چشم‌انداز سیمرغ

ساده و شیرین

«فراری» خودروی مدل بالایی است که مورد توجه یک دختر 16 ساله شمالی (ترلان پروانه) قرار می‌گیرد. دختر به عشق دیدن خودرو از خانه‌اش فرار می‌کند و به تهران می‌آید تا با آن عکس بگیرد و در اینستاگرم بگذارد و پزش را بدهد، اما در تهران همه او را سرکار می‌گذارند و تنها یک راننده آژانس (محسن تنابنده) با او همراه می‌شود و این همراهی است که کل ماجرای فیلم فراری ساخته علیرضا داوودنژاد را شکل می‌دهد.
کد خبر: ۹۹۸۱۵۴

در «فراری» داوودنژاد از سینمای خانوادگی و تجربی که این سال‌ها بشدت درگیر آن بوده، فاصله گرفته و با محور قرار دادن نوجوانان و جوانان دهه 90 داستانی سرراست روایت می‌کند. موضوع، نوع روایت، تیتراژ، پایان تکان‌دهنده، انتخاب بازیگران و مهم‌تر از همه کشش دراماتیک فیلم تا آخرین لحظه خوب و استاندارد است و از فراری فیلمی ساخته گزنده، جذاب و ساده که مخاطب را راضی نگه می‌دارد. داوودنژاد در این فیلم باردیگر ثابت کرده هنوز هم به معضلات اجتماعی توجه ویژه‌ای دارد و بحران‌های نسل جوان را می‌شناسد. مهم‌ترین ویژگی فیلم را شاید بتوان غیرکلیشه‌ای بودن آن دانست که البته به عنوان یک درام خیابانی کاری نو و غیرتکراری است. محسن تنابنده در فراری خوب ظاهر شده و ترلان پروانه هم اگر می‌توانست در تمام سکانس‌ها راکورد لهجه شمالی‌اش را حفظ کند از بهترین‌های جشنواره امسال می‌شد.

کمدی خوش‌ساخت

«خوب، بد، جلف» را شاید بتوان تنها کمدی خوش‌ساخت جشنواره دانست که می‌تواند ما را به ساخت فیلم‌های کمدی خوب امیدوار کند. فیلم، داستان یک کارگردان هنری است که از طرف تهیه‌کننده اش تحت فشار است تا از دو بازیگر تجاری برای بازی در نقش‌های اصلی فیلمش استفاده کند. پیمان قاسمخانی در اولین تجربه کارگردانی‌اش بی‌تعارف هدفی جز سرگرم کردن مخاطب دنبال نمی‌کند و اتفاقا در این راه هم موفق است. عمده فیلم «خوب، بد، جلف» براساس طنز موقعیت و همنشینی دو کاراکتر پژمان جمشیدی و سام درخشانی بنا شده که البته قبلا در سریال «پژمان» کنار هم بازی کردند. پژمان جمشیدی در این فیلم دیگر به پختگی رسیده و دیگر چه خوشمان بیاید چه نه، امروز بازیگری است که با هوش و پشتکارش توانسته خودش را در این عرصه به اثبات برساند. فیلم «خوب، بد، جلف» روایت ساده و خطی در جهت پیشبرد شوخی‌های کلامی و موقعیتی‌اش به کار برده و آن را می‌توان نمونه خوبی از سینمای بدنه دانست که البته در قسمت‌هایی هم به دام کارگردانی تلویزیونی می‌افتد، اما خوبی‌اش این است که فیلم ادعایی هم برای فاخر و ممتاز بودن ندارد. در «خوب، بد، جلف» برای اولین بار صدای قهقهه تحسین‌آمیز مخاطبان در برج میلاد شنیده شد و این خنده در روزهایی که از هر طرف خبر مرگ و فاجعه می‌شنویم، بیش از هر زمان دیگری برای مردم ضروری بود.

مسیر سرد

مسعود جعفری‌جوزانی را می‌توان از معتبرترین کارگردانان سینمای ایران دانست، کارگردانی که حدود 20 سال قبل از آمریکا به وطن برگشت و با ساخت فیلم «جاده‌‌های سرد» به سینمای ایران نوید داد که کارگردان کاربلدی آمده تا فیلم‌هایی بسازد که ضمن داشتن داستان جذاب با استانداردهای جهانی نیز کاملا همخوانی دارند .شیر سنگی، در مسیر تندباد، سایه خیال، دل و دشنه و بلوغ گمانه‌‌ها، نمونه‌هایی از این فیلم‌هاست. پس از اینها جوزانی تصمیم گرفت سریال در چشم باد را برای تلویزیون بسازد؛ سریالی که به یکی از کارهای پرافت و خیز تبدیل شد. برخی از قسمت‌ها و سکانس‌های آن عالی بود و بعضی قسمت‌ها نه مردم عادی را جذب می‌کرد و نه منتقدان را. ساخت این سریال چند سال طول کشید و بین جوزانی و سینما فاصله افتاد، بعد از در چشم باد، این کارگردان فیلم ایران‌برگر را ساخت که چنگی به دل نزد و نشان داد که جوزانی از اوج کارگردانی سینما پایین آمده است، اما وقتی جمعه شب فیلم دیوار سکوت، ساخته جوزانی در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، باور کردنش کمی دشوار بود که آیا این فیلم را همان کارگردانی ساخته که جاده‌های سرد را کارگردانی کرده است. وقتی بعد از نیم ساعت از پخش فیلم نصف سالن خالی شد و اهالی رسانه رغبتی به تماشای فیلم نشان ندادند، علنا ثابت شد که مسعود جعفری‌جوزانی دیگر در اوج نیست. او روی موضوعی حساس دست گذاشته؛ سوژه ایدز می‌توانست مقابل دوربین جوزانی به فیلمی پر از کشمکش و فراز و فرود تبدیل شود، اما چنین نشد و پشت دیوار سکوت بیشتر شبیه فیلمی کودکانه شد که معلوم نبود بجز چند شعار گل درشت چه چیزی را می‌‌‌خواهد با مخاطب در میان بگذارد. شاید اگر به جای نام مسعود جعفری‌جوزانی نام دخترش سحر به عنوان کارگردان بر تیتراژ می‌نشست، فیلم قابل قبول‌تر بود.

ساناز قنبری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها