سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
به گزارش جامجم، ساعت 6 و 20 دقیقه 23 اسفند سال گذشته یکی از رفتگران شهرداری هنگام نظافت محدوده بزرگراه باکری با جسد زنی جوان در میان شمشادهای کنار بزرگراه روبهرو شد و با پلیس تماس گرفت. با وقوع این جنایت محسن مدیرروستا، بازپرس کشیک قتل دادسرای جنایی تهران همراه ماموران کلانتری 133 کوی نصر، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران و تیم بررسی صحنه جرم در آنجا حاضر شدند. بررسیهای اولیه نشان میداد این زن لباس بیرون از خانه به تن داشته و هیچ گونه مدارکی که هویت وی را نشان دهد همراه نداشته و بر اثر ضربههای متعدد چاقو فوت شده است.
این درحالی بود که طلاهای زن جوان به سرقت نرفته بود و به نظر میرسید قتل او با انگیزهای غیر از سرقت باشد.
همزمان با تشکیل پرونده قضایی در شعبه ششم بازپرسی دادسرای جنایی تهران، تحقیقات پلیس جنایی برای رازگشایی از قتل زن جوان آغاز شد. یک روز بعد از کشف این جسد، خانوادهای با حضور در پلیس آگاهی از گم شدن دختر خود خبر دادند. ماموران زمانی که مشخصات فرزند گمشده آنها را با جسد کشف شده مطابقت دادند، هویت مقتول شناسایی شد.
تحقیقات خانواده مقتول نشان میداد او برای کاری بیرون رفته و بازنگشته و اکنون در اداره پلیس متوجه مرگ او شدهاند.
جستوجوها برای یافتن قاتل فراری ادامه داشت تا این که شامگاه 29 اسفند سال گذشته، ماموران ردپای مردی جوان را دراین جنایت به دست آوردند و او به عنوان تنها مظنون پرونده تحت تعقیب پلیس قرار گرفت و در خانهاش دستگیر شد. در بازرسی از آنجا مدارک هویتی متعلق به مقتول کشف شد.
متهم بازداشت شده برای ادامه تحقیقات به اداره دهم پلیس آگاهی تهران منتقل شد و به قتل زن جوان اعتراف کرد.
متهم به قتل به افسر تحقیق گفت: چندی پیش با این زن آشنا شدم او میگفت با شوهرش اختلاف دارد و میخواهد نزد رمال برود تا شاید نسخه خوشبختی بگیرد و مشکلات او و شوهرش حل شود. زمانی که متوجه شدم او بابت این کار حاضر است پول خرج کند، مدعی شدم رمالی را میشناسم که نسخههای خوشبختیاش کارساز است. برای این که از رمال خیالی برای او نسخه بخرم از این زن طی چند مرتبه پول گرفتم. نسخهای نداده و مدعی بودم رمال بزودی نسخه را مینویسد و برایش میآورم.
وی ادامه داد: او میخواست با مرد رمال ملاقات کند. من هم چون رمالی در کار نبود، با او قرار ملاقاتی گذاشتم تا او را نزد رمال خیالی ببرم. در حوالی بزرگراه متوجه شد رمالی در کار نیست و من سر او کلاه گذاشته و پولهایش را برای خودم برداشتهام. وقتی او اصل ماجرا را فهمید، عصبانی شد و خواست به پلیس زنگ بزند که من هم با چاقویی که همراه داشتم ضربههایی به او زده و وی را به قتل رساندم. سپس او را میان شمشادها رها و چاقو را دفن کردم و مدارک مقتول را دزدیدم تا هویت او فاش نشود.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد