این سخن بیانگر واقعیتی شگرف از برگشت نتیجه اعمال و رفتار ما به خودمان است. در قرآن کریم این مفهوم با عباراتی مثل «من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعلیها. سوره جاثیه/ 14» مورد تأکید قرار گرفته است.
در پروندهای پدری که چند دهنه مغازه داشت و از مال و منال دنیا برخوردار و ظاهری متشرع و موجه داشت، در جلسه دادگاه شکایت خود را علیه پسرش طرح و اظهار کرد: کار اصلی من فرشهای ابریشم و دستباف است.
پسرم چند سالی است که کنار من در مغازه کار میکند. کمک و دستیار من است. در این مدت با صداقت تمام کار کرده و اعتماد کامل من را جلب کرده بود. من هم انجام کارهای مالی و حساب و کتابها را به او سپرده بودم. چون دسته چک به اسم خودم بود، چکها را خودم مینوشتم و امضا میکردم. طبق توافقی که با هم کرده بودیم ماهانه حقوق خوبی هم به او میدادم. برایش خانه و ماشین مناسبی هم خریده بودم. یک روز غفلت کردم. به جای آن که دسته چکم را در گاوصندوق بگذارم، به دلیل شلوغی کار، داخل کشوی میز گذاشته بودم.
چند روزی که مسافرت بودم و پسرم در مغازه تنها بود، او از غفلت من سوءاستفاده کرده، بانک رفته ابتدا موجودی حساب را از بانک پرسیده، چون چکهایی که صادر میکردم، معمولا مبالغش بالا بود و بیشتر رفت وآمد به بانک و کار بانکی را پسرم انجام میداد، در این رفت و آمدها با کارمندان بانک آشنا شده و آنها نیز به وی اعتماد پیدا کرده بودند.
وقتی مبلغ را نوشته و چک را به بانک داده، آنها هم شک نکرده بودند و به این ترتیب کل حساب را که یک میلیارد و 600 میلیون تومان بود خالی کرده بود. راستش به دلیل شأن خانوادگی و اعتبار شغلیام در ابتدا خواستم کار با کدخدامنشی حل شود ولی گوش این پسر بدهکار نبود و زیربار نرفت که نرفت.
پیرمرد پس از طرح شکایتش خطاب به پسرش گفت: «مگر من چه کوتاهی در حق تو کرده بودم؟ آیا چیزی را برای تو کم گذاشته بودم؟ برایت خانه نخریدم، ماشین نخریدم. آیا این بود سزای زحمات من؟».
پسر این مرد وقتی به عنوان متهم در جایگاه قرار گرفت، در ابتدا با صراحت نظر کارشناسان خط را رد کرد و منکر اتهام و جعل شد و پس از آن اظهار کرد: من ده سال است پیش پدرم کار میکنم. استحقاق من خیلی بیشتر از آن چیزی بوده که پدرم مدعی است.
چند بار به پدرم گفتم هر چه قرار است بعد از تو به من ارث برسد همین الان به من بده ولی ترتیب اثر نداد. پس از پایان جلسه دادگاه، آقا و خانمی آمدند و گفتند اگر اجازه بدهید بعد از رفتن اینها چند کلمه را خصوصی خدمت شما عرض کنیم. گفتم منعی ندارد.
با نشان دادن مدارک هویت خود گفتند این آقا که شاکی است برادر بزرگ ما و بزرگتر فامیل ماست. پدرمان وقتی از دنیا رفت مال و منال زیادی را از خانه و زمین باقی گذاشت، اما این برادر نامردمان که از همه ماها بزرگتر بود همه این اموال را بالا کشید و هیچ چیز به ما نداد. هر چه گفتیم صدایمان به جایی نرسید. میدانستیم خدا جای حق نشسته و بالاخره برادرمان یک روزی تاوان کارهایش را پس میدهد. وقتی از موضوع اختلاف برادرمان با پسرش و بعد شکایت او باخبر شدیم، علاقهمند بودیم بیاییم و ببینیم این ماجرا به کجا ختم میشود!
دکتر محمدباقر قربانزاده - رئیس دادگاه کیفری یک استان تهران
ضمیمه تپش جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد