حال و هوای دبیرستان عصمت در منتهیالیه غرب تهران، دیروز 43 دقیقه غیرعادی شد، اول زمینلرزهای خیالی لرزاندش، بعد شد کانون بحران، شد ساختمانی سه طبقه با 700 دانشآموز که همگی میخواستند زنده بمانند و دستآخر شد جایی که اهالیاش بحرانزده شدند ولی مغلوب بحران نشدند.
آژیر زلزله10 و 17 دقیقه، وهمناک و گوشخراش از بلندگوهای مدرسه پخش شد، پیکاپهای آتشنشانی و هلالاحمر و اورژانس هم چراغهای گردان را روشن کردند و آژیر کشیدند و تلفیق آژیرها با هم شد زنگ خطری که دانشآموزان را از کلاسها بیرون کشید. دخترهای مدرسه عصمت صدای آژیر را که شنیدند همانجا پشت میز و نیمکتهایشان مانور را کلید زدند، آنها بیمعطلی خزیدند زیر میزهای کمارتفاع کلاس و سرشان را کردند زیر جامیزی. عدهای هم در ردیفهای میان نیمکتها چمباتمه زدند، با یک دست سرشان را پوشاندند و دست دیگر را کردند حائل گردن.
آنها که از کلاس گریخته بودند، اما کنار دیوارهای امن، زیرستونها و دور از پنجرهها زانو زدند و با دو دست، حفاظی برای سرشان ساختند. در راه پله ماندهها نیز به صف شدند و بیدستپاچگی زدند بهدل حیاط.
دخترانِ سرتا پا آبیپوش با نظم روی خطهای سفید حیاط صف بستند و منتظر دیگران شدند. صفها که طولانیتر شد امدادگران از راه رسیدند با کاورهای هلالاحمر به تن و تنپوشهایی به رنگ سفید و سبز ساده؛ تقریبا پنج دقیقه بعد از زلزله. چهار گروه شدند، دویدند، ساکهای بزرگ هلالاحمر را دو سه نفری بردند گوشه سمت چپ حیاط و میلههایی سفیدرنگ و سبک را سرهم کردند که شد اسکلت چادرهای امدادی. بعضیها زورشان کم بود و بعضیها قدشان کوتاه، برای همین فرز نبودند، ولی آن گروه که چست و چابک بود هفت دقیقهای چادری را علم کرد.
پشت چادرها ناگهان آتش زبانه کشید، از بلندگوهای مدرسه گفتند که لوله گاز منفجر شده و آنجا را به آتش کشیده. آتشنشانها دویدند، کپسول آتشنشانی را به کار انداختند و پودر و گاز اطفا را روی آتش پاشیدند؛ شعلهها از نفس افتاد و خاموش شد، دودی غلیظ به آسمان رفت و باد پیچاندش روی ساختمانهای همجوار، مثل روحی سرگردان، لکه بزرگ سفید و مخملی کپسول اطفا نیز ماسید روی زمین.
آژیر همچنان جیغ میکشید و نور چراغهای گردان خودروهای امدادی زیر تابش آفتاب باز هم تلألو داشت. حالا مصدومها را آوردند؛ دخترانی با کاورهای قرمز به تن، زخمیهای بدحال را خوابیده روی برانکارد به چادرها رساندند و مصدومان سرپایی را رساندند به فضای باز تا تیمارشان کنند.
دخترک انگار زخمی بود، انگار واقعا درد میکشید، اصلا میگفت دستم درد میکند و پایم تیر میکشد. آن یکی روی صورتش رنگ قرمز ریخته بودند، مثل رد یک جوی کوچک خون، مثلا جمجمهاش شکسته است؛ امدادگران آتل میبستند، بانداژ میکردند و زخمها را میکاویدند.
مرد جوان بلند قد با کراوات سرمهای راهراه، قدم میزد و این صحنهها را نگاه میکرد، روی لبش لبخندی از رضایت بود.
او سرکنسول سیاسی سوئد در تهران و مهمان ویژه نوزدهمین مانور زلزله بود. نماینده ترکزبان و ترکتبار دبیرخانه اکو درکشورمان نیز راضی بود ولی خانم مانوسون، مشاور آموزشی دفتر منطقهای یونسکو در تهران و اهل فیلیپین رضایتش را به زبان آورد.
او مهمان برنامه زنده رادیو ایران بود که دستاندرکارانش بساطشان را به مدرسه عصمت آورده بودند و در هیاهوی قبل و بعد از مانور سرگرم کار بودند. خانم مانوسون گفت که در کشور او نیز مانورهای زلزله در مدارس برگزار میشود ولی نه تا این حد منسجم، هماهنگ و پیشرفته و نه به این اندازه جالب.
او خوشحال بود از اینکه میدید این مانور در سطح محله انجام شده و دانشآموزان علاوه بر حفاظت از خود، اطفای حریق و کمکهای اولیه را هم یاد گرفتهاند.
بسیج یک محله
تمرین برای شرکت در مانور از یک ماه پیش عملا آغاز شد؛ این را خانم اسکندری، کارشناس آموزش همگانی پژوهشگاه زلزلهشناسی به ما گفت. او این را هم گفت که کار را ابتدا با نمایش فیلمهای مانور زلزله آغاز کردند و بعد آموزشها را کلاس به کلاس پی گرفتند. سپس نوبت به خانواده دانشآموزان رسید و بعد هم نوبت به اهالی محل. به این ترتیب دانشآموزان و خانوادهها به سه گروه سفید و سبز و قرمز تقسیم شدند و وظایف مردمی که عضو گروه مدیریت بحران بودند، مشخص شد.
مردم محله پیرامون دبیرستان عصمت، زلزله را خوب میشناسند و میدانند بحران که به محلهشان سرک بکشد باید چه کنند البته اگر در بحران واقعی دستپاچه نشوند و آموختههایشان مخدوش نشود. ولی دیروز در بحبوحه زوزههای ممتد آژیر زلزله، به نظر میرسید آنها همه آمادهاند؛ این را میشد از آرامش و سکوت محله و پنجرههایی که مشرف به مدرسه بود ولی هیچ چشم کنجکاو یا وحشتزدهای از درونش دو دو نمیزد، فهمید.
آمادگی، کمتر از 10 درصد
گروهی از دانشآموزان که به آنها فرزانگان و پیشتازان میگویند با آن دستمالگردنهای مخصوص حس خوبی به بیننده میدهند. آنها خیلی قبلتر از رسیدن مهدی فیض، معاون پرورشی وزیر آموزش و پرورش در دو صف، دالانی برای استقبال ساخته بودند که وقتی این مهمان و مهمانهای دیگر آمدند به آنها سلام نظامی دادند.
فیض که از این دالان گذشت در حلقه خبرنگاران قرار گرفت و در پاسخ به این سوال که آیا فکر نمیکند برگزاری سالی یک مانور آن هم فقط در بعضی مدارس کشور در سرزمینی زلزله خیز همچون ما کافی نیست، حرفهای ظریف و تاملبرانگیزی زد.
او گفت که دانشآموزان در کتابهای درسیشان درباره زلزله، پیشگیری و اقدامات بعد از آن نکاتی را میخوانند اما این مانورها عرصهای است برای عملی کردن آن تئوریها. او البته تائید کرد که سالی یک مانور آن هم فقط در برخی مدارس کافی نیست ولی مانورهای زلزله فقط در مدارس بزرگ برگزار میشود چون مدارس کمجمعیت بهدلیل کسری پُست سازمانی قادر به اجرای آن نیستند.
فیض این را هم گفت که افزایش مانورها در مدارس مستلزم متوقف شدن تحصیل در این روزهاست که با حجم فعلی کتابهای درسی کاری نشدنی است.
اما زلزله که بیاید ناخودآگاه مدارس تعطیل میشود مثل مدارس مناطق زلزلهزده کرمانشاه که این روزها بچههایش به جای درس، خرابههای شهر و روستایشان را مرور میکنند.
اسماعیل نجار، رئیس سازمان مدیریت بحران نیز که دیروز در مدرسه عصمت حاضر شد همینها را گفت. او به ما نیز یک آمار داد که تخمینش از آمادگی مردم پایتخت برای وقوع زلزله بود.
نجار گفت با وجود همه آموزشهایی که در رسانهها بویژه صداوسیما ارائه میشود و مانورهای اینچنینی که هر بار بخشی از جمعیت را تحتپوشش میگیرد، اما آمادگی مردم تهران برای زلزله خوشبینانه به 10 درصد میرسد.
او سعی داشت انگشت روی جدی گرفته نشدن زلزله از سوی مردم بگذارد برای همین خطاب به ما پرسید، آیا میدانیم، آتش سوزاننده است و آیا خبر داریم که قدرتش ویرانگر است، پس چرا کپسول آتشنشانی در خانه نداریم و کار با آن را یاد نمیگیریم؟
مریم خباز - جامعه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
درگفتوگو با دبیر مرکز مطالعات راهبردی جمعیت کشور بررسی شد
نادر قدیانی معتقد است به جای حمایت مستقیم از ناشر مخاطب یا نویسنده، باید از ترویج کتابخوانی در مدارس حمایت کرد
فؤاد ایزدی، کارشناس حوزه روابط بینالملل در گفتوگو با «جامجم» تشریح کرد