بنا بر این برای پی بردن به اینکه در دوره ریاست جمهوری ترامپ همکاری امریکا با نهادهای بین المللی و سایر بازیگران چه شکل و شمایلی پیدا خواهد کرد، باید ادراکات و تصورات ترامپ و اعضای جمهوری خواه کابینه اش را در این باره شناخت. ادراکات و تصورات ترامپ در باره همکاری با نهادهای بین المللی در اظهاراتش در باره سازمان ملل منعکس شده است. وی در آخرین اظهار نظر در این باره گفته است سازمان ملل فقط باشگاهی برای افرادی است که دور هم جمع می شوند و با هم صبحت میکنند تا اوقات خوشی داشته باشند. این توصیف از سازمان ملل یعنی از نظر ترامپ این سازمان خاصیتی ندارد. بنابر این نه باید به آن دل بست و امید داشت که مشکلی را حل کند و نه اینکه برای پی گیری امور در پی کسب اجازه و پشتیبانی از آن بود.
این اظهارات رئیس جمهور منتخب کشوری است که در شورای امنیت حق وتو دارد و هر زمان که خواسته دیدگاهها و مواضع خود را به سازمان ملل تحمیل کرده است. اما از سازمان ملل ناراضی است و آن را برای پیشبرد سیاستهای امریکا بی خاصیت می شمارد. پیامی که این تصور منعکس می کند این است که رئیس جمهور منتخب امریکا به نهادهای بین المللی و بازیهای جمعی در چارچوب این نهادها اعتقادی ندارد و سودای یکجانبه گرایی در سر می پروراند. اظهارات ترامپ در باره همکاری با متحدان در چارچوب اتحادیه هایی مانند ناتو نیز همین معنا را منعکس می کند. تجربه زمامداری جمهوریخواهان در سالهای پس از جنگ سرد نشان می دهد نه تنها ترامپ بلکه سایر جمهوریخواهان نیز چنین دیدگاهی دارند. بوش پدر در چارچوب دکترین نظم نوین جهانی در 1991 و بوش پسر با دکترین های حمله پیش دستانه و حمله پیشگیرانه و نادیده گرفتن رای و نظر اعضای شورای امنیت در حمله به عراق در سال2003 یکجانبه گرایی را پی گرفتند.
اما آنها هم در اجرای دکترین نظم نوین جهانی شکست خوردند و هم در پی گیری دکترین های حمله پیش دستانه و حمله پیشگیرانه که با توسل به اقدام نظامی در پی به اصطلاح دمکراسی سازی و ایجاد نظم و ترتیبات مورد نظر امریکا در غرب آسیا بودند به اهداف خود نرسیدند. در این دو دوره آمریکا با یکجانبه گرایی تلاش کرد این کشور را در جایگاه تنها قطب جهان بنشاند، اما موجب دوری سایر قدرتهای بین المللی از امریکا شد و از سوی دیگر با هزینه های سیاسی، اقتصادی، و نظامی-امنیتی که برای امریکا به بار آورد، انتقادهای سنگین داخلی را علیه جمهوریخواهان برانگیخت. لذا نه تنها به تقویت جایگاه بین المللی امریکا منتهی نشد، بلکه با ایجاد بدبینی و حتی نفرت ( بویژه در غرب آسیا) نسبت به امریکا و سیاستهای آن، تضعیف قدرت و نفوذ بین المللی امریکا را موجب شد و در داخل امریکا اعتراضات به سیاستهای جمهوریخواهان را رقم زد. فضایی که دمکراتها از آن سود جستند و قدرت را بدست گرفتند. در 1994 آرزوی بوش پدر برای ریاست جمهوری در دور دوم بر باد رفت و بیل کلینتون به قدرت رسید. در سال 2008 نیز اوباما با وعده تغییر وضعیت ایجاد شده توسط کابینه بوش پسر، رقبای جمهوریخواهش را پس زد و به قدرت رسید.
گویا تجربه های تاریخی برای جمهوریخواهان درس آموز نبوده است. آنچنانکه از اظهارات ترامپ در باره سازمان ملل، همکاریهای جمعی با متحدان در عرصه بین المللی، و همچنین انتقادات تند ضد چین برمی آید، ادراکات و تصوراتی که ترامپ در باره مسائل و همکاریهای بین المللی دارد این است که امریکا یک تنه و خارج از نهادهای بین المللی و با رقابت (نه همکاری) با سایر قدرتها، می تواند اهداف و منافع خود را تعقیب نماید. این تصورات و ادراکات، رئیس جمهور منتخب امریکا و دولتش را به سمت یکجانبه گرایی و پرهیز از همکاریهای جمعی در چارچوب نهادهای بین المللی سوق خواهد داد. این برداشت بر این فرض استوار است که امریکا قدرتی برتر است و به تنهایی می تواند مسائل بین المللی و حتی مسائل داخلی امریکا را حل و فصل کند.
اما گاهی فرضها عامل بروز بزرگترین اشتباهات و شکستهاست. با توجه به تجربه های تاریخی و با در نظر گرفتن شرایطی که ترامپ قدرت را بدست می گیرد، نفی نهادهای بین المللی، پرهیز از همکاری با سایر بازیگران و حتی متحدان، بی اعتنایی به تعهدات بین المللی و تعهدات در قبال سایر بازیگران، و کشاندن امریکا به سمت یکجانبه گرایی نتیجه ای جز شکست در پی نخواهد داشت. نه جهان امروز جهان سالهای بعد از جنگ جهانی دوم است که با تضعیف و افول قدرتهای اروپایی در عرصه بین المللی، امریکا امکان یافتن موقعیتی برای ظهور به عنوان قدرت برتر بیابد و نه امریکای امروز آمریکای آن دوران است که از پایگاه قدرتمندی در داخل و اعتبار و نفوذی در عرصه بین المللی برخوردار باشد.
در عرصه بین المللی قدرت به شدت پراکنده و متکثر شده و منابع قدرت تنها در اختیار امریکا نیست. قدرتهای بزرگی در عرصه بین المللی و در مناطق مختلف ظهور کرده اند که با امریکا در حوزه های مختلف رقابت می کنند. اروپا، روسیه، چین، ژاپن، برزیل، و هند از جمله رقیبان هستند. نفوذ و اعتبار امریکا نیز به شدت آسیب دیده است. اگر امریکا در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم تنها با اشاره ای رای و نظر دیگر بازیگران را تحت تاثیر قرار می داد، امروز چنین فرصتی در اختیار ترامپ نیست. حتی در متحدین منطقه ای امریکا نفوذ امریکا و حرف شنوی از این کشور رنگ باخته است. از سوی دیگر مسائل مشترک بین المللی، گسترش پیوندها و ارتباطات بین ملتها، و ایجاد وابستگی متقابل، دولتها را ملزم کرده از بازیهای انفرادی به سمت بازیهای جمعی روی بیاورند.
در عرصه داخلی هم امریکا با چالشهای بنیادی روبروست و آنچنانکه "ژوزف نای" توصیف کرده فساد و انحطاط خانگی امریکا را تهدید می کند. در چنین وضعی امریکا از درون ضعیف شده و پیگیری سیاستهای جهانی چالش برانگیز، پشتیبانی داخلی خود را از دست داده است. یکجانبه گرایی که سیاستی پرهزینه خواهد بود نمی تواند اجماع و حمایت داخلی به همراه داشته باشد. بنابر این آنچه قابل پیش بینی است اینست که اگر ترامپ و جمهوریخواهان ادراکات و تصورات خود را در باره همکاریهای بین المللی اصلاح نکنند و سیاست خارجی امریکا به سمت یکجانبه گرایی سیر کند، واقعیتهای بین المللی و داخلی امریکا، به آنها خواهد آموخت (البته با هزینه های فراوان و گاه جبران ناپذیر) که باید دیدگاهها و سیاستها خود را اصلاح کنند.
دکتر حاکم قاسمی
رئیس پژوهشکده آینده پژوهی دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد