صبح سروان رضوانی از خانه که بیرون آمد نفس عمیقی کشید و سوار ماشین شد تا به اداره آگاهی برود. بارش باران باعث ترافیک در خیابانهای شهر شده بود. سروان فاصله زیادی از خانه نگرفته بود که از اداره با او تماس گرفتند و قتل نگهبان یک کارخانه در شرق تهران را گزارش دادند.
آدرس را یادداشت کرد و برای بررسی قتل راهی محل شد. یک ساعت بعد به آنجا رسید. خودروهای پلیس و پزشکی قانونی در گوشهای از محوطه کارخانه پارک بود و ماموران تشخیص هویت و کلانتری زیر باران در حال تحقیق و بررسی بودند.
افسر کلانتری با مشاهده سروان به سمت او آمد و بعد از سلام به جسدی که کنار دیوار افتاده بود و دکتر سامن در حال معاینه آن بود، اشاره کرد و گفت: مقتول به نام محسن، نگهبان کارخانه است. صبح وقتی کارگران به محل کارشان میآیند متوجه بسته بودن در میشوند. با موبایل محسن تماس میگیرند، اما جواب نمیدهد. یکی از کارگران به نام ناصر از بالای در وارد میشود و با جسد غرق در خون نگهبان روبهرو میشود. با دیدن این صحنه با مدیر کارخانه تماس میگیرد و با دستور او به پلیس زنگ میزند.
افسر جوان ادامه داد: به نظر میرسد از پشت ضربهای به سرش وارد و باعث قتل او شده است. سارقان بعد از سرقت وارد انبار شده و هر چه لوازم یدکی در آنجا بوده سرقت کردهاند. به نظر میرسد سارقان آشنا بوده و با اطلاع از ساعت حضور کارگران با خیال راحت هرچه در انبار بوده را سرقت کردهاند. از محل دستگاه ضبط فیلم دوربینها هم اطلاع داشتند و دستگاه را با خود بردهاند. از همسایهها تحقیق کردیم، اما کسی متوجه سرقت نشده بود .
سروان بعد از گزارش افسر کلانتری به سمت جسد رفت. رد خون با باران، اطراف جسد را قرمز کرده بود. دکتر بعد از معاینه جسد گفت: ضربه محکم به سر مقتول وارد شده و باعث شکستگی جمجمه شده، چند ساعت از مرگ میگذرد. حالا جسد که به سالن تشریح آمد گزارش کامل را ارسال میکنم .
به خاطر باران، سروان دستور انتقال جسد به آمبولانس پزشکی قانونی را صادر کرد.
وقتی جسد را برداشتند رد باران در اطراف جسد نحوه افتادن مقتول را نشان میداد و فقط ردی از خون روی زمین خشک دیده میشد.
کارآگاه سپس به تحقیق از مدیر کارخانه پرداخت. او که نگران قتل نگهبان و سرقت از انبار بود،به سروان رضوانی گفت: محسن شش سال است که در این کارخانه نگهبان شیفت شب است. در این مدت هیچ مشکلی در کار نداشت . ما در کارخانه دو نگهبان داریم . نگهبان روز و شب. نگهبان روز، رضا نام دارد که سه ماه پیش استخدام شد. او هم مشکلی در این مدت نداشت. سارقان بعد از کشتن محسن، حدود یک میلیارد تومان لوازم یدکی را سرقت کردند. البته انبار بیمه بود و من بیشتر نگران محسن هستم. او تازه بچه دار شده بود و نمیدانم چطور به همسرش خبر بدهم.
سروان رضوانی از افسر کلانتری خواست ناصر و رضا را برای تحقیق نزد او بیاورد. ناصر که از دیدن جسد شوکه بود، به سروان رضوانی گفت: صبح وقتی به کارخانه آمدم، در بسته بود و چند نفر از کارگران پشت در ایستاده بودند. چند بار در زدم، اما از محسن خبری نشد. تلفنش را هم جواب نمیداد. فکر کردم خواب مانده. ازبالای در وارد کارخانه شدم . جسد محسن غرق در خون کنار دیوار افتاده بود. فهمیدم به قتل رسیده به همین خاطر به جسد دست نزدم تا صحنه حفظ شود. بعد هم با پلیس تماس گرفتم.
رضا هم که تازه به کارخانه آمده بود، گفت: وقتی به کارخانه آمدم متوجه قتل محسن شدم. باورش خیلی سخت است. شیفت من هشت صبح تا هشت شب است . دیشب محسن با نیم ساعت تاخیر آمد. ناراحت بود و بعد از بررسی قفل درها، شیفت را تحویل گرفت و رفت.
سروان: متوجه موضوع مشکوکی نشدی؟
رضا: نه همه چیز عادی بود.
سروان بعد از بررسی صحنه و برگههای تحقیق، راز این قتل را فاش کرد.
پاسخ معمای مرد خوشگذران
سروان رضوانی با اشاره به دلایل زیر منصور را به عنوان قاتل معرفی کرد.
منصور قرار بود از محل کارش اخراج شود و مقتول به او مشکوک شده بود. برای اینکه اخراج نشود، انگیزهای برای قتل داشت.
از سوی دیگر منصور از کجا میدانست که صاحبکارش با هفت ضربه چاقو به قتل رسیده است. این موضوع نشان میداد، خودش قاتل است و از تعداد ضربات خبر داشته است.
در مسابقه شماره گذشته 1060 نفر شرکت کرده بودند که 491 نفر پاسخ صحیح داده و از میان پاسخهای صحیح محمد رضوی از کرمان و صالح ایثار از تهران به قید قرعه برنده شدهاند.
شما خواننده عزیز برای ما بنویسید سروان رضوانی از کجا فهمید، قاتل محسن چه کسی بود و با اشاره به دو دلیل کارآگاه در مسابقه معمای پلیسی این هفته شرکت کنید؟ اگر داستان را با دقت بخوانید؛ حتما متوجه خواهید شد. پاسخ خود را همراه نام و نام خانوادگی به شماره 300011224 پیامک کنید.
وحید شکری
ضمیمه تپش جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد