راپورت‌های میرزا ادریس‌

نامت را بگو! شعر برایت ببافم

الیوم بر کناره پنجره نشسته بودیم به تماشای هیاهوی باران. هوایی به غایت دلچسب و مطبوع حاکم بود. گنجشککان خیس در لابه لای شاخه‌ها پناه گرفته بودند و سیر تماشای این صحنه دل‌آرام نمی‌شدیم. دل سپرده بودیم به آوای خوش باران و مرغان که دق‌الباب کردند. اذن دادیم خشایار بود شرفیاب شد. خوشحال بود و بشکن و بالا می‌زد. فرمودیم: چه شده کبکت خروس می‌خواند؟
کد خبر: ۱۱۱۷۲۰۳

عرض کرد: یافتم تصدقت یافتم.

فرمودیم چه را؟

عرض کرد: راه پولدار شدن را!

فرمودیم: خب بنال !

عرض کرد: تصدقت گردم در اینستایگرام یک صفحهای دیدیم که به آن مراجعه میکنی اسم و مشخصات و ویژگیها و مناسبتهای مورد نظر را ارائه کرده چندی بعد یک شعر بر اساس آن میگویند و به شما تحویل میدهند .

گفتیم: خب این کجایش پولدار شدن است؟

عارض شد: همین دیگر! پول میگیرند شعر میگویند. رباعی 20 هزار تومن غزل هفت بیتی 30 تومن غزل طولانیتر که اسم محبوب هم تویش باشد 50 هزار تومن .

تشتک پرانده پس گردنیاش زدیم! گفتیم: پدرسوخته با همه چی شوخی با شعر فارسی هم شوخی؟ این تنها هنری است که هنوز چینی و وارداتیاش توی بازار نیامده آن را هم شما به قهقرا ببرید.

عارض شد: ولی تصدقت گردم با توجه به عنقریب بودن یومالولنتاین خوب کاسبی میکنیمها! شما شعرش را بگو آب کردنش با من!

فرمودیم یوم الولنتاین چیست؟

عارض شد: روز جهانی عشاق است که نوگلان باغ عشق و محبت به هم خرس گندهبک هدیه میدهند و کاکائو و هی برای هم لاو میترکانند.

فرمودیم: پسرجان شعر زاییده تخیل و عاطفه است و از سر شکم پری و به خاطر چندرغاز که کسی قلمش را نمیفروشد! این کار جفای به ادبیات است و مخاطب طفلکی این شعرها فکر میکنند شعر همین است و شاعران و زحمتکشان به محاق میروند و بلا نازل میگردد. عرض کرد چه کنیم پس پول دربیاوریم، فرمودیم نان حلال و زحمتکشی به کف آور و شکر خدا کن. هر کاری شرف دارد به شیره مالیدن سر رعیت نجیب سرزمینت ... .

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
اقتصاد بازار، مهم‌تر از هویت ملی

طالقانی معتقد است سینمای ملی داشتن به هر قیمتی افتخار محسوب نمی‌شود، چون این مقوله تبدیل به یک ابژه شده و طرف غربی هر قدر خودمان را تحقیر کنیم، بیشتر به ما امتیاز می‌دهد

اقتصاد بازار، مهم‌تر از هویت ملی

نیازمندی ها