شورای کمیسیون اطلاعات امنیتی بریتانیا امریکا Beritania America security) (Information Council یک موسسه تحقیقاتی پژوهشی در لندن است که در واشنگتن ، پاریس و برلین
کد خبر: ۱۰۸۶۳۰
نیز دفتر کاری دارد. این مرکز مطالعاتی تحقیقاتی گزارشات دقیقی از مسائل مربوط به امنیت جهانی تهیه می کند که عموما برگرفته از روند تحولات و واقعیات موجود است تا دیدگاه ها و استراتژی کشورهای غربی. BASIC اگرچه در لندن به فعالیت تحقیقاتی خود می پردازد، اما برخلاف بسیاری از این گونه مراکز مثل مرکز مطالعات استراتژیک لندن (LLSS)، موسسه تحقیقات امنیت جهانی (WSS)، موسسه بروکینگز لندن و... واقع بینی و تحلیل مبتنی بر شواهد موجود را در دستور کار خود قرار داده است و شاید بتوان گفت خط مشی کشورهای اروپایی در تقابل با تحولات امنیتی دنیا تاثیر قابل ملاحظه ای بر محتوای گزارشات این شورا ندارد. BASIC طی دو سال گذشته بیش از 11 مورد گزارش و تحلیل مفصل را درخصوص برنامه هسته ای ایران ، مذاکرات هسته ای یورو 3 و نشستهای متعدد شورای حکام آژانس انرژی اتمی (IAEA) ارائه کرده است.
در گزارش 8 آگوست تحت عنوان «نگاهی به پیشنهاد 5+1» پل اینگرام تحلیل گزارش این موسسه پیشنهاد گروه 5+1 را «نقض دیپلماسی و تضاد در مذاکرات» توصیف کرده و اساسا دستیابی به نقطه توافق موردنظر درخصوص چنین پیشنهادی را غیرممکن ارزیابی کرده است. گزارشات این مرکز مورد استناد بسیاری از محافل سیاسی امنیتی و رسانه های دیداری شنیداری جهان قرار می گیرد. خبرگزاری آسوشیتدپرس در گزارش 10 آگوست خود با استناد به تحلیل اینگرام پیشنهاد 5+1 را «بسته خالی برای تقاضای خیلی» توصیف کرده بود. البته نکته ای که نباید نادیده گرفته شود این است که با وجود قرار گرفتن BASIC در قلمرو یورو، ارائه چنین گزارشاتی را صرفا نمی توان به واسطه تعهد کار و منصف بودن آنها توجیه کرد. بدیهی است اتخاذ مواضع قدرتمند حقوقی ایران همراه با ارائه یک دیپلماسی فعال هیچ جای انکار و اغماضی را برای تحلیلگران این موسسه باقی نگذاشته است.
از این رو به دلیل اهمیت موضوع پرونده هسته ای پس از تصویب قطعنامه 1696 شورای امنیت و نشست 31 آگوست این شورا با توجه به پاسخ ایران به بسته پیشنهادی 5+1 گفتگویی اختصاصی با پل اینگرام تحلیلگر ارشد این موسسه ترتیب شده است . اینگرام در این گفتگوی الکترونیکی ضمن تصریح و تاکید مجدد بر مواضع گذشته خود، موضوع پرونده هسته ای ایران را به هیچ وجه بحرانی بین المللی و حتی نگرانی جهانی آن طور که در لفظ غرب معنا می شود نمی داند. ضمن این که اعلام می کند این تهران نبوده که مذاکرات هسته ای را به بن بست کشانده است و در این بین یورو 3 و رویه تاثیرپذیری بروکسل از واشنگتن نیز بی تقصیر نبوده است ، فقدان اجماع جهانی علیه فعالیت های هسته ای ایران در برهه کنونی نیز امری مشهود است و از همه مهمتر این که مواضع غرب در مواجهه با پرونده هسته ای ایران صرفا خاستگاه ژئوپلتیک دارد تا حقوقی. آنچه در پی می آید مشروح گفتگو با پل اینگرام تحلیلگر ارشد شورای کمیسیون اطلاعات امنیتی بریتانیا امریکا (BASIC) است.

برای آغاز گفتگو فکر کنم بهتر باشد نگاهی به نشست جولای شورای امنیت و تصویب قطعنامه 1696 داشته باشیم. می خواهم بپرسم در اجلاس اخیر چه اتفاقی افتاد؛

محور اصلی بحثها در نشست جولای شورای امنیت به پیشنهاد یورو برای بررسی بیشتر پرونده هسته ای ایران اختصاص داشت که نهایتا با رایزنی های گسترده به تصویب قطعنامه پیشنهادی 1696 انجامید. اگرچه مفاد این قطعنامه خصوصا بند 6 که ایران تهدیدی علیه صلح و امنیت جهانی معرفی شده است و بند 41 که شامل قوانین محدودکننده علیه ایران تا حدودی غیرواقعی است اما حتی خود اروپایی ها نیز به این امر معترف بودند که با وجود تحرکات گسترده دیپلماتیک ، مبنای گزارش این نشست که به معرفی برنامه هسته ای ایران به عنوان تهدیدی آنی و قریب الوقوع برای امنیت جهانی بود ناکام ماندند. از سوی دیگر به نظر می رسد این نشست صرفا یک اهرم فشار برای وادار نمودن تهران به پاسخ مثبت به پیشنهادات 5+1 باشد.

همان طوری که شما هم اشاره داشتید در بند 6 قطعنامه مصوب 1696 ایران تهدیدی علیه صلح و امنیت جهانی معرفی شده است. آیا شما نیز با این نظر موافقید؛

به هیچ وجه ، از دیدگاه شخص من دکترین های امنیتی تهران در شرایط کنونی نه تنها تهدیدی برای صلح و امنیت جهانی نیست بلکه منطبق به مفاد کنوانسیون ها و معاهدات بین المللی است. اما مساله ای که نباید فراموش شود این است که نظراتی از این قبیل در دستور کار سیاست خارجی بسیاری از کشورها جایگاهی ندارد. دیپلماسی تهران در برهه موجود به مانند تعدادی از کشورها نیاز تصویرسازی (Building Image) برای اثبات بی گناهی دارد تا حداقل بتواند از این موضع به شکلی مناسب تر از مواضع کنونی خود دفاع کند. من در گزارشاتم عنوان کرده ام که از موضعی بی طرف در این شرایط هیچ مدرک و دلیلی دال بر معرفی ایران به عنوان یک ناقض صلح جهانی وجود ندارد.

با وجود گذشت نزدیک به 3 سال از آغاز مذاکرات هسته ای و ادامه روند اعتمادسازی تهران چرا مذاکرات ایران و یورو 3 با بن بست مواجه شد؛

فکر می کنم در مواردی هیچ کدام از دو طرف مذاکره کننده تمایلی برای انعطاف و نرمش از خود نشان ندادند. مواردی نظیر حق و توانایی ایران در دستیابی به چرخه سوخت هسته ای. یورو 3 بر این عقیده تاکید داشت که نمی توان به راحتی به نگرانی های موجود در صورت دستیابی ایران به فناوری تکمیل مواضع چرخه سوخت و فناوری اورانیوم پاسخ داد. بنابراین در مقاطعی از مذاکرات نه تهران و نه بروکسل حاضر به کوتاه آمدن از مواضع خود نشدند. من در گزارش سپتامبر سال گذشته به عنوان یک راهکار مطرح کردم که یورو می بایست اندکی مواضع خود را تعدیل کند اگر اروپا به این نتیجه می رسید که حق ایران در چرخه سوخت و غنی سازی مشروعی تلقی کند آنگاه می توان با بازرسی های منظم و کنترل شده آژانس این تضمین را ایجاد کرد که ایران هیچ انحرافی نخواهد داشت.

خوب شما هم می دانید که ایران برای اثبات بی گناهی خود در بحث پرونده هسته ای تا حدی فراتر از انتظار جامعه جهانی اعتمادسازی کرد. پروتکل الحاقی 93+2 را امضا کرد و آن را به اجرا درآورد، زمینه های بازرسی های گسترده و بی قید و شرط بازرسان آژانس را فراهم نمود، نزدیک به دو سال تمامی فعالیت های خود را به صورت یک جانبه و داوطلبانه به حالت تعلیق درآورد و... من معتقدم در حال حاضر این اروپاست که باید قدمهای مثبت را بردارد. به نظر شما سقف اعتمادسازی کجاست؛ و آیا اساسا با این خواسته های غرب و در پیش گرفتن دیپلماسی فشار در مواجهه با پرونده هسته ای ایران می شود به جایی رسید که اعتمادسازی ایران آنها را متقاعد کند؛

پاسخ به این سوال شما تا حدی دشوار است. من در طول 3 سال گذشته تلاش و دیپلماسی فعال ایران را برای اعتمادسازی با یورو درک کرده ام. اما همان طور که شما هم می دانید شک و تردید مرزی نمی شناسد طبیعتا اعتمادسازی و تلاش برای رفع این ابهامات نیز حد و مرزی نداردخصوصا اگر اینها دستاویز و بهانه سیاسی باشد. در گزارش ماه مارس خاویر سولانا به کمیسیون امنیت اروپا به چند مورد ابهام اشاره شده که تاکنون پاسخی از سوی تهران نداشته است. برای مثال رآکتور آب سنگین اراک که برای یک نیروگاه تولید الکتریسیته غیرضروری است ، درصد غنی سازی اورانیوم در ایران بیش از درصد موردنیاز برای راکتور اتمی بوشهر است ، منشاؤ آلودگی دستگاه های سانتریفوژ p2 مرکز تحقیقات نطنز روشن نشده است و... فکر نمی کنم بتوان جوابی قطعی به این پرسش جالب داد. این که گفتید سقف اعتمادسازی کجاست فقط می توانم بگویم تا جایی که پرونده هسته ای ایران در شورای حکام IAEA بسته شود البته در مورد ایران این پاسخ نامشخص است.

در ابتدای گفتگو به شکست پیمان فراآتلانتیکی در نشست جولای در نائل شدن به اهداف از پیش تعیین شده اشاره کردید. مشکلات بروکسل و واشنگتن در این خصوص چه بود؛

هر چند کشورهایی مثل روسیه و چین به قطعنامه 1696 رای مثبت دادند، ولی من معتقدم این امر صرفا برای اعمال فشار بیشتر به تهران برای پذیرش پیشنهادات بسته 5+1 بوده است. مسلما اگر یک رویکرد تند در شورای امنیت اتخاذ می شد با مخالفت این کشورها مواجه می شد. اگر در گزارشات مکرر البرادعی به شورای حکام IAEA بر همکاری قطعی تهران تاکید نشده است ، اما مدرکی نیز دال بر انحراف فعالیت های هسته ای ایران نیز ارائه نشده است و من فکر می کنم همین فقدان اسناد و شواهد قابل استناد بزرگ ترین ناکامی پیمان فراآتلانتیکی بود که زنگ خطر را برای بسیاری از اعضا به صدا درآورد. الان آنها احساس می کنند ممکن است با چرخش سیاست غرب ، کشورهای تحت فشار بعدی خود آنها باشند از طرف دیگر اگر نشست بعدی با استناد به بند 41 این قطعنامه قوانین محدودکننده علیه ایران اعمال شود یک ضایعه بزرگ به رژیمهای حقوقی و بازرسی شورای امنیت و شورای حکام آژانس وارد می شود.

بر این اساس می توان گفت که اتخاذ مواضع حقوقی قدرتمند تهران در این اجلاس و ارائه یک دیپلماسی باز در این نشست مشکل اصلی غرب در رسیدن به هدف خود بوده است؛

بله. طی 2 سال بازرسی های گسترده از تاسیسات نظامی و غیرنظامی هسته ای ایران ، آژانس تاکنون هیچ گاه به وجود یک سند مبنی بر انحراف در رفتار هسته ای ایران اعتراف نکرده است . من بارها در گزارشات «سم راس » معاون پادمانی آژانس به این مساله برخورد کرده ام . از این رو حداقل برای غرب دشوار است تا سایر کشورها را در خصوص عدم پایبندی ایران به بند 2 معاهده NPT و ماده 25 اساسنامه آژانس با خود همراه سازد واقعیت این است که تمام تلاش غرب تاکنون بر روی گذشته ابهام آمیز فعالیت های هسته ای ایران متمرکز بوده است.

بسته پیشنهادی گروه 5+1 را چطور دیدید؛ و فکر می کنید چرا در این برهه غرب این دیپلماسی را در پیش گرفت؛

به نظر من تا حدودی قابل پیش بینی بود که با وجود گذشت بیش از چند ماه از به بن بست رسیدن مذاکرات گذشت زمان تا حدودی به زیان یورو 3 بود همچنین آنها می دانستند که افزایش فشار دیپلماتیک برای پذیرش خواسته های آنها نتیجه ای دلخواه به همراه نخواهد داشت و شاید در گذر زمان به تضعیف جایگاه یورو در مذاکرات نیز بینجامد. بسته 5+1 حرفی تازه با خود نداشت.

از دیدگاه من این نمی توانست جواب اعتمادسازی های گسترده ایران باشد.

این که مشوق های اقتصادی - بازرگانی در مقابل تعمیق فعالیت های هسته ای ایران به سرانجام برسد تا حدی غیرقابل باور بود. چون حداقل در 2 سال گذشته این امر بارها از سوی مقامات تهران عنوان شده که فناوری چرخه سوخت و غنی سازی با هیچ بسته ای از امتیازات قابل معامله نیست. از این رو من فکر می کنم این بسته صرفا یک پیشنهاد پاداش به عدم مجازات بود تا یک ابتکار برای خروج از انسداد در روند مذاکرات.

پاسخ ایران را بر چه مبنایی تحلیل می کنید؛ به نظر شما اگر واقعا به فرض هم تهران به بسته 5+1 پاسخ مثبت می داد این ایستگاه آخر بود و پرونده هسته ای ایران سرانجامی خوش می یافت؛

همان طور که گفتم تا حدی پاسخ ایران قابل پیش بینی بود، اما پاسخ به این سوال که اگر ایران به بسته 5+1 نیز پاسخ مثبت می داد این پایان راه بود تا حدی دشوار است . من شک ندارم که رویکردهای دوگانه ای علیه ایران اعمال شده که نمونه واضح آن توافق های اخیر هسته ای واشنگتن و دهلی نو و یا حتی اسلام آباد است. این که فکر کنیم مشکل غرب عدم اعتماد و اطمینان به فعالیت های هسته ای ایران است تا حدودی باور آن سخت است.

ببینید قبل از نشست جولای شورای امنیت لاوروف وزیرخارجه روسیه تصویب قطعنامه علیه ایران را باعث تصاعد بحران دانسته بود و حتی سولانا کمیسر عالی روابط خارجی اتحادیه اروپایی در دیدار با لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت ایران ، از یک راه حل دیپلماتیک مورد توافق طرفین ، حمایت کرده بود سوال من این است چرا قبل از نشستهای شورای امنیت و شورای حکام آژانس اظهارنظرهای مقامات غربی و حتی چین توام با یک خوش بینی خاص و اصطلاحا نرمش گرایانه است اما در جریان رای گیری و تصویب قطعنامه ها دیگر اثری از این آرامش را نمی بینیم؛

یورو، روسیه و چین و یا حتی غیرمتعهدها (نم) به خوبی می دانند که تصویب قوانین شدید علیه ایران دست آنها را در ابتکار عمل و ایفای نقش در این پرونده کوتاه خواهد کرد و دارای پیامدهای بحران زای غیرقابل پیش بینی حداقل برای بروکسل است. از سوی دیگر با نگاهی به قطعنامه 1696 می توان فهمید که این کشورها نیز تا یک حد معین حاضر به حمایت از مواضع ایران هستند. این امر در بند 5 قطعنامه جولای کاملا مشهود است. از این رو این حمایت تا جایی وجود دارد که این گروه از کشورها در چالش با رویکرد تخاصم با امریکا و حتی اروپا قرار نگیرند و تاثیری در سطح مناسبات آنها نداشته باشد.
رفتارهای پکن و مسکو در نشست جولای تاکیدی مجدد به این نظریه کارل هریچ بود که می گفت: به غیر از مسائل محدودی که به امنیت ملی و منافع اقتصادی ارتباط دارد بقیه مسائل قابل معامله است. به همین دلیل ما شاهد اظهارنظرهای متفاوت و تا حدی خلاف واقع حتی در سطح مسوولان بلند پایه این کشورها هستیم.

چند روز قبل آقای احمدی نژاد از تاسیسات آب سنگین اراک بهره برداری کرد که این امر با موضع گیری های نه چندان خوشایند غرب مواجه شد. شما فکر می کنید اساسا خاستگاه این تنگ نظری ها با پیشرفت های عملی ایران کجاست؛

اگر به گذشته نگاهی داشته باشیم در خواهیم یافت که سابقه علمی برخی کشورها دارای دانش هسته ای در گذشته موجب نگرانی برخی کشورها را نیز فراهم آورده است. همان گونه که می دانید دانش چرخه سوخت و دانش ساخت سلاحهای هسته ای شانه به شانه هم حرکت می کنند و اگر به کشورهایی بنگریم که به بهانه بهره مندی از فناوری صلح آمیز هسته ای پای در این راه گذاشتند اما با تولید سلاح هسته ای از پیمان NPT خارج شدند اندکی این نگرانی ها مشروع به نظر می رسد البته بحث فناوری های جانبی نظیر طرح آب سنگین تاسیسات اراک تا حدودی متفاوت است و می توان با نظارت های گسترده سطح این نگرانی ها را کاهش داد.

آیا فکر می کنید به فرض تصویب قطعنامه شدید علیه ایران در نشست 31 آگوست شورای امنیت ، تهران رفتار هسته ای خود را تغییر خواهد داد؛

البته این تغییرات ایجاد شده است. پیشنهاد آقای احمدی نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل برای مشارکت هسته ای سایر کشورها اگر چه با انتقادهایی مواجه شد ولی خوب یک راهبرد مفید بود. ضمن این که بحثهای انتقال فناوری هسته ای به سایر کشورهای مسلمان و یا کشورهای جهان سوم تا حدی تاثیرات مثبت منطقه ای برای تهران در نشست است. اما این که تغییر در رفتار ایران با تصویب قطعنامه شکل بگیرد تا حدی سخت است.
من تا حدی فکر می کنم در حال حاضر ابتکار عمل در دست تهران است اگر چه پاسخ ایران به بسته 5+1 تا حدی روشن بود ولی واضح است که غرب از این ناخشنود است. زیرا ملاک اصلی آنها که تعلیق فعالیت های هسته ای بود تحقق نیافته است البته این که تهران پس از پاسخ به بسته پیشنهادی درخواست بازگشت به میز مذاکره را عنوان کرده یک گام مثبت است اما نباید نادیده گرفت که در حال حاضر هیچ اجماعی به آن صورت که در ادبیات کاخ سفید معنا می شود در شورای امنیت علیه پرونده هسته ای ایران وجود ندارد و در صورت استفاده از این روند قدرت نرم (Power Soft) تهران ، دستیابی به این اجماع نیز دشوار به نظر می رسد، از این رو معتقدم نشست شورای امنیت تا حد زیادی بستگی به رفتار تهران دارد.

هر چند بارها مقامات کاخ سفید اعلام کرده اند فعلا طرح دفاع مشروع و حمله پیش دستانه به تاسیسات هسته ای ایران در دکترین های امنیتی جدید ما جایی ندارد اما بنگاه های خبر پراکنی درروزهای گذشته پرده از یک سناریوی مخفی برای اجرای طرح برداشته اند. می خواستم نظر شما را بدانم. در مورد حمله نظامی یا حتی حملات هوایی محدود به تاسیسات هسته ای ایران در صورت تصویب قطعنامه علیه ایران در نشست آنها در شورای امنیت چگونه فکر می کنید؛

واضح است که این امر تنها یک دیوانگی محض است و تحقق آن بسیار بعید به نظر می رسد. در حالی که هنوز گزینه هایی دیپلماتیک موجود است و حتی تهران پیشنهاد مذاکرات را اعلام کرده صحبت از اقدام نظامی غیرمنطقی است. پس از نشست جولای رایس صریحا گفته بود که در حال حاضر رویکرد نظامی در برنامه ما برای مواجهه با برنامه هسته ای ایران وجود ندارد. من هم فکر نمی کنم تحولات نشست آتی شورای امنیت حداقل در کوتاه مدت به سمتی برود که حمله نظامی به تنها راه حل موجود تبدیل شود اما با این حال من معتقدم در مقطع کنونی به تعبیری ایران مهره سفید صفحه شطرنج تحولات هسته ای است و با ادامه این روند اعتمادسازی از موضعی منطقی می تواند به سمتی برود که حتی بحث از این راهکار نیز فراموش شود.

بهترین راهکار موجود برای برون رفت طرفین از بن بست مذاکره را چه می دانید؛

بی هیچ شک و تردیدی ادامه روند مذاکرات . مذاکره بهترین راه پیش رو طرفین است. در حالی که این مذاکرات مورد حمایت سازمان های جهانی مثل آژانس نیز هست. من ابتدا یک پیام به مقامات تهران دارم و آن این که نباید فراموش کنند که از طریق همین مذاکرات دیپلماتیک بود که توانستند بسیاری از ابهامات موجود در پرونده هسته ای را برطرف و موضع حقوقی خود را در شورای حکام IAEA تقویت کنند. ضمن این که افکار جامعه جهانی را نیز وادار به پذیرش حسن نیت ایران در این راه کنند. به شورای امنیت و سران یورو نیز خویشتنداری را توصیه می کنم.
می توان با درک اهمیت لزوم مذاکرات سازنده و پیش برنده با توجه به واقعیات موجود پای میز مذاکره نشست البته نه با هدف وقت کشی و گرفتن امتیاز.
من شکی ندارم در صورتی که دو طرف اندکی تعدیل مواضع و انعطاف داشته باشند دستیابی به نقطه مشترک ، دور و دور از دسترس نیست.


ارسلان مرشدی
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها