به گزارش جام جم آنلاین به نقل از همشهری، فرانه سلاک اهل کرواسی که در ژوئن ۱۹۳۹ در شهر زاگرب متولد شده، زندگی معمولی خود را به عنوان یک معلم موسیقی می گذراند و سال ها مثل یک آدم عادی صبح ها از خواب بیدار می شد و با وسیله نقلیه عمومی برای تدریس به محل کارش می رفت، اما با اتفاقات عجیب و غریبی که بارها و طی چندین سال پیاپی برای آقای سلاک افتاد، دیگر خود او هم نمی دانست فرد خوش شانسی است که از مرگ نجات یافته یا انسان خیلی بدشانسی است که دائما تا یک قدمی مرگ می رود.
شروع حوادث عجیب و غریب
اولین بار که آقای سلاک از مرگ حتمی نجات یافت سال ۱۹۶۲ بود. در آن زمان بود که او در سن ۴۰ سالگی تصمیم گرفت از زاگرب خارج شود و برای دیدار دوستانش با قطار به شهر دابرونیک» سفر کند. آن روز همه جا یخ بسته بود، ریل های قطار نیز دچار یخ زدگی شده بودند و زمانی که قطار به روی پل بلندی که روی یک رودخانه قرار داشت رسید، ناگهان به دلیل یخ زدگی ریل ها، قطار از خط اصلی خارج و واژگون شد اما واگن او درون رودخانه یخ بسته سقوط کرد. واگن قطار، یخ های رودخانه را شکست و هر لحظه بیشتر درون رودخانه عمیق فرو می رفت.
در این حادثه ناگوار، ۱۷ نفر از کسانی که درون واگن بودند به اعماق رودخانه کشیده شده و غرق شدند اما آقای سلاک که فقط یک دستش شکسته بود موفق شد از پنجره شکسته واگن خود را بیرون بکشد و در آب های سرد رودخانه شنا کند و خودش را نجات دهد.
هنگامی که ماموران اورژانس به این مرد خوش شانس کمک کردند تا از آب بیرون بیاید اصلا باورشان نمی شد که او از مرگ حتمی نجات پیدا کرده باشد. این اولین باری بود که فرانه سلاک از مرگ نجات یافت اما سال بعد یعنی سال ۱۹۶۳ دوباره مرگ به سراغ او آمد.
سقوط هواپیما
آقای سلاک با خودش فکر کرد دیگر با قطار مسافرت نکند. برای همین تصمیم گرفت با هواپیما مسافرت کند، بنابراین در فرودگاه زاگرب سوار هواپیما شد. این اولین باری بود که سوار هواپیما می شد اما از شانس بدش، زمانی که هواپیما بر فراز ابرها در حال پرواز بود، ناگهان با نقص فنی روبرو شد و در حالی که به سرعت به سمت زمین کشیده می شد، یکی از درهای اصلی هواپیما از بدنه جدا شد و فرانه که نزدیک این در نشسته بود به بیرون پرتاب شد. بعد از آن هواپیما با زمین برخورد کرد و تمام ۱۹ سرنشین دیگر جان خودشان را از دست دادند اما آقای فرانه در کمال خوش شانسی روی یک انبار کاه سقوط کرد.
پرسنل اورژانس بلافاصله این مرد خوش شانس را به بیمارستان منتقل کردند اما او فقط چند جراحت جزئی برداشته بود. به این ترتیب آقای سلاک نه تنها پرش از هواپیما بدون چتر نجات را تجربه کرد بلکه از حادثه ای که مرگش در آن حتمی بود نیز نجات یافت و فقط چند خراش کوچک برداشت و بدنش در چند نقطه دچار ضرب دیدگی و کبودی شد.
تصادف با اتوبوس
سه سال بعد یعنی در سال ۱۶۶ حادثه دیگری رخ داد. این بار آقای سلاک تصمیم گرفت دیگر نه سوار قطار شود و نه هواپیما، بلکه با خودش فکر کرد سفر با اتوبوس بین شهری از هر وسیله نقلیه دیگری مطمئن تر است. بنابراین سوار بر یک اتوبوس بین شهری شد که ناگهان اتوبوس از مسیر اصلی خارج شده و بعد از این که مسافتی را در قسمت خاکی جاده پیمود به درون رودخانه سقوط کرد. آقای فرانه این بار هم با خوش شانسی موفق شد خود را از اتوبوس در حال غرق شدن بیرون کشیده و شناکنان خودش را به خشکی برساند. تنها آسیبی که دید فقط چند خراش کوچک و کمی کبودی بود اما متاسفانه دیگر مسافران جان شان را در این حادثه ناگوار از دست دادند.
به نظر می رسید آقای سلاک یک لباس ایمنی خاصی با تار و پودی از خوش شانسی بر تن دارد که او را در برابر حوادثی مثل خارج شدن قطار از ریل، سقوط هواپیما و غرق شدن در آب از مرگ دور نگه می دارد.
بعد از این حادثه تا چهار سال آقای خوش شانس دچار حادثه جدید دیگری نشد و در آرامش زندگی کرد اما دوران آرامش آقای سلاک در سال ۱۹۷۰ به پایان رسید و ماجرای دیگری رخ داد که باز هم این مرد خوش شانس از آن جان سالم به در برد.
تصادف با اتومبیل شخصی
آقای فرانه سلاک بعد از امتحان کردن قطار، هواپیما و اتوبوس تصمیم گرفت فقط از اتومبیل شخصی خودش استفاده کند و با ماشین خودش به محل کار یا مسافرت های بین شهری برود، بنابراین صبح یک روز عادی مانند تمام روزهای دیگر وقتی از خواب بیدار شد سوار بر اتومبیل شخصی به سمت محل کارش به راه افتاد اما اتومبیل با تپه ای از خاک برخورد کرد.
شدت برخورد به حدی بود که قسمت جلوی ماشین تا صندلی راننده کاملا جمع شد و البته بوی شدید بنزین تمام فضا را پر کرد، احتمال می رفت هر لحظه با مشتعل شدن بنزین، ماشین آتش بگیرد. آقای سلاک به هر بدبختی بود خودش را از ماشین بیرون کشید و تا جایی که می توانست از ماشین دور شد که ناگهان خودروی او آتش گرفت اما خوشبختانه این بار هم آقای سلاک از یک مرگ دیگر جان سالم به در برد.
بعد از این ماجرا تا سال ۱۹۷۳ اتفاق تازه ای برای آقای سلاک نیفتاد تا این که در ماه می این سال او در حالی که سوار خودروی همسرش بود، ناگهان موتور ماشین با نقص فنی مواجه شد و در چشم به هم زدنی آتش گرفت. آقای سلاک در کمال تعجب دید از دریچه های تهویه هوا دود و شعله های زیادی به داخل اتاق ماشین می آید. او به سرعت خود را از ماشین به بیرون پرت کرد، خودرو کمی بعد از بیرون پریدن آقای سلاک ناگهان منفجر شد و کاملا در آتش سوخت. در این حادثه فرانه فقط کمی دچار سوختگی شد. البته مقداری از موهای سرش نیز به خاطر شعله های آتش سوخت اما صدمه جدی ندید.
۲۰ سال استراحت
بعد از حوادث مختلفی که برای آقای سلاک رخ داد او برای حدود ۲۰ سال با هیچ حادثه ای مواجه نشد تا این که در سال ۱۹۹۵ بار دیگر آقای سلاک باز هم بعد از وقوع حادثه ای از جنگ مرگ گریخت.
در آن زمان او ۶۶ ساله بود و فکر می کرد بعد از پشت سر گذاشتن آن همه هیجان در زندگی اش، پیاده روی برای سلامت او بسیار مفید باشد اما یک روز که در ماه آگوست سرگرم پیاده روی بود ناگهان یک اتوبوس ترمز برید و با سرعت به سمت او آمد اما او موفق شد که از جلوی اتوبوس بگریزد و باز هم زنده بماند. خوشبختانه آقای سلاک در این حادثه فقط چند خراش جزیی برداشت و سالم و سلامت به خانه اش بازگشت.
بعد از تمام این حوادث آقای فرانه سلاک احساس می کرد فردی شکست ناپذیر است که می تواند در برابر مرگ بایستد، بنابراین در سال ۱۹۹۶ دوباره تصمیم گرفت از اتومبیل شخصی خودش برای یک سفر بین شهری استفاده کند اما با اتفاقی که آقای سلاک را بسیار به مرگ نزدیک کرد نظرش کاملا عوض شد. داستان از این قرار بود که مسیری که آقای لوک خوش شانس برای سفرش در نظر گرفته بود یک مسیر کوهستانی با پیچ و خم های فراوان بود اما فرانه سلاک که تجربه چندین تصادف رانندگی را در کوله بار تجربیاتش داشت بی نهایت با احتیاط رانندگی می کرد اما ظاهرا فقط احتیاط آقای سلاک کافی نبود.
راننده کامیونی که در جهت مخالف آقای سلاک در جاده رانندگی می کرد فرد بسیار بی احتیاطی بود که در چنین جاده خطرناک و پر پیچ و خمی به سرعت رانندگی می کرد. آقای سلاک فقط در یک لحظه دید از روبرویش کامیونی با سرعت زیاد به او نزدیک می شود. برای این که با کامیون برخورد نکند، کمی از مسیر اصلی منحرف شدت اما ماشین ناگهان از کنترل آقای سلاک خارج شد و به سمت دره حرکت کرد.
تنها کاری که آقای خوش شانس می توانست انجام دهد این بود که از ماشین بیرون بپرد. او نیز همین کار را کرد. در لحظه ای که ماشین نزدیک بود به درون دره عمیق سقوط کند، سلاک از ماشین بیرون پرید و مانند یک گربه خود را به درختی که در لبه پرتگاه بود چسباند و از آن آویزان شد. سلاک از بالای درخت دید که اتومبیلش در عمق ۳۰۰ متری دره سقوط کرد و منفجر شد.
ورق برگشت،آقای سلاک خوش شانس شد…
بعد از این حادثه وحشتناک، آقای خوش شانس در سال ۲۰۰۳ با اتفاق دیگری روبرو شد. این اتفاق با تمام اتفاقاتی که طی این ۴۱ سال برایش رخ داده بود، کاملا فرق داشت و باعث حیرت او شد. او در تمام این سال ها هر لحظه انتظار اتفاق مرگباری را داشت اما این دفعه با برنده شدن جایزه یک میلیون دلاری یک مسابقه کاملا شوکه شد و توجه رسانه ها را به خودش جلب کرد.
روزنامه نگاران بعد از مصاحبه با آقای سلاک و شنیدن داستان پر ماجرا و عجیب و غریب زندگی اش با آقای فرانه سلاک لقب «خوش شانس ترین مرد جهان» را دادند اما خود فرانه نظر دیگری داشت. او می گفت با این همه تجربه نزدیک به مرگ و این که چهار دفعه نیز ازدواج کرده و هر دفعه با شکست روبرو شده، به نظرش فرد خوش شانسی نیست. البته او عقیده دارد در عین بدشانسی خوش شانسی آورده است.
به هر حال پنج سال بعد از برنده شدن در قرعه کشی بزرگ یک میلیون دلاری، آقای سلاک در سن ۸۱ سالگی خانه ویلایی و مجللش را که در یک جزیره خصوصی بود فروخت و بیشتر پول هایش را به یک موسسه خیریه داد و همراه همسر جدیدش اکنون در یک خانه معمولی در شهر زاگرب در جمهوری کرواسی زندگی می کنند.
فرانه عقیده دارد برای لذت بردن از زندگی، پول هنگفتی نیاز ندارد. این روزها ظاهرا آقای سلاک سعی دارد برای جلوگیری از اتفاق های ناگوار جدید شیوه زندگی اش را تغییر دهد. بنابراین وقتی چند سال پیش از طرف یک برنامه تلویزیونی به استرالیا دعوت شد، فقط برای این که مجبور بود این مسافت طولانی را با هواپیما سفر کند، دعوت آنها را رد کرد.
البته که آقای فرانه سلاک خوش شانس تمام وسایل نقلیه عمومی مثل قطار، هواپیما، اتومبیل، اتوبوس و دوچرخه را امتحان کرده و با تمام آنها تجربیات وحشتناکی به دست آورده است اما جالب است بدانید این آقای خوش شانس هنوز شانسش را با قایق یا کشتی امتحان نکرده است تا کلکسیون تجربیات اتفاقات مرگبارش با وسایل نقلیه تکمیل شود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد