گفت‌وگو با کارگردان بهترین انیمیشن اسکار

ایده‌ای اصیل برای یک انیمیشن

انیمیشن تازه کمپانی والت دیزنی و شرکت پیکسار، داستان پسرک مکزیکی 12 ساله‌ای را روایت می‌کند که به موسیقی علاقه دارد. او آرزو دارد مانند هنرمند و الگوی خود ارنستو دِلا کروز به یک نوازنده حرفه‌ای تبدیل شود. در روز مردگان به قبر ارنستو می‌رود و گیتار او را می‌نوازد و وارد سرزمین مردگان می‌شود. در این مکان او با نیاکان متوفای خود دیداری تازه می‌کند و همراه آنها، به یک ماجراجویی رنگین موزیکال و پرحادثه و خنده می‌رود.
کد خبر: ۱۱۲۷۳۹۶

«کوکو» در کنار جایزه بهترین انیمیشن مراسم گلدن گلوب، انتخاب تمام انجمنهای منتقدان سینمایی آمریکا هم بود. اسکار بهترین انیمیشن سال، آخرین موفقیت این کمدی اکشن خانوادگی بوده است. کوکو با هزینه کلان تولید 175 میلیون دلاری خود، توانست 208 میلیون دلار در آمریکای شمالی فروش کند. اما استقبال تماشاگران در بقیه کشورهای دنیا، بسیار بیشتر و بالاتر بود. آنها رقمی حدود 535 میلیون دلار، برای دیدن کوکو پرداخت کردند. فروش جهانی 740 میلیون دلاری فیلم و جوایز متعدد سینمایی و تقدیر منتقدان، عزم تهیهکنندگانش را برای تولید انیمیشنهایی جذابتر بیشتر کرده است. لی آنکریچ، کارگردان فیلم در مصاحبههای متعدد، درباره کوکو صحبت کرده است. نقل قولهای او با تصاویری از فیلم همراه شده است.

طرح اولیه

از من می پرسند ایده ساخت «کوکو» در روزهای پایانی «داستان اسباب بازی 3» به ذهنم رسید یا نه که پاسخ من مثبت است. اما زودتر از آن، طرحش را در ذهن داشتم. احساس می کردم اول باید تکلیف داستان اسباب بازی 3 را تعیین و کار روی آن را تمام کنم و بعد، به این فکر کنم که فیلم بعدی ام چه چیزی خواهد بود. چند طرح و ایده متفاوت داشتم. در ابتدا قرار بود طرح دیگری را که با مایکل آرندت کار کرده بودم، اجرایی کنم. اما این اتفاق نیفتاد. با آن که این طرح را نوشتهایم، اما حتی حالا هم سراغش نرفتهایم. این طرح چیزی شبیه داستان انیمیشن «راز زندگی حیوانات خانگی» بود. همان داستان نبود، اما شباهتهای زیادی به هم دارد. در همین ایام به طرحی درباره موضوع «روز دیا د مورتوس» («روز مردگان» که اهالی مکزیک هر سال آن را جشن می گیرند) فکر و احساس کردم داستانی که این روز در پس زمینه آن قرار داشته باشد، حتما چیز خوبی از کار درخواهد آمد. خودم به این روز و مسائل مربوط به آن، همیشه علاقهمند بودهام. می دیدم که در طول صد سال تاریخ سینما، در هیچ فیلمی به این موضوع اشاره نشده و مورد اکتشاف و کنکاش قرار نگرفته است. از این جهت، داستان و طرح یگانه بود. ایدهای اصیل و اورجینال بود که میشد دنبالهاش را گرفت و فیلمی تماشایی از آن خلق کرد. مهمترین نکته این بود که بهصورت همزمان هم میتوانستیم داستانی پراحساس را بیان کنیم و هم، از ظرفیت انجام کاری واقعا بصری بهره ببریم. همیشه به دنبال این بوده ام که فیلمهایم از چنین ظرفیتهای خوبی، نهایت استفاده را بکنند.

کار مشابه

نگران این بودم که طرح و داستان لو رفته و توسط دیگران به سرقت برود. داستان که آماده شد، تصمیم گرفتم سریعا کار تولیدش را شروع کنم. اما در همین زمان، موضوع «کتاب زندگی» پیش آمد. نمی دانستم داستانش چیست. وقتی متوجه موضوع شدم، شباهتهایی بین آن و کوکو دیدم. ناراحت شدم. اما این شباهتها زیاد نبود. حتی باید بگویم بسیار اندک بودند. حالا ما می توانستیم داستان خودمان را بسط داده و با یک ماجرای کاملا متفاوت آن را جلو ببریم. به تدریج دوستی با گورگه بیشتر شد و حتی از فیلمش هم حمایت کردیم. او هم از ما حمایت جانانه ای کرد. گیرمو دل تورو که خودش هم مکزیکی است، از فیلم حمایت زیادی کرد. به این باور رسیدم که چیزی بیشتر از یک داستان می تواند در ارتباط با این موضوع، روی پرده سینما تعریف شود. متوجه شدم گورگه سالها بود که میخواست کتاب زندگی را بسازد. من در این رابطه چیزی نمیدانستم، وگرنه تلاشهای زیادی در این ارتباط صورت گرفته بود. حالا تماشاگران سینما حداقل دو فیلم سینمایی دارند که داستانش در دنیایی کاملا مکزیکی اتفاق میافتد.

احترام به مردگان

هیچ وقت در شرکت کامپیوتری پیکسار، بهدنبال این نبودهایم که با انیمیشنهایمان تغییرات تازهای را در این ژانر ایجاد کنیم. البته با «بالا» چنین اتفاقی رخ داد و همه صحبت از یک تغییر رادیکال در ژانر انیمیشن کردند. خب، این فیلم اصلا یک چیز متفاوت بود. برای ما مهمترین نکته، تعریف درست و منطقی یک داستان جذاب است. همیشه به این فکر می کردم که داستانی با پس زمینه روز مردگان داشته باشم. ابتدا در این فکر بودم که پسربچهای آمریکایی داشته باشم که مادرش مکزیکی و پدرش آمریکایی است. پسرک در جریان جشن روز مردگان به مکزیک سفر کرده و تجربههای تازهای کسب میکند. داستان با موضوع غم یک بچه سروکار داشت که متوجه می شود باید احترام عزیزانی را گرامی داشت، که از دست رفتهاند. خیلی روی این داستان کار کردم. اما در پایان کار، متوجه شدم میخواهیم داستانی را تعریف کنیم که کاملا از نظر موضوع، با روز مردگان و مضمون آن مغایر بود. ما داشتیم داستانی را درباره چشمپوشی و رها کردن تعریف می کردیم، در حالی که روز مردگان نقطه مقابل آن است. مضمون این روز در این باره است که عزیزانی که از دست دادهایم، نمرده و همراهمان هستند. باید همه چیز را از اول شروع میکردیم. بهترین راه این بود که سفری به مکزیک داشته باشیم و همه چیز را از نزدیک ببینیم. در آنجا بود که به آرامش رسیدیم و داستانمان را پیدا کردیم. ما میخواستیم درباره مکزیک و یک خانواده مکزیکی صحبت کنیم و چه جایی بهتر از خود این کشور برای راهنمایی ما.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها