به گزارش جامجم، اوایل مهر سال گذشته مردی با حضور در شعبه اول بازپرسی دادسرای جنایی کرج از ناپدید شدن برادر 65 ساله اش که ساکن محله کلاک بود، خبر داد.
شاکی به قاضی ایوب ابراهیمیان گفت: برادرم مدتی با زنی میانسال به طور موقت ازدواج کرده بود. چندی قبل با هم اختلاف پیدا کردند و ازدواجشان پایان گرفت. آخرینبار یک هفته پیش به خانه برادرم رفتم. بعد از آن چندبار به او زنگ زدم تا احوالش را جویا شوم که پاسخگو نبود. به مقابل خانهاش رفتم که در را باز نکرد سراغش را از همسایهها گرفتم ولی کسی از او خبری نداشت. جستوجوهایم برای یافتن او بینتیجه ماند و گمان میکنم همسر سابقش از ماجرای گمشدن برادرم اطلاع داشته باشد.
همزمان با شکایت این مرد، پرونده با دستور قضایی در اختیار کار آگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی استان البرز قرار گرفت. در این مرحله ماموران با شناسایی همسر مرد گمشده، او را برای تحقیقات به پلیس آگاهی احضار کردند.
مرد گمشده، رمال بود
با تحقیق از همسرصیغهای مرد گمشده معلوم شد شوهرش رمال بوده و بهدلیل اختلافهایی که با هم داشتند توافقی از هم جدا شدهاند. بعداز آن هم دیگر او را ندیده و نمیداند کجاست.
با تحقیقات ماموران معلوم شد این زن درست میگوید و بعد از جدایی دیگر شوهر سابق خود را ندیده است. این در حالی بود که تحقیقات محلی نیز نشان میداد مرد گمشده در محل زندگیاش با رمالی و جنگیری هزینه زندگیاش را تامین میکرده و افرادی بهعنوان مشتری به خانهاش در رفتوآمد بودهاند.
تماس همسر قاتل با پلیس
تحقیقات برای رازگشایی از سرنوشت رمال گمشده ادامه داشت تا این که با گذشت 9 ماه از این ماجرا، آخرین روز خرداد امسال، زنی با یکی از کلانتریهای شهر کرج تماس گرفت و مدعی شد شوهرش، مردی را به قتل رسانده و در یک بیابان دفن کرده است. بنابراین میخواهد ماموران، شوهرش را بازداشت کنند.
ماموران ابتدا به صحت گفتههای این زن شک کردند، اما زمانی که زن غریبه دوباره با آنها تماس گرفت و اینبار حتی نشانی خانهاش را داد و نام و نشان خودش را گفت، ماموران مطمئن شدند گفتههای وی درست است.
بنابراین موضوع را به اداره جنایی پلیس آگاهی استان البرز اطلاع دادند. در این مرحله تیمی از کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی و تیم بررسی صحنه جرم همراه ابراهیمیان، بازپرس دادسرای جنایی کرج به محل دفن جسد در بیابانهای اطراف کلاک رفتند. ماموران پس از چند ساعت جستوجو در آنجا، سرانجام محلی را که این زن گفته بود، پیدا کردند.
کشف جسد رمال در بیابان
آنها با کنار زدن خاک ، با جمجمه انسان و بقایای بدن او روبهرو شدند. با هماهنگی قضایی، جسد برای مشخص شدن هویت و رازگشایی از مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد.
در این مرحله با شناسایی زن جوان معلوم شد او یک تبعه افغان است. با ثبت اظهارات این زن، شوهر 25 ساله او تحت تعقیب قرار گرفت و همان روز در خانهاش در یکی از محلههای کلاک بازداشت شد.
فرید با انتقال به اداره جنایی پلیس آگاهی استان البرز بازجویی شد و اظهاراتی ضد و نقیض مطرح کردو مدعی شد همسرش دروغ میگوید و قاتل نیست. اما تحقیقات از این مرد ادامه داشت تا اینکه او دو روز پیش سکوت خود را شکست و به قتل مرد رمال اعتراف کرد.
اعتراف به جنایت هولناک
مرد افغان به افسر تحقیق گفت: سال گذشته خواهر نوجوانم حالش بد شد. اطرافیان به ما گفتند باید او را پیش یک رمال ببریم تا برای سلامت او نسخهای بگیریم. بنابراین چون در محله مان یک مرد رمال ایرانی بود، سراغ وی رفتم و ماجرای بیماری خواهرم را برایش تعریف کردم. او بعداز گفتوگو با من اعلام کرد اجنه و شیاطین در وجود خواهرم رخنه کردهاند و تا آنها را از بین نبرد، حال خواهرم خوب نمیشود.
متهم به قتل ادامه داد: یک روز برای درمان خواهرم، مرد رمال به خانهمان آمد. من و دیگر اعضای خانواده به طبقه دوم رفتیم و مرد رمال و خواهر نوجوانم در طبقه پایین ماندند تا رمال جن و شیطان را از او دور کند. دو ساعت بعد دلم شور افتاد و به همان طبقه رفتم. خواهرم را در شرایطی دیدم که بدحال در اتاق افتاده بود. مرد رمال با دیدن من دستپاچه شد و مدعی بود که جن را از بدن خواهرم دور کرده و چون داروی دستساز به او خورانده ساعاتی بیهوش است و بعد حالش بهتر میشود. بعد تهدیدم کرد نباید این ماجرا را برای کسی تعریف کنم در غیر این صورت جنها دوباره باز میگردند. بعد از چند روز خواهرم به من گفت که رمال او را به بهانه دور کردن جنها از بدنش، مورد آزار و اذیت قرارداده است. ازترس تهدیدهای رمال و این که آبروی خانواده مان نرود ، سکوت کردم.
فرید ادامه داد: چند ماه بعد زنم دچار سردردهایی شدید شد. او دور از چشم من برای گرفتن نسخه برای بهتر شدن بیماری اش سراغ همان مرد رمال رفته بود. زمانی که متوجه ماجرا شدم با همسرم جر و بحث کردم که متوجه شدم رمال به او گفته باید برای درمانش با وی ارتباط پنهانی داشته باشد. همان موقع، تصمیم گرفتم مرد رمال را به قتل برسانم. سراغ دوستم که هموطنم نیز هست، رفتم. او پول کارگریاش را به رمال داده بود تا آموزش رمالی ببیند که مقتول سرش کلاه گذاشته و رمالی را به او آموزش نداده بود. دوستم از مرد رمال کینه به دل داشت. نقشهای طراحی کردیم و به مرد رمال گفتیم دختر یکی از اقواممان بیمار است و نیاز دارد او درمانش کند. با این ترفند من و دوستم او را به باغی اطراف کلاک بردیم.
زمانی که متوجه شد دختر بیماری در کار نیست خواست فرار کند که نگذاشتیم. من با قطعه سنگ به سرش زدم و دوستم با چوبدستی ضربه به سرش زد. با اطمینان از مرگ رمال، او را در همان باغ رها کردیم. اما روز بعد همدستم با من تماس گرفت و گفت جسد رمال را آتش زده و از من خواست برای دفن جسد نزدش بروم.
متهم به قتل ادامه داد: به آن باغ رفتم، دیدم جسد را آتش زده، بعد دونفری جسد سوخته رمال را داخل گونی گذاشته و به بیابانهای اطراف کلاک برده و دفن کردیم. بعد از یک هفته دوستم به افغانستان رفت. این راز در دلم ماند تا اینکه یک ماه پیش ماجرا را برای همسرم تعریف کردم که او شوکه شد و سرانجام هم مرا لو داد.
با توجه به اعتراف متهم، او روانه بازداشتگاه پلیس شد. تحقیقات برای شناسایی همدستش و دستگیری او ادامه دارد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: