گفت‌وگو با شاهین فرهت، آهنگساز

عشق به موسیقی از شهدا و عاشورا تا ایران و دماوند

شاهین فرهت متولد 1326 و در خانواده‌ای هنرمند به دنیا آمده است اولین آثارش در 17 سالگی از رادیو پخش و نخستین سمفونی‌اش به نام «خیام» به رهبری فرهاد مشکات اجرا شده است. فرهت انسان فرهیخته‌ای است و با علم به موسیقی جهان نگاهی عمیق به موسیقی سنتی ایران دارد.
کد خبر: ۱۰۷۱۹۸۷
عشق به موسیقی از شهدا و عاشورا تا ایران و دماوند

دکتر فرهت در حال حاضر دانشیار دانشگاه تهران و عضو فرهنگستان هنر است.

خانه‌اش در فرمانیه ارجاعات دلپذیری به فرهنگ ایرانی دارد: انواع بلورجات و جام‌ها، قلمدان‌ها، مرصع تصاویر قدیمی، رادیو ترانزیستوری دهه سی و...

به‌راستی این آهنگساز مدرن ایرانی چگونه توانسته است به ریتم‌ها و آواهای امروزی پل بزند؟

برای شروع نقبی به دوران کودکی و چگونگی علاقه‌مندی به موسیقی بزنید؟

ـ من در خانواده کم‌جمعیتی به دنیا آمدم. پدرم پزشک و قاضی دادگستری بود اما به‌طوری آماتوری موسیقی کار می‌کرد. موسیقی تا آخرین لحظه زندگی‌اش وجود داشت. ردیف‌ها را می‌دانست و از شاگردان مرحوم درویش بود و با کلنل وزیری هم‌مجالست داشت. عموی مادرم «سالار معظم» نوازنده بزرگ تار بود. یادم می‌آید پدرم هر روز قبل از رفتن سر کار موسیقی اصیل ایرانی گوش می‌داد.

پس از همان آغاز زندگی شما با موسیقی عجین بوده است؟

ـ بله، شاید برای شما عجیب باشد ولی من از چهار سالگی به نوعی با ردیف‌ها آشنا می‌شدم. صبح‌ها به اتاق کار پدرم می‌رفتم و موسیقی گوش می‌دادم. مادرم می‌گفت حتی در دوران اولیه کودکی حتماً باید با موسیقی خوابم بگیرد! الان هم این عادت را دارم و هر روز چند ساعت فقط موسیقی گوش می‌کنم. آن موقع قبل از دبستان گوشه‌ها را نمی‌‌شناختم اما سه‌گاه، آوازها مثل اصفهانی، ابوعطا و دشتی را تشخیص می‌دادم.

نکته‌ای که برایم جالب است شما در خانواده‌ای بزرگ شده‌اید که روح موسیقی ایرانی در آن حاکم بوده است پس چگونه است که به‌دنبال موسیقی کلاسیک رفتید؟

ـ وقتی که 9ـ 8 سالم بود. یک روز از رادیو نوعی موسیقی پخش شد که میخکوب شدم! من اهل اغراق نیستم. اما آن موسیقی مرا دگرگون کرد. بعدها فهمیدم اپرایی از بتهوون پخش شده است. به هرحال از آن زمان مسیرم عوض شد. از خانواده خواستم برایم پیانو بخرند و به طور جدی آن را ادامه دادم.

چگونه مقدمات تحصیل در این رشته فراهم شد؟

من برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتم. در دانشگاه لس‌آنجلس چون خیلی کم‌سن بودم یک سال و خورده‌ای به‌صورت آزاد درس پیانو گرفتم. چون مشمول نظام وظیفه بودم باید بورس تحصیلی می‌گرفتم ولی برای موسیقی بورس نمی‌دادند، ناچار شدم پزشکی بخوانم یادم می‌آید پدر و مادرم مدام با من تماس می‌گرفتند و می‌گفتند گول نخوری موسیقی را رها کنی و دنبال پزشکی بری! می‌گفتند اشتباه نکن و دنبال علاقه‌ات برو! من هم بعد از دو، سه ترم رشته‌ام را عوض کردم و دوباره موسیقی خواندم. وقتی به وطن برگشتم رشته موسیقی در دانشگاه تهران راه‌اندازی شده بود. سال اول رشته نوازندگی خواندم ولی بعد با این که به نواختن هم علاقه داشتم ولی سراغ آهنگسازی رفتم چون «خلاقیت در موسیقی» را دوست داشتم. وقتی از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شدم ابتدا به فرانسه و بعد به آمریکا رفتم و تحصیلات تکمیلی را ادامه دادم.

گویا تز دکترای شما راجع به موسیقی ایرانی است؟

ـ بله! من این شانس را داشتم که نزد «لاورمن» از بزرگ‌ترین آهنگسازهای دنیا تلمذ کنم. تز دکترایم را هم درباره آنالیز آثار آهنگسازان ایرانی نوشتم.

چه زمانی به ایران برگشتید؟

ـ‌ بلافاصله بعد از فارغ‌التحصیلی، وقتی به ایران آمدم در دانشگاه تهران به‌عنوان استادیار رشته موسیقی استخدام شدم. در زمان تعطیلی دانشگاه‌ها به سوئد رفتم و مشغول تربیت شاگردان ایرانی و خارجی و معرفی موسیقی مشرق زمین شدم. هنوز هم تابستان‌ها به سوئد می‌روم تا تدریس کنم.

در سالیان اخیر، شما پرکارترین آهنگساز سمفونی در ایران بوده‌اید. راز این پرکاری چیست؛ استفاده بیشتر از فضای شکل گرفته در جامعه یا پاسخ گفتن به الهام و علاقه درونی؟

ـ تصور می‌کنم بیشتر، بازتاب الهام و علاقه شخصی من است. درگذشته برای چند سال هیچ چیز به ذهنم نمی‌رسید و من کار خاص و خلاقانه‌ای نداشتم اما الان حس می‌کنم می‌توانم کار کنم. الهام، عامل اصلی است. البته در این سال‌ها تشویق هم شدم. این تشویق‌ها خیلی به من کمک کرد و انرژی گرفتم. مثلا باعث شد «سمفونی عاشورا» را بسازم. چرا که به نظرم رسید ما اثر بزرگ مذهبی کم داریم. اثری که به اصطلاح اوراتوریو باشد.

سمفونی و ذائقه ایرانی

آیا اصولا فرم سمفونی می‌تواند با ذائقه ایرانی جور دربیاید و آیا مردم ما می‌توانند با سمفونی ارتباط برقرار کنند بویژه وقتی بی‌کلام باشد؟ فرهت پاسخ این سوال را با گلایه‌ای همراه می‌کند و می‌گوید: البته نقش کلام مهم است، ولی معتقدم مردم این فرم را بسیار می‌توانند درک کنند. خب برای من و امثال من تبلیغ لازم است. وضعیت پخش خیلی نامناسب است. وقتی کسی سمفونی را نشنیده است یا نمی‌تواند پیدا کند چگونه می‌توان از ارتباط سخن گفت. الان سمفونی‌های من در بازار موسیقی نیست. آیا آثار من نباید لااقل جلوی دانشگاه یا فرودگاه وجود داشته باشد؟ شهر کتاب همه جور آثار موسیقی دارد غیر از آهنگسازهای ایرانی! سمفونی «ایران» فقط در فرهنگستان وجود دارد بقیه هم همین‌طور. اگر مشکل عرضه حل شود مردم هم آشنا می‌شوند.

او را دوست دارم!

شاهین فرهت بیش از 12 سمفونی ساخته‌است و در گفت‌وگوها، هر بار یکی را بهترین اثر خود نامیده است!

وقتی از او می‌پرسم بالاخره اگر یک بار دیگر آثار خود را مرور کنید کدام را بیشتر می‌پسندید با کمی تامل می‌گوید: الان فکر می‌کنم شاید سمفونی تهران را دوست دارم. چون نوستالژی من است و خاطرات مرا دربر می‌گیرد از بهارستان، جمهوری، شمیران با زیبایی‌هایش! این اثر را بارها گوش می‌کنم و گریان می‌شوم! بعد از این کار سمفونی «او را دوست دارم» را یعنی سمفونی پیامبر اعظم(ص) که برای مرکز موسیقی و سرود صداوسیما ساختم و سمفونی «شهدا» -که برای کسانی که جانشان را برای وطن فدا کردند ساخته شد. بعد از این سه اثر سمفونی «ایران» و «دماوند» را می‌پسندم.

کار سفارشی، خوب یا بد؟

معروف است که می‌گویند کار سفارشی فاقد ارزش‌های بالای هنری است؛ اما فرهت این نظریه را نمی‌پذیرد و می‌گوید: اصلاً این‌طور نیست. بزرگ‌ترین کارهای دنیا سفارشی هستند.

سمفونی «اروپیکا» یا «قهرمانی» بتهوون سفارشی بوده یا سمفونی نهم بتهوون که مهم‌ترین اثر کلاسیک موسیقی جهان است به سفارش ارکستر فیلارمونیک لندن ساخته شده است. سفارش می‌تواند برای هنرمند مشوق باشد و حتی ایجاد انگیزه کند. خود من سمفونی پیامبر اعظم(ص) را که برای مرکز موسیقی و سرود ساختم جزو بهترین کارهایم می‌دانم.

البته سمفونی اروپیکا ابتدا برای ناپلئون ساخته شد. بتهوون فکر می‌کرد ناپلئون یک آزادیخواه است و سمفونی‌اش را برای او نوشت؛ ولی وقتی خوی جنگ‌طلبی و استعماری او را دید صفحه اول سمفونی‌اش را که نام بناپارت را بالای آن نوشته بود، پاره کرد و نام اثر را «به یاد یک قهرمان» گذاشت و به همه سربازان وطن‌پرست تقدیم کرد.

محمد جوادی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها