دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
شاید بتوان این فیلم را بیشتر با مجموعه فیلم بتمنی کریستوفر نولان مقایسه کرد، تا دیگر محصولات کمیک استریپی صنعت سینما. در حالی که فیلمهای کمیک استریپی یک ابرقهرمان فناناپذیر را در راس ماجراهای خود دارد (که با قدرت پایانناپذیر خود به جنگ با موجودات و هیولاهای پرقدرت بین سیارهای میروند)، پلنگ سیاه بیشتر شبیه داستانهای واقعی ضد استعماری است. البته استن لی و جک کربی خالقان اصلی داستان هستند. استن لی تعداد بسیار زیادی از ابرقهرمانهای داستانهای مصور را خلق کرده و تا به حال تعدادی از آنها بهصورت کاراکترهای موفق سینمایی درآمدهاند.
مقصد: آفریقا
داستان پلنگ سیاه در یک کشور آفریقایی اتفاق میافتد و ابرقهرمان آن، یک سیاهپوست است. به جز او بقیه کاراکترهای مهم ماجرا هم سیاهپوست هستند. به این ترتیب، تماشاگران سینما با فیلم و داستانی سروکار دارند که سیاهان حرف اول و اصلی آن را میزنند. با این حال، داستان فیلم درباره مبارزات مدنی سیاهان با سفیدپوستان برای احقاق حقوق اجتماعیشان نیست! با درگذشت پادشاه کشور کوچک آفریقایی واکاندا، شاهزاده تچالا به سرزمینش برمیگردد تا زمام امور کشور را به دست گیرد. واکاندا در ظاهر فرق چندانی با بقیه کشورهای محروم و فقر زده قاره ندارد، اما واقعیت این است که بهواسطه بهرهمند بودن از منابع سرشار انرژی، بسیار مدرن است. در این کشور مادهای به نام ویبرانیوم وجود دارد، که به لحاظ تکنولوژیک بسیار پیشرفته است. به همین دلیل، واکاندا مردم ثروتمندی دارد. ویبرانیوم دارای منبع انرژی بیپایانی است و به همین دلیل، غنیمتی بسیار ارزشمند برای مردمش به حساب میآید. در دنیایی که دچار بحران انرژی است، این ماده به معنی امید تازه به زندگی و آینده است. ویبرانیوم میتواند برای مردم واکاندا باعث دردسر باشد و سوداگران بینالمللی را جذب خود کند. برای همین، شاهزاده تچالا و اهالی کشور، باید خودشان و ویبرانیوم را از خطر نیروها و دشمنان خارجی مصون نگه دارند، اما تچالا نمیداند که دشمن نه در بیرون از کشور، که در داخل آن است. او با چالشهای برخی از نیروهای داخلی روبهروست و باید با آنها مقابله کند.
موفقیت برای بازیگر
چادویک بوزمن در پلنگ سیاه در نقش شاهزاده تچالا ظاهر شده و لوپیتا نیونگو، مایکل بی جردن، آنجلا باست، فارست ویتاکر و اندی سرکیس دیگر بازیگرانش هستند. رایان کوگلر کارگردان 31 ساله و سیاهپوست فیلم، سومین کار سینماییاش را بعد از «ایستگاه فرویت ویل» و «کرید/ مرام» ارائه داده است. کار خوب او در این فیلم (که سیلوستر استالونه را پس از سالها، دوباره در نقش معروف راکی داشت) باعث شد تا کمپانی والت دیزنی و شرکت مارول، وظیفه سخت کارگردانی پلنگ سیاه را به او بسپارند. نکته جالب اینکه نام پلنگ سیاه ابرقهرمان فیلم، نام یک تشکیلات سیاسی مدافع حقوق سیاهان در آمریکا هم هست. رسانهها به این نکته اشاره میکنند که استن لی این نام را چند ماه قبل از اعلام موجودیت این تشکیلات، بر روی داستان و کاراکتر اصلی آن گذاشت و این شباهت اتفاقی است. داستان مصور پلنگ سیاه سال 1966 روی پیشخوان کتابفروشیها قرار گرفت. به دنبال موفقیت بالای مالی و انتقادی فیلمهای کمیک استریپی در چند سال اخیر، شرکت مارول تصمیم گرفت نسخه سینمایی این داستان مصور خود را نیز به فیلمی سینمایی تبدیل کند، اما صنعت سینما سالهاست بهدنبال سینمایی کردن این داستان بوده و تلاش اصلی هم، همیشه از سوی هنرمندان سیاهپوست صورت گرفته است. وزلی اسنایپس که در دهه 90 میلادی یکی از مشهورترین چهرههای روی پرده سینما بود، چند بار تلاش کرد پلنگ سیاه را تهیه کند. او نقش اصلی فیلم را برای خودش میخواست و با چند کمپانی مطرح فیلمسازی هم وارد مذاکره شد، اما در آن زمان، فیلمهای ابرقهرمانانه هنوز بروبیای امروزی شان را پیدا نکرده بودند. به همین دلیل، هیچ یک از کمپانیهای مطرح به او پاسخ مثبت ندادند. به جز او، جان سینگلتن فیلمساز هم به دنبال ساخت نسخه سینمایی این داستان بود، اما او هم نتوانست به نتیجه مثبتی برسد.
خرج سخاوتمندانه
آنچه درباره با پلنگ سیاه جالب به نظر میرسد، هزینه کلان تولید 200 میلیون دلاری آن است. صرف چنین هزینهای برای فیلمی با محوریت سیاهان، امری نادر در هالیوود است. اما تهیهکنندگان فیلم جواب مثبت خود را از جدول گیشه نمایش گرفتهاند. فیلم که سه هفته قبل روی پرده سینماهای جهان رفت، در سه روز اول نمایش در آمریکای شمالی افتتاحیهای نزدیک به 300 میلیون دلار داشت. این رقم برای فیلمی که بازیگر مشهوری را در نقش اصلی ندارد، تعجب تحلیلگران اقتصادی سینما را برانگیخت. برای همین، فیلم لقب یک «پدیده فرهنگی» را گرفت. فروش فیلم در ده روز اول نمایش، به رقم غیرقابل باور 400 میلیون دلار رسید. تا قبل از این، فقط «جنگ ستارگان: فورس بیدار میشود» توانسته زودتر از پلنگ سیاه و طی هشت روز اول نمایش در دسامبر 2015، به این رقم فروش دست پیدا کند. «دنیای ژوراسیک» هم طی ده روز در ژوئن 2015 به این رقم فروش رسید، اما «جنگ ستارگان: آخرین جدای» دسامبر گذشته، طی دوازده روز توانست این رقم فروش را تامین کند. فروش بینالمللی فیلم در بقیه کشورهای دنیا هم در این ده روز به رقم 370 میلیون دلار رسید.
طبیعی بود که چنین استقبال پروپیمانی از فیلم، راه را برای تولید قسمت دوم آن هموار کند. اما موفقیت پلنگ سیاه به قدری زیاد بوده، که بازیگران تازهای خودشان را نامزد حضور در قسمت دوم کردهاند. کندریک لامار رپر سرشناس از تهیهکنندگان فیلم خواسته برای قسمت دوم آن، یک کاراکتر بسیار خبیث خلق کنند و ایفای نقش آن را به دست او بسپارند! لامار که ترانه قسمت اول را خوانده، میگوید میخواهد سهم بیشتری در ماجراهای قسمت بعدی داشته باشد و تمایلی ندارد فقط صدایش را به عنوان خواننده در اختیار پروژه بگذارد. این اولین بار بوده که او برای یک فیلم، ترانه متن خوانده است. این ترانه مثل خود فیلم، با استقبال بالای مردم روبهرو شده و از حالا شنیده میشود که در دور بعدی رقابتهای اسکار، یکی از گزینههای اصلی در رشته بهترین ترانه متن خواهد بود. منتقدان سینمایی برای اولین بار یکصدا از فیلم تعریف کرده و بیشترین امتیازهای خود را به آن دادهاند. برای اولینبار، منتقدان سایت معتبر راتن تومیتوز صد امتیاز کامل به فیلم داده و آن را بهترین فیلم شرکت مارول تا به امروز ارزیابی کردهاند. رایان کوگلر، کارگردان فیلم هم که انتظار این همه استقبال را از فیلم نداشته، میگوید: «برایم چنین استقبالی قابل باور نیست. این استقبال من و همسرم را به گریه انداخته است.» جالب این که او برای خلق فضای کشور واکاندا، از اعضای قبیلهای در کشور کنیا الهام گرفته ولی کل صحنههای فیلم را در لوکیشنهای آتلانتا فیلمبرداری کرده است.
رقابت با اسکار
پلنگ سیاه طی سه هفتهای که از اکران عمومی آن در سینماهای آمریکای شمالی میگذرد، صدرنشین جدول هفتگی گیشه نمایش سینماها بوده است. با وجود برپایی مراسم اسکار در روزهای آخر هفته، استقبال تماشاگران از این فیلم همچنان بالا بود. در حالی که بسیاری از مردم مشغول تماشای مراسم اسکار بودند، استقبال تماشاگران از پلنگ سیاه فروشی 65 میلیون دلاری برایش به همراه آورد. به این ترتیب فروش کلی فیلم طی 17 روز نمایش در سینماهای آمریکای شمالی به رقم 503میلیون دلار رسید. تماشاگران سینما در بقیه کشورهای جهان هم مبلغ 398 میلیون دلار برای تماشای این فیلم پرداخت کردند. تحلیلگران اقتصادی سینما از این میزان استقبال تماشاگران، ابراز تعجب و شگفتی کردهاند. آنها میگویند معمولا برگزاری مراسم اسکار باعث کمتوجهی مردم به فیلمهای روی پرده میشود. اما این موضوع درباره پلنگ سیاه صدق نکرد.
کیکاووس زیاری
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد