فدراسیون روسیه و ایالات متحده آمریکا از سال 1991 تاکنون همواره دچار تضادهایی در منافع ملی بودهاند، و حتی گاهی این تقابلها به سطحی رسیده که روابط دو کشور بسیار تیره شد، اما روسها و آمریکاییها همواره مسیرهایی را در حوزههای غیرسیاسی تعریف کردند که از به بنبست کشیدن روابطشان جلوگیری کند؛ گویی کرملین و کاخ سفید میدانند «بهترین» در منافع ملیشان در برابر دیگری، جنگ و تقابل صددرصدی نیست.
در این میان اما برخی تحلیلگران با ظهور بحرانهایی در رابطه دو کشور بویژه در سالهای 2012 تا 2015 از آغاز جنگ سردی تازه سخن به میان آوردند، اما گذر زمان نشان داد در میان همه فضاسازیهای دو دولت برای جلب و همراهی افکار عمومی داخلی و بینالمللی به سوی خود درنهایت «بهترین» در منافع ملی آنها گفتوگو بوده است.
گفتوگوی پوتین با اوباما در سپتامبر 2015 بخوبی نشان داد کرملین به دنبال تعامل با کاخ سفید است تا بتواند منافع حداکثری را در پرونده سوریه کسب کند؛ تعاملی که سالهای 2011 تا 2015 با دخالتهای هیلاری کلینتون در انتخابات دوما و ریاست جمهوری روسیه تیره شده بود.
با بررسی روابط روسیه و آمریکا در سه دوره ریاست جمهوری پوتین میتوان گفت تعامل مرد شماره یک کرملین با جمهوریخواهان بهتر بوده تا دمکراتها و شاید همین موضوع یکی از دلایل مهم پشتیبانی روسیه از ترامپ در جریان انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا بود؛ البته حضور هیلاری کلینتون در سوی دیگر این ماراتن نیز عامل مهمی بود تا روسها تمام عزم خود را جزم کنند تا کلینتون شکست بخورد.
به نظر میرسد پوتین و ترامپ شباهتهای شخصیتی و رفتاری فراوانی با یکدیگر دارند که در راس آن میتوان از روحیه معامله گری آنها یاد کرد. ترامپ نیز همچون رئیسجمهور کنونی روسیه حرفهای تند و تیز میزند و پس از پیروزی خود از احیای آمریکا سخن به میان آورد و گفته میخواهد کشورش را قدرتمند سازد.
پیروزی ترامپ اگرچه عموم سیاستمداران و تحلیلگران را شوکه کرد، اما با اقبال روسها روبهرو بود، بویژه آنکه پوتین ماهها پیش مرد 70 ساله و سرمایهدار آمریکایی را که با ادبار عموم سیاستمداران اروپایی روبهرو بود، فردی بااستعداد و درخشان دانست؛ البته از سوی دیگر ادعاهایی مبنی بر نقش روسها در شکست هیلاری کلینتون سبب شد تا دمکراتها بسیار عصبانی شده و در موضع تقابلی با کرملین قرار بگیرند، اما خیال روسها آسوده بود، چراکه میدانستند از 20 ژانویه این ترامپ است که سکان کاخ سفید را در دست دارد، نه هیلاری کلینتون.
از همین رو شاهد بودیم حتی هنگامی که 35 دیپلمات روس از کاخ سفید اخراج شدند، در مقابل پوتین همه دیپلماتهای آمریکایی را همراه با خانوادههایشان به کرملین دعوت کرد تا با لبخندی آرام به همتای خود در کاخ سفید این پیام را بدهد که مشتاقانه انتظار آغاز ریاست جمهوری ترامپ را میکشد تا روابط دو کشور وارد فصل تازهای شود.
پوتین و ترامپ عملگرا هستند و برای بهبود روابط نیازی نیست به فشار دادن نمادین دکمه ریست اکتفا کنند، بلکه همین رفتار پوتین در عدم اخراج متقابل دیپلماتهای آمریکایی، نوعی ریست در روابط دو کشور به صورت عملی بود.
هیچ تحلیلگر یا کارشناسی نمیتواند مدعی شود روابط دو کشور در آینده رو به سردی یا گرمی پیش خواهد رفت، اما شواهد نشان میدهد نسیم ترامپ در روابط دو کشور، مسکو و واشنگتن را وارد طیف تازهتری از همکاریها میکند و این همکاریها استوارتر از روابط در زمان دمکراتها خواهد بود. از سوی دیگر، نباید انتظار داشت از آنجا که نوعی همگرایی میان ترامپ و پوتین وجود دارد، به آن معناست که منافع کاخ سفید مطابق خواستههای کرملین پیش میرود یا برعکس؛ بلکه باید به تعریفی که در ابتدا از منافع ملی ارائه شد بازگشت.
از اینرو میتوان گفت پوتین و ترامپ به دنبال «بهترینها» در منافع ملی خود هستند، ولی اشتراکی که وجود دارد این است که براساس همگرایی به دنبال این اشتراک باشند و نه تقابل.
بنابراین نباید انتظار داشت اگر رکس تیلرسون به عنوان وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا انتخاب شد، از پوتین دستور بگیرد یا مطابق منافع ملی مردم روسیه عمل کند.
همچنین اگر وی اقدامی انجام داد که مخالف مواضع روسها بود نیز به آن معنا نیست که در تقابل با کرملین است یا اگر ژنرال جیمز ماتیس به عنوان وزیر دفاع منصوب شد، به معنای آن است که از فردای آن قصد تهدید مواضع روسها را دارد.
از سوی دیگر، همچنین برخی کارشناسان معتقدند در دکترین جدید سیاست خارجی روسیه نیز نگاه روسها به آمریکا همچون گذشته است و تفاوتی میان آمریکای اوباما و آمریکای ترامپ برای پوتین وجود ندارد.
باید توجه داشت یقینا آن بخش از خطوط قرمز روسها در رابطه با منافع منافع ملیشان که در ارتباط با آمریکاست با تغییر دولتها و حتی حکومتها تغییر اساسی نخواهد کرد، اما یقینا تاکتیک آنها قابل تغییر است و میتواند به سمت گسترش یا محدود شدن روابط میل کند، اما اصول همچنان باقی خواهد ماند.
کرملین در سند سیاست خارجی خود که پس از پیروزی ترامپ منتشر شد، در بند 72 از یکسو علاقهمندی خود برای برقراری روابط متقابل سودمند با ایالات متحده را با توجه به مسئولیت ویژه دو دولت در قبال ثبات راهبردی جهانی نشان میدهد و بر وجود ظرفیتهای قابل توجه در همکاریهای تجاری، سرمایهگذاری، علمی و فناوری تاکید میکند؛ و از سوی دیگر خط قرمزهای خود را بار دیگر مشخص و تاکید میکند تلاشهای آمریکا را برای اعمال فشار سیاسی، اقتصادی یا هر نوع فشاری نمیپذیرد و حق هرگونه واکنش شدید به هرگونه اقدام خصمانهای را برای تحکیم دفاع ملی و اتخاذ تدابیر متقابل را برای خود محفوظ میداند.
در بندهای 73 و 74 نیز که مستقیما مربوط به روابط با آمریکاست، کرملین از کاخ سفید انتظار دارد در اقدامات خود در عرصه جهانی دقیقا به هنجارهای حقوق بینالملل و پیش از هر چیز به قوانین منشور سازمان ملل متعهد باشد.
این بندها نشان میدهد کرملین از یکسو به دنبال گسترش همکاریها با طرف آمریکایی خود، بویژه برای رویارویی با تروریسم در خاورمیانه است و از سوی دیگر اما میکوشد حرکت به سوی همکاریهای مشترک بر پایه حفظ خطوط قرمز مسکو داشته باشد. با همه اینها، روی کار آمدن ترامپ در کاخ سفید تا حد بسیاری سبب دلگرمی مرد شماره یک کرملین شده و تلاش میکند در دو سال پایانی این دور از ریاستجمهوری خود روابط میان دو کشور را در حد ممکن احیا کند تا منافع ملی روسیه تا میزان حداکثری در حوزه بینالملل تحقق یابد.
در مجموع به نظر میرسد کاخ سفید و کرملین در شرایط کنونی نیازمند مشارکت در حوزههای سیاسی و امنیتی با یکدیگر هستند و همچون گذشته همکاریهای اقتصادی، علمی و فناوری خود را نیز پیش خواهند برد، چراکه لازمه زندگی روی کره زمین کاهش تنشها و دستیابی به منافع
حداکثری است.
احمد وخشیته - دانشجوی دکتری مطالعات روسیه در دانشگاه دوستی ملل مسکو
ضمیمه جام سیاست جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد