این برای سیاستمداران به معنای رای و افزایش امکان حضور یا تداوم حضور بر سریر قدرت است. قرار گرفتن در جایگاه تدوین قوانین، به ارزشها و باورهای سیاستمداران و گروههای اجتماعی همسو فرصت تبدیل شدن به هنجارها و تنظیم روابط و معادلات را اعطا میکند. در اختیار داشتن ارکان قوه مجریه فرصتهای شغلی فراوان برای گروهها و نهادهای طرفدار صاحبان قدرت و امکان مانور فراوان در چگونگی پذیرش قوانین برای این گروهها بهوجود میآورد.
انتخابات سال 2016 آمریکا پیامدهایی را به صحنه آورده که کمتر کسی در زمان مبارزات دو نامزد دموکرات و جمهوریخواه توجه به آنها را ضروری و حیاتی تشخیصمیداد. دموکراتها از همان آغاز مبارزات بر این باور بودندکه تنها نتیجه محتمل پیروزی، هیلاری کلینتون است و به همین روی به جای اینکه توجه پایگاه اجتماعی خود را معطوف به دستاوردهای منفی پیروزی اجتماعی نامزد حزب جمهوریخواه در حوزههای اجتماعی،سیاسی، فرهنگی و محیط زیستی برای لیبرالها بکنند، یک میلیارد و 200 میلیون دلار در طول مبارزات انتخاباتی هزینه کردند که کاستیهای شخصیتی، اخلاقی و رفتاری نامزد مقابل را برجسته سازند. در طول مبارزات انتخاباتی، نامزد حزب جمهوریخواه با توجه به اینکه نامحتمل ترین گزینه را پیروزی برای خود مییافت بصراحت بیان کرد که اگر به کاخ سفید راه یابد چه سیاستها و اهدافی را پی خواهد گرفت. گسل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در آمریکا امروزه به قدری عمیق و شفاف است که در طول یکصد سال اخیر بیسابقه بوده است. گروههایی که دونالد جان ترامپ درصدد کسب رای آنان بود در بین دو ساحل شرقی و غربی آمریکا گستردهاند؛ منطقهای که جغرافیاهای انتخاباتی حزب دموکرات هستند. اینها از نظر اقتصادی زیست خود را وابسته به سرمایهداری صنعتی، از نظر ارزشی سالاد هویتی را غیرمطلوب، از لحاظ اجتماعی خط کشیهای سنتی را با اعتبار و فرهنگ سلحشوری و نظامیگری را شایستهترین مییابند. از این منظر حاکمیت ملی تجلی را در نفی جهانی شدن، نفی سیاستگذاری بهوسیله نهادهای بینالمللی، تقویت مبانی فرهنگ آنگلوساکسون و افزایش مداوم بودجه نظامی مییابد.
هیلاری کلینتون در ایالاتی رای آورد که در آنها اقتصاد صنعتی کمترین حضور، تاکید بر هویت بالاترین ارزش، شهروند جهانی بودن ایدئولوژی حاکم و نظامیگری بازتاب فقر فرهنگی است. وقوف به این نکته که هدف غایی سیاستمداران، کسب قدرت و حفظ آن است بسیار روشن میسازد که هر زمان ارزشها و اولویتهای صاحبان قدرت با خواستها و نیازهای پایگاه اجتماعی رایدهندگان همسو یا با یکدیگر تلاقی کنند، باید انتظار داشت که سیاستمداران برای پیادهسازی سیاستهای مورد نظر خود بیشترین تلاش را انجام دهند. یکی از ستونهای ملیگرایی اقتصادی که رایدهندگان ایالتهای صنعتی زنگ زده و دونالد جان ترامپ آن را فراوان مطرح ساختند، مخالفت یکپارچه با امضای باراک اوباما زیر سند کنفرانس اقلیمی پاریس در سال 2015 بود. برخلاف لیبرالها که این توافقنامه را سمبل رهبری و اقتدار آمریکا قلمداد میساختند، محافظهکاران پذیرش محدودیتهای تحمیل شده بهوسیله این سند را در چارچوب اولویتهای محیط زیستی سازمان ملل، نقض حاکمیت ملی و نادیده انگاشتن منافع کارگران آمریکایی ترسیم ساختند.
چهل و پنجمین رئیسجمهور آمریکا به این نکته پی برده بود که پیروزی، تنها زمانی به دست خواهد آمد که ایالات پنسیلوانیا، میشیگان، اوهایو و ویسکانسین که کارگران یقه آبی و صنعتی در آن متمرکز هستند به او رای دهند. او در عین حال میدانست که پایگاه اجتماعی حزب، عملکرد سازمانهای بینالمللی را در راستای اولویتها و منافع آمریکا نمیداند و اینان مفاد سند کنفرانس اقلیمی 2015 پاریس را به معنای از دست دادن شغلهای خود میدانند در چنین شرایطی بود که خروج آمریکا از این توافقنامه بدون کمترین تردیدی کلید خورد.
حزب دموکرات با توجه به ترکیب هویتی، جغرافیایی، ارزشی و اقتصادی پایگاه اجتماعی خود از سند تصویب شده در کنفرانس اقلیمی پاریس یکپارچه حمایت کرد که از نظر انتخاباتی گریزناپذیری آن واقعیتی غیرقابل چالش است. سیاستمداران سوی دیگر گسل که ارزشهای خود را با نیازهای فرهنگی و اقتصادی گروههای حامی حزبی منطبق مییابند در چارچوب یک محاسبه انتخاباتی، خروج از توافقنامه اقلیمی پاریس را بسیار مناسب یافتند. نتایج انتخابات 2020 نشان خواهد داد که جامعه، تصمیم دونالد ترامپ را پاداش اعطا خواهد کرد یا اینکه ساکنی جدید را روانه کاخ سفید خواهد کرد.
دکتر حسین دهشیار
استاد دانشگاه علامه طباطبایی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد