آنچه مطالعات علمی از حقیقت عشق آشکار می‌کند

توهم عشق رمانتیک و فرآیند اپی‌ژنتیک

تا بوده، همیشه یک قشر از آدم‌های خشک بر این عقیده بوده‌اند که عشق وجود ندارد و همه‌اش حرف مفت است! یک قشر دیگر هم با عشق در نظر اول که هیچ، با عشق در تصور اول هم دل داده‌اند! گروه اول را کار نداریم. اما قطعا در تصور و عمل گروه دوم، کلیشه‌های ادبی و در سده اخیر، تلویزیونی و سینمایی تاثیر زیادی داشته‌اند.
کد خبر: ۱۰۱۸۸۰۱

توهم عشق رمانتیک و فرآیند اپی‌ژنتیک

معمولا ایده عشق رمانتیک را به صورت دو نیمه گمشده می‌بینیم که به هر دری می‌زنند تا با هم کامل شوند، اما در حقیقت، کمتر زوجی هستند که پس از این درگیری‌ها به عشق و آرامش ایده‌آل خود برسند، زیرا حرف عشق رمانتیک و دو نیمه گمشده،‌مانند بسیاری باورهای عامه، تصور من‌درآوردی دیگری است که از عصر افلاطون نشات گرفته است. در اساطیر یونانی چنین ذکر شده که عشاق حقیقی یک تکه واحد بوده‌اند که به دو نیم تقسیم شده‌اند. از این رو، عشق به معنای تمنای ذاتی هر فرد برای یافتن نیمه گمشده‌اش است.

بیشتر بخوانید: پیامک عاشقانه

سایه این افسانه من‌درآوردی، هنوز که هنوز است، بالای افکار ما و تصمیم‌گیری‌هایمان در یکی از مهم‌ترین ابعاد زندگی سنگینی می‌کند. مردم به کار می‌برندش، سرلوحه‌اش می‌کنند و اهالی شعر و ادب هم با پتک قلم خود بر این میخ می‌کوبند. امروز، ما بین دو قطب گذشته و مدرنیزه سرگردانیم. برای آینده خود، هنوز مانند 3000 سال پیش تصمیم می‌گیریم و از یکی از زیباترین ابعاد زندگی که زینتش همان طبیعتش است، انتظار رخدادها و وقایع تخیلی و افسانه‌ای داریم. این در حالی است که این روزها دیگر قبح طلاق مانند گذشته نیست و از انسان انتظار نمی‌رود با هر کسی بسوزد و بسازد. نرخ طلاق در این روزگار، سندی بر این است که گمانه نیمه گمشده فقط یک تصور است و بس.

عاقبت عشق از دیدگاه اپی‌ژنتیک

عواقب درازمدت را کمتر شناخته‌ایم، اما می‌توان حدس‌هایی زد. می‌دانیم که کیفیت روابط اجتماعی و شرایط‌، تاثیرات شگرفی بر مغز ما دارند.

پیشرفت‌های اخیر در علم اپی‌ژنتیک (Epigenetics) شامل مجموعه‌ای از دستکاری‌ها روی محتوای ژنتیک که بدون تغییر دادن ذات ژن‌ها، نحوه فعال و غیرفعال‌سازی ژن‌ها را ممکن می‌کند، حکایت از رابطه بین تجربیات اجتماعی، بیان ژن، تغییرات عصب‌زیستی و تنوع رفتاری دارد. شواهد فزاینده‌ای هست که نشان می‌دهد چگونه محیط اجتماعی ما از طریق مکانیسم‌های اپی‌ژنتیک به ذهن ما نفوذ می‌کنند و چطور اینها بر کودکانمان اثر می‌گذارند. واضح‌تر بگوییم، اثرات فیزیکی ناشی از تجربیات اجتماعی ما هم امکان انتقال به فرزندانمان را دارند.

اگر احساسات، افکار خود‌آگاه و باورهای ناخودآگاه واقعا بخشی از محیط اجتماعی ما باشند و از طریق مکانیسم‌های وراثتی روی ژن‌هایمان اثر بگذارند، چه تاثیرات بلندمدتی را باید از افسانه عشق رمانتیک توقع داشته باشیم؟ اگر فرآیند اپی‌ژنتیک نقش مهمی در اختلالات روانی بازی کند و مرض عشق (همان شکسته‌دلی) به بیماری روانی منجر شود، می‌توان هر دو را به هم ربط داد؟ در نبود مطالعات طولی هم‌گروهی، یعنی تحقیقاتی که یک گروه افراد را برای مدت زمانی طولانی تحت بررسی قرار می‌دهند، گمانه‌زنی آسان نیست.

اما این را می‌دانیم که مفاهیم عشق رمانتیک، ازدواج و دیگر مفاهیم خودساخته بشر، در مقابل، بشر را می‌سازند. این افکار و مفاهیم از کودکی در گوش ما خوانده شده و تا نوجوانی و بلوغ ادامه می‌یابند. عشق رمانتیک یا نیمه گمشده را در محیط وب جست‌وجو کنید و ببینید به چه نتایجی می‌رسید. ما خودآگاه و ناخودآگاه، یک سری انتظارات از جفت آینده خود می‌پرورانیم و سعی در تحققشان می‌کنیم. اگر به خواسته‌هایمان نرسیم، طبعا دچار استرس و ناراحتی می‌شویم. اثر استرس بر سیستم ایمنی، قلب و سلامت روانی هم چیزی است که بارها مورد بررسی قرار گرفته و قابل کتمان نیست.

باید از جست‌و‌جو برای عشق تخیلی دست بکشیم. باید تفاوت عشق حقیقی و تصورات کودکانه و عقب‌مانده عشق در نظر اول و این چرندیات را نه‌تنها به مردم که به اهالی هنر هم بفهمانیم. انواع عشق و بروز عشق به اندازه انواع انسان‌ها متفاوت است. خیلی از این اَعمال، زرق و برقی ندارند، اما بی‌هیچ تردید از عشق ناشی می‌شوند. اگر ستون‌های افسانه عشق رمانتیک را پایین بریزیم، شاید توقعات واقع‌گرایانه‌تری از روابط پیدا کنیم و در مقابل، زندگی شادتر و سالم‌تری داشته باشیم.

منبع: IFLScience

مترجم: سیاوش شهبازی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها