جام‌جم، ساخت سریال‌های چند فصلی را در تلویزیون بررسی می‌کند

این دنباله‌های جذاب

بیننده وقتی هر شب با سرنوشت آدم‌هایی همراه می‌شود و به تماشای روزگار آنان می‌نشیند، دل کندن برایش دشوار می‌شود و گاه حتی در عالم خیال، داستان زندگی آنان را در ذهنش ادامه می‌دهد یا در جمع دوستان به حدس و گمان در مورد سرنوشت آنان می‌پردازد.
کد خبر: ۱۱۲۵۲۲۴
این دنباله‌های جذاب

یکی از راه‌های بهره بردن از این حس برای صاحبان آثار، ادامه دادن مجموعه در قالب فصول دیگر است. ماحصل این اتفاق زمانی مبارک است که قصه پتانسیل ادامه دادن داشته باشد و همچنین فیلمنامه‌نویس بتواند ضمن پر و بال دادن به قصه‌ای که بیننده تا امروز با آن اخت شده است، از مکررگویی بپرهیزد و در عین حال با ظرافت به گونه‌ای عمل کند که این دو وجه در تضاد با یکدیگر قرار نگیرند، تا جایی که ضمن جذب مخاطب، او را همچنان غافلگیر کند. سریال‌های ستایش، دودکش، هوش سیاه، عملیات 125، لیسانسه‌ها،‌ کارآگاه علوی، دردسرهای عظیم،‌ زیر آسمان شهر،‌ پایتخت، کلانتر و چاق و لاغر از جمله مجموعه‌های چند فصلی در سیما هستند. در گزارش پیش رو سعی کردیم با گفت‌وگو با منتقدان، فیلمنامه‌نویس و کارگردانانی که تجربه نگارش و ساخت این گونه آثار را در کارنامه خود دارند به بررسی ساخت چنین مجموعه‌هایی در تلویزیون بپردازیم.

عوامل موثر در توفیق

این که یک سریال بتواند در چند سری روایت شود به عوامل گوناگونی بستگی دارد. با نگاه به نظرات مختلف میتوان تمایل سازندگان اثر برای ادامه آن، حامی مالی و ویژگیهای مورد نیاز فیلمنامه برای سریسازی را از مهمترین عواملی دانست که این اتفاق را ممکن میکنند و در توفیق آن نقش دارند.

سحر عصرآزاد، منتقد سینما و تلویزیون به جامجم میگوید: تمام سریالهایی که در چند فصل ساخته شدهاند در فصل یک موفق بودهاند و جذابیتهای بالقوهای داشتند که این امکان را به سازندگان خود دادهاند قصه را در سری دوم بسط و گسترش دهند؛ اما متاسفانه بسیاری از آنها نتوانستند موفقیت فصل نخست خود را تکرار کنند. به طور کلی میتوان گفت وقتی مخاطبسنجی و دریافت نظرات آنان آنچنان صورت نگیرد، سریهای بعد با موفقیت همراه نخواهد بود. یکی از معدود نمونههای موفق سریال پایتخت است که آن هم در سریهای بعد با نزول سطح درام مواجه بود. زیر آسمان شهر اما به دلیل آنکه هر شب پخش میشد و همزمان از مخاطبان بازخورد دریافت میکرد، شرایط متفاوتتری داشت و میتوانست طبق واکنشها تغییراتی را مطابق میل مخاطب اعمال کند، ولی آن هم در سری سوم شکست خورد که این موضوع نیز قابل بررسی است.

این منتقد ادمه میدهد: رکن مهم دیگر، فیلمنامه است. اساسا همه چیز در یک اثر به فیلمنامه بازمیگردد؛ فیلمنامهای که بر پایهای محکم بنا شده و از منظر شخصیتپردازی بینقص باشد با یک کارگردانی متوسط و چه بسا ضعیف هم میتواند خود را نشان دهد.

حسن وارسته که به عنوان فیلمنامهنویس با مجموعههای چند فصلی مانند پایتخت، دودکش و دیواربهدیوار همکاری داشته است، نقش تولید را در ساخت سریالهایی که درچند سری قصه خود را روایت میکنند، بسیار پررنگ میداند و به خبرنگار ما میگوید: پاشنه آشیل یک سریال تولید است و اگر قوی باشد کار موفق از آب درمیآید. بدیهی است آثاری که بتوانند با وجود موانع و مشکلات اقتصادی موجود قصههای جذاب بنویسند، موفق هستند. این یک فرمول کلی است که شامل سریالهای چند فصلی هم میشود؛ مثلا در پایتخت ما هرگز به خاطر ترس از پرهزینه بودن، یک سکانس را سانسور نکردیم، زیرا خانم غفوری، تهیهکننده سریال هر چه لازم بود برای جذابیت بصری اثر فراهم میکردند. حمایت یک گروه تولید قوی باعث میشود فیلمنامهنویس جسورانه به ادامه قصه فکر کند.

او اضافه میکند: سریالهایی که ضمن طرح قصههای بومی در نوشتن سکانسهای جذاب و حتی پرهزینه ابایی نداشته باشند و به لحاظ فنی در سطح بالایی قرار بگیرند، میتوانند روی جذب مخاطب در سریهای بعد نیز حساب کنند. علاوه بر این، همان گونه که اشاره کردم، فیلمنامه نیز نقش موثری دارد. یک فیلمنامه باید قواعد درام و جذابیتهای قصهپردازی داشته و مخاطبپسند باشد، بخصوص وقتی برای مخاطب رسانه عمومی چون تلویزیون نوشته میشود، باید مردم با آن همذاتپنداری کنند. اگر اثری دارای این ویژگیها باشد میتوان برای نوشتن ادامه آن برنامهریزی کرد.

مسعود آبپرور، نویسنده و کارگردان که تجربه کارگردانی سریالهای چند فصلی مانند «هوش سیاه» و سری سوم «عملیات 125» را در کارنامه دارد نیز به جامجم میگوید: اگر بخواهیم از تجربه غربیها استفاد کنیم آنها اساسا قصههایی را انتخاب میکنند که پرکشش هستند و تعداد قسمتهای بالایی دارند. در هوش سیاه وقتی ما فصل اول را آغاز کردیم قصد ادامه دادن آن را نداشتیم، اما اواسط کار به این نتیجه رسیدیم قصه قابلیت رفتن به فصل دوم را دارد. البته این موضوع منوط به آن بود که در فصل اول ضدقهرمان ما کشته نشود. همیشه قهرمان و در مقابل آن ضدقهرمان است که جذابیت دارد. در اینجا هم ما با یک ضدقهرمان قوی و جذاب طرف بودیم که پتانسیل آن را داشت که ماجراهایش ادامه داشته باشد.

رضا صائمی، منتقد سینما و تلویزیون نیز در یک جمعبندی عوامل درون و برون متنی را در موفقیت آثار اینچنینی موثر میداند و میگوید: تمام مصالح داستانی، عناصر و معرفههای درام به عنوان عوامل درونی موثر هستند و در عوامل برون متنی میتوان به بهروز بودن سوژه اشاره کرد که مبتلابه همه جامعه باشد. قطعا وقتی یک موضوع دامنه وسیعی دارد و در موقعیتی که روایت میکند چند قصه و ماجرا هست میتوان از آن چند سریال ساخت یا یک مجموعه چند فصلی درآورد. کشش سوژه و ظرفیت داستانگویی عوامل مهمی برای ساخت موفقیت مجموعههای به اصطلاح سریالی است.

چرا کمتر ساخته میشوند؟

علاوه بر بررسی عوامل موثر در ساخت و توفیق چنین آثاری میتوان به این موضوع پرداخت که چرا با توجه به موفقیت نسبی برخی از این آثار مانند پایتخت تعداد کارگردانانی که به دنبال ساخت ادامه آثار پیشین خود یا همکارانشان باشند انگشتشمار است؟ برخی این موضوع را به مشکل فیلمنامه در سینما و تلویزیون و پتانسیل آن مرتبط میدانند و بعضی عوامل فنی مانند ضعف تکنیکی و بودجه را موثر قلمداد میکنند.

آبپرور که خود را علاقهمند و پر از ایدههای تازه برای ساخت دنباله مجموعههایی چون هوش سیاه میداند، در مورد دلایل کمتر ساخته شدن چنین آثاری میگوید: متاسفانه گاه در نگارش تعجیل میشود و از این رو پتانسیل آثار برای ساخت سریهای بعد از کف میرود. اما اگر این امر یک متولی و مشوق داشته باشد که به فیلمنامهها اهمیت بیشتری بدهد مشکل حل میشود و عوامل برای ادامهسازی دلگرم میشوند.

وارسته ضمن مواردی که مرتبط با بخش تولید میداند، به ترس فیلمنامهنویسان نیز اشاره میکند و میافزاید: وقتی فصل دوم و سوم ساخته میشود ابتدا مخاطب پس میزند و این همیشه دغدغه ماست که حافظ مخاطب و محبوبیت اثرمان در سریهای بعد باشیم.

عصرآزاد نیز در اینباره اظهار میکند: از دو وجه میتوان به این موضوع نگاه کرد؛ یکی این که فیلمنامهنویس و کارگردان به این نتیجه برسند که فیلمنامه قابلیت و جذابیت بسط و ادامه دارد و وجه دیگر آن به تلویزیون و تامین بودجه بازمیگردد.

صائمی هم یک بخش این موضوع را به حمایت مالی، فرآیند تولید و بضاعت تکنیکی مرتبط میداند و بخشی از آن را به ملاحظاتی که در تلویزیون به دلیل مخاطب گسترده وجود دارد؛ ملاحظاتی که به سبب سلایق و دیدگاههای متفاوت بینندگان ایجاد شده است و گاه دست فیلمنامهنویس و حتی مدیران را میبندد. او از سوی دیگر به کمبود فیلمنامهنویسان توانمند اشاره میکند و آن را مهمترین عامل میشمارد و در ادامه میگوید: باید بپذیریم قصههای ما اغلب آن قدر فربه نیستند که بتوان از آنها چندفصل سریال درآورد.

این منتقد ادامه میدهد: وقتی هنوز سریهای بعدی برخی سریالها مثل پایتخت ساخته میشود نشان میدهد این مجموعهها موفق هستند. البته تجربه نشان داده است سریالهایی که ساخت ادامه آن منوط به رضایت مخاطب است در سریهای بعد موفقتر هستد تا سریالهایی که صرفا برپایه سفارش سازمان ادامهدار میشوند.

او اما با بیان یک دلیل متفات دیگر، پرسشی تازه مطرح میکند و میگوید: یک مورد دیگر شاید این باشد که نسل امروز کم حوصله شده است و حوصله رمان طولانی و سریال طولانی را ندارد. همه چیز مینیمال شده است. البته این مسأله یک پارادوکس دارد و یک پرسش را ذهن ایجاد میکند و آن این است که چرا در دیگر کشورها این مشکل وجود ندارد و سریالهای چند فصلی آنان در همه جای دنیا
موفق است!؟

نوشین مجلسی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها