا

بخش مهمی از فیلمنامهنویسی تکرار ایدههای قدیمی به شکلی متفاوت است تا جایی که مخاطب احساس خستگی و کسالت نکند. در حقیقت بازی کردن با ایدههای دو خطی و کلیشههای تکراری، هنر فیلمنامهنویس است که نتیجه کلی کار بستگی مستقیم به آن دارد. کاری که نویسندگان فیلمنامه سریال تعطیلات رویایی ساخته علیرضا امینی هم انجام دادهاند، اما حاصل آن چندان چنگی به دل نزده و کلیشهها لطمات زیادی به پیکره آن وارد کردهاند. مهمترین آن برمی گردد به سادگی و فراز و فرود اندک قصه آن که به شکلی خطی پیش رفته و مخاطب راتا حدودی کسل میکند. تعطیلات رویایی داستان دو برادر به نامهای رحیم و رستم ساکن شیراز هستند. برادر کوچکتر که وضع مالی بهتری دارد سال پیش برای تعطیلات عید، خانواده رحیم را که یک معلم بازنشسته است به ترکیه دعوت کرده و حال برادر بزرگتر درصدد جبران است و میخواهد امسال خانواده رستم را به هزینه خود به کیش ببرد غافل از اینکه آنها قصد سفر به اروپا را دارند. این قصه جمع و جور مصالح لازم برای یک سریال 15 قسمتی را نداشته و تا حدود زیادی کند پیش میرود. در حالی که خود سفر دست فیلمنامهنویس را برای خلق داستانکها باز گذاشته و قابلیت زیادی برای گسترش داستان در عرض دارد. در قسمت نخست این مجموعه تلویزیونی، خیلی سریع و تلگرافی با این دو برادر و خانوادههایشان آشنا میشویم که تضادهای زیادی میانشان به چشم میخورد. در بخش سفر جادهای این دو خانواده از شیراز تا کیش، نویسندگان فیلمنامه فضای فوقالعادهای برای آشنا شدن مخاطب با شخصیتها داشته اند که به خوبی هم از آن بهره گرفتهاند. اما از نوشتن شوخیهای جذاب تا حدود زیادی غافل شده و به شوخیهایی بر پایه کلیشهها روی آوردهاند که مخاطب آن را بارها دیده و شنیده است. پر بودن اتاقهای هتل مورد نظر رحیم، نقطه عطف خوبی برای این بخش است که شخصیتها را در موقعیتی بغرنج و بر سر دوراهی قرار میدهد. در این بین شخصیت مرموزی هم در قسمت اول قرار داده شده که به تعقیب رحیم پرداخته و به دنبال آنها تا کیش هم میآید که رمزآلود جلوه میکند. تصادف پسر رحیم و داماد رستم با عابر پیاده، دیگر نقطه عطف نیمه دوم کار است که قصه را به سمت و سویی دیگر کشانده و مخاطب را در بیم و امید نسبت به سرنوشت این دو قرار میدهد. شخصیت زن جوان مرموز که نویسندگان فیلمنامه در قسمتهای نخست روی آن مانور زیادی داده اند، میتوانست به برگ برنده کار تبدیل شود، اما این اتفاق رخ نمیدهد. چرا که وی در فرآیندی عجیب به دختر رستم تبدیل شده و آه از نهاد مخاطبان سریال بلند میکند! در این بین تنها وکیل بودن اوست که به کار داستانک تصادف آمده و آن را به اصطلاح جمع میکند. بخش مهمی از بار یک کمدی تلویزیونی را شوخیهای آن به دوش میکشد که تعطیلات رویایی در این امر موفق نبوده است. تاکید بسیار دو برادر روی فامیلی خود (فتوحی) هنگام انجام یک کار نیز یکی دیگر از کلیشههای کهنه کمدیهای تلویزیونی است که مخاطب را اذیت میکند. امینی که سریال نسبتا موفق میلیاردر را در گونه کمدی در کارنامه خود دارد، در تعطیلات رویایی کاملا بر پایه کلیشهها کارش را پیش برده که نمونه کامل آن را میتوان در انتخاب بازیگران مشاهده کرد، از محمود عزیزی و محمدرضا شریفینیا گرفته تا افسانه بایگان و ... که تلاش چندانی برای شیرینتر کردن نقشهایشان به خرج ندادهاند. در این بین تنها علی صادقی در نقش صاحب اقامتگاه کنار ساحل بازی خوبی ارائه کرده و شوخیهای بانمکی را شکل داده است.

کلاه قرمزی: همچنان جذاب اما در مدار تکرار

گروه سازنده مجموعه کلاه قرمزی که در راس آنها ایرج طهماسب و حمید جبلی قرار دارند، در سالهای اخیر یکی از موفقترین برنامههای تلویزیونی را در ایام نوروز تولید کردهاند که مخاطبانی میلیونی از طیفهای مختلف سنی دارد. به همین خاطر هم سازندگان آن به درستی دست به ترکیب برنده نزده و تنها به اندک تغییراتی بسنده کردهاند. برای مثال میتوان به عروسکهای مختلفی اشاره کرد که هر سال وارد برنامه شده و گوشهای از کار را میگیرند، اما در سالهای بعد کاملا در حاشیه قرار میگیرند. در سری جدید کلاه قرمزی و در همان قسمت نخست، ادای دین تمام عیاری به زندهیاد دنیا فنیزاده به عنوان عروسکگردان کلاه قرمزی شده که کاملا بجا و شایسته به نظر میرسد. نکته مهم دیگر اینکه بخش مهمان حذف شده و دیگر خبری از حضور ستارههای سینما و تلویزیون در آن نیست که نارضایتی بخشی از مخاطبان و رضایت بخشی دیگر را به دنبال داشته است. همچنین یکی دیگر از بخشهای جذاب کار (اجرای نمایش) هم حذف شده که چندان جالب به نظر نمیرسد. طهماسب و جبلی به سبک و سیاق همیشگی خود در کنار شخصیتهای ثابت سه شخصیت جدید را وارد کار کردهاند. اولی برادر آقوی همساده (داداش گلم) است: مرد میانسال نوازندهای که به دلیل خجالت پشت به دوربین ساز میزند و میخواند. شخصیتی دوستداشتنی که نشاط خوبی به کار بخشیده و تضاد جالبی هم با برادر خود دارد. در نقطه مقابل موش و گربهای قرار دارند که سر از خانه آقای مجری درآورده و ساکن آن میشوند. شخصیتهایی که تنها برای پر کردن صحنه خلق شده و کارکرد چندانی در پیشبرد قصه هر قسمت ندارند. مهمتر از همه اینکه این دو عروسک برخلاف عروسکهای فوقالعاده جذاب و فکرشدهای همچون: فامیل دور، دیوی، پسرعمهزا و... ، خوب ساخته نشدهاند. بخش پایانی هر قسمت هم به سیاق گذشته اختصاص به قصهگویی آقای مجری قبل از خواب عروسکها دارد. این بخش هم با وجود تکرار همچنان جذابیتهای خود را حفظ کرده و مخاطبانش را میخنداند. مجموعه تلویزیونی کلاه قرمزی با وجود آن که همچنان به لحاظ کیفی در سطح بالایی به سر میبرد، اما بیم آن میرود که تکرارها به مرور به کیفیت آن لطمه وارد کرده و کلاه قرمزی را به یک خاطره شیرین در گذشتهای نه چندان دور تبدیل کند.

دیوار به دیوار 2 و غلبه فانتزی بر کمدی

نوروز سال گذشته شبکه سوم سیما سری نخست این مجموعه تلویزیونی پربازیگر را روی آنتن برد و پخش آن را تا اواخر بهار هم ادامه داد در حالی که مخاطبان پروپاقرصی برای خود پیدا کرده بود. بخش مهمی از این موفقیت هم به لحن کمیک کار برمیگشت که لحظات شیرینی را برای مخاطبان رقم میزد و در عین حال طنز گزنده اجتماعی خوبی هم در لایههای زیرین آن جریان داشت. حال شبکه فوق دست به تولید سری دوم آن تقریبا با همان شخصیتها زده و قصه این چند خانوار در کنار یکدیگر را اینبار در خانهای جدید روایت کرده است. قصه هم از شب سال نو آغاز شده و با شخصیتهایی همچون جناب سرهنگ و همسرش و خانواده خلیلزاده همراه میشویم که به دنبال سرپناهی برای خود هستند. مشیری که در سری اول حضور فیزیکی نداشته در این سری به یکی از شخصیتهای اصلی کار تبدیل شده که با اجاره یکماهه یک خانه ویلایی به کمک بهرام، بار دیگر چند خانواده را کنار هم قرار میدهد. حال ماجراهای رخ داده برای آنها، داستانکهایی را شکل میدهد که بعضا خوب از کار درآمده و برخی نیز ضعیف از آب درآمدهاند. نکته مهمی که در فیلمنامه سری دوم به چشم میخورد، علاقه نویسندگان فیلمنامه به فانتزی است که آن را تا حدود زیادی متفاوت از سری نخست کرده است. بر همین اساس هم شخصیت برادر دوقلوی جناب سرهنگ که مبتلا به اختلال روانی است وارد داستان شده و شوخیهایی را شکل میدهد که برای مخاطب چندان جذاب به نظر نمیرسد. حذف شخصیت برادر خاور (پارمیدا) نیز از دیگر نقاط ضعف فیلمنامه به حساب میآید که نویسندگان آن قادر به پر کردن جای خالیاش نشدهاند. همین طور شخصیتهای جوان کار همچون آرمان، آتوسا و کیان که در حاشیه قرار داشته و گرمای لازم برای جلب نظر مخاطب را ندارند. تکرار موضوع مهم دیگری است که سری دوم دیوار به دیوار را تا حدود زیادی از نفس انداخته و نقش مهمی در شکلگیری شخصیتهای اصلی آن دارد. برای نمونه میتوان به خلیل زاده، جناب سرهنگ و بهرام اشاره کرد که هر یک کپی کمرنگی از شخصیتهای دوست داشتنی سری نخست به حساب آمده و برای مخاطب نکته تازهای همراه ندارند. بخصوص خلیلزاده که برگ برنده سامان مقدم و گروه نویسندگانش در سری اول به حساب میآمد اما در سری دوم عقبگرد کامل کرده است. جنس شوخیهای نوشته شده برای خلیل زاده هم بیش از اندازه فانتزی بوده که نمونهای از آن را در سکانس تعمیر شوفاژخانه شاهد بودهایم. باردار بودن مهناز در سری اول کمک شایانی به پرداخت این شخصیت و نوشتن شوخیهای جذاب کرده بود که الوند و همکارانش در این سری نیز بار دیگر او را باردار نشان دادهاند که موجبات تعجب مخاطبان خود را فراهم کردهاند. در این بین تنها شخصیت مشیری است که دور از فانتزی بوده و سروشکل باورپذیرتری دارد و به دل مخاطبان خود مینشیند. حال باید دید که دو شخصیت دیگری که به کار اضافه شدهاند میتوانند عیار سریال را بالا ببرند یا در مسیر دیگر شخصیتها حرکت میکنند؟ سامان مقدم که سال گذشته را در سینما و تلویزیون به شکلی موفق و پربار پشت سر گذاشته، امسال با چالشی جدی برای جذب مخاطب در سریال دیوار به دیوار 2 روبهروست که برای قضاوت دقیقتر باید اندکی صبر کرد.

محمد جلیلوند

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها