وقف حتی اگر دانه گندمی

اگر کمی به آنچه «وقف» نامیده می‌شود دقت کنیم، براحتی پی می‌بریم همه مسائل مربوط به حوزه فرهنگ وقف یا موضوعاتی که منتج به خیر عمومی در جامعه می‌شود، نباید معطل کمک ثروتمندان و خیرین شود.
کد خبر: ۹۸۷۶۹۹
وقف حتی اگر دانه گندمی

یعنی، در این وادی (وقف) مسائلی وجود دارد که گره‌اش به دست افراد طبقه متوسط جامعه نیز باز می‌شود. به طوری که فشار منفی اقتصادی و مالی خاصی متوجه فرد خَیر و خانواده‌اش نکند. به نظر می‌رسد با این تعریف بتوانیم وقف را به دو بخش خُرد و کلان تقسیم‌بندی کنیم.

آیا وقف تنها مخصوص افراد متمول و ثروتمند است؟ شاید برای پاسخ به این سؤال لازم باشد تا حدودی زاویه نگاهمان را تغییر دهیم. به این معنا که، برخی موضوعات مربوط به حوزه وقف را که نیازمند سرمایه هنگفت و پول زیادی هستند و درصد ناچیزی از مردم توانایی تأمین آن را دارند، وقف کلان دانسته و تنها در صورتی که تمایل و ظرفیت جامه‌عمل پوشاندن به آن را داشته باشیم، به فکرش بیفتیم و برای خیر عمومی و خدمت به جامعه در این زمینه اقدامات لازم را انجام دهیم.

اغلب مردم جامعه با وجود آن که انگیزه بالایی برای گام برداشتن در این مسیر دارند و دوست دارند در جهت خیر عمومی سهیم باشند، اما توانایی مالی‌اش را ندارند. در مقابل، افرادی هستند با وضعیت مالی متوسط و شاید ضعیف که برای این قضیه راه‌حل مناسبی یافته‌اند.

جام‌جم سراغ برخی از آنها رفته و گفت‌وگویی با این افراد ترتیب داده که می‌خوانید.

گره‌های زندگی شخصی‌ام را گشود

عباس جهانی: شغل من آن‌طور که در جامعه رایج است، بسازبفروش است. راستش را بخواهید چند سال پیش کلنگ ساخت یک مسجد در محله ما با حضور مسئولان زده شد. مدتی گذشت تا از سوی نهادهای مسئول بودجه اش فراهم شد و شروع به کار کرد. علاوه بر بودجه مشخص، مردم محل، هر کس هر مقدار توانایی داشت به‌صورت وجه نقد به شماره حسابی که تعیین شده بود واریز کرد، اما کافی نبود و به دلیل کمبود بودجه، ساخت‌وساز مدت زیادی متوقف شد. با صحبت و مشورتی که با هیات‌امنای مسجد انجام دادم عهده‌دار تکمیل و ساخت بخش قابل‌توجهی از آنجا شدم تا مردمی که مدت‌ها انتظار داشتن یک مسجد در محله را می‌کشیدند به خواسته‌شان نه در حد ایده‌آل، اما محیطی که قابلیت انجام مراسم‌ مذهبی را داشته باشد، برسند. از آن زمان گره‌های زیادی از زندگی شخصی‌ام باز شد. احساسم این است یک قدم برای خدا برداشتم و در مقابل چیزهایی به دست آوردم که قابل توصیف نیست.

آب‌سردکن، برای شادی روح والدینم

علی شیری: دبیر آموزش ‌و پرورش هستم. پس از فوت پدرم، مادرم چند سالی با ما زندگی و از حقوق بازنشستگی پدرم امرار معاش می‌کرد. تقریبا یک سال پیش مادرم از دنیا رفت و پس از مراسمش و حساب ‌و کتاب‌های معمول، مقداری پول در حساب بانکی‌اش موجود بود که با مشورت با اعضای خانواده تصمیم گرفتیم آن را در جایی وقف کنیم.

شهر ما چون در جنوب کشور واقع است، در فصل تابستان بسیار گرم می‌شود و مکان‌های عمومی در اینجا شاید بیش از هر چیزی به آب‌سردکن نیاز داشته باشند. به همین خاطر با آن پول، چند آب‌سردکن خریداری کرده و وقف کردیم تا هم مردم استفاده کنند و هم ثوابش نثار روح پدر و مادرم شود.

هم خانه ما نو شد، هم خانه نیازمندان

مریم ضرغامی: من و شوهرم هر دو شغلمان آزاد است و نسبتا درآمد خوبی داریم. در حد توان سعی می‌کنیم اگر زمینه‌اش فراهم باشد به فقرا و افراد نیازمند کمک کنیم. بارها پیش‌آمده وسایل منزل را با وسایل نو عوض کرده‌ایم. می‌توانستیم آنها را فروخته و مبلغی را دریافت کنیم، اما حقیقتا احساسم این بود که شاید خانواده‌ای نیازمند در گوشه‌ای از شهر وجود داشته باشد که از حداقل‌های زندگی محروم بوده و محتاج همین وسایلی باشد که ما قصد تعویضش را داریم. از طرف دیگر، ثواب هم دارد.

کتاب‌هایم را وقف کردم

مسعود گودرزی: من دانشجو هستم. خدا را شکر وضعیت مالی‌مان مناسب بوده و هست. از زمانی که دانش‌آموز بودم معمولا پس از پایان امتحانات و در اواخر سال تحصیلی، کتاب‌هایم را به کتابخانه مدرسه می‌دادم تا اگر افرادی توانایی خرید کتب کمک‌آموزشی را ندارند بتوانند از آن کتاب‌ها استفاده کنند. الان هم که در حال گذراندن دوران دانشجویی در مقطع کارشناسی ارشد هستم سعی کرده‌ام این کار را ادامه دهم. چراکه احساسم این است، گرچه اندک، اما در حد خودم گامی در جهت رشد و پیشرفت جامعه‌ام برداشته‌ام. در واقع، با وقف کتاب روحیه مثبتی می‌گیرم که باعث نشاط و شادابی بسیاری در درونم می‌شود و در بسیاری روایات عنوان‌شده تا وقتی افرادی وجود داشته باشند که از آن مال وقفی استفاده کنند، ثوابش به واقف می‌رسد.

وقف کردم، قسطی

احسان علیزاده: روزی یکی از همکارانمان که بسیار انسان شریف و مؤمنی است و دستی در کارهای خیر دارد، به من گفت مرکزی در حوالی محل سکونتشان هست که نوجوانان بی‌سرپرست را در آنجا نگهداری می‌کنند، به تعداد محدودی کامپیوتر و میز و...، برای بچه‌ها نیاز دارد و اگر تمایل دارم در این امر خیر به هر نحوی که برایم مقدور است شریک شوم. راستش، پول نقد زیادی نداشتم. مقداری داشتم که برای گذران زندگی‌ام بود، اما چون علاقه زیادی به امور خیریه داشتم از فروشگاهی چند میز به‌صورت اقساط خریداری کرده و در اختیار آن مرکز قرار دادم تا هم کار خیر کرده باشم و هم فشار زیادی متوجه زندگی‌ام نشود.

می‌بخشم تا از درس و مشق نمانند

فاطمه ساری: دوستی دارم که مدیر مدرسه‌ای است. گاهی که بحثش پیش می‌آمد، از بعضی دانش‌آموزان مدرسه که توانایی خرید وسایل و لوازم مربوطه را ندارند و مسائل و مشکلات پیرامونی تعریف می‌کرد. با مشورت شوهرم تصمیم گرفتیم در حد توانمان مقداری لوازم‌التحریر خریداری کرده و در اختیار مدرسه بگذاریم که اگر دانش‌آموزی نیاز داشت از آن لوازم‌التحریر به او بدهند تا از درس ‌و مشقش عقب نماند.

محمد شمس - جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها