به گزارش جام جم، شماره او را از مشتریهای قبلیاش به دست آوردم. شهین اکنون پرستار سالمند است. کار جدید به نظر دشوارتر از فالگیری است، اما شهین آنقدر از گذشتهاش احساس گناه میکند که دیگر خیال ندارد تکرارش کند. با او گفتوگویی کوتاه داشتم و در این زمینه، از او سوالاتی پرسیدم که میخوانید:
چطور شد که فالگیر شدی؟
خانوادهام مرا در 17 سالگی به مردی بیش از دو برابر سن خودم شوهر دادند. خیلی زود بچهدار شدیم و من به عشق بچهها زندگی کردم، اما حقیقتا گذراندن روزگار با مردی خشن و غیرمسئول سخت بود. بالاخره، پس از 20 سال زندگی از او جدا شدم و پس از مدتی بچهها را هم نزد خودم آوردم. شرایط سختی بود. نانآور نداشتم و شوهر سابقم هم خرج بچهها را نمیداد. شنیده بودم فالگیری درآمد خوبی دارد و از آنجا که سر و زبان انجام این کار را داشتم، از یکی از دوستانم که آرایشگاه داشت، خواهش کردم اجازه دهد در آنجا بساط فالگیری راه بیندازم. دوستم موافقت کرد و در همان جا برایم آگهی چسباند. کمکم سروکله مشتریان پیدا شد.
پیش از آن، خودت هم سراغ فالگیر رفته بودی؟
خودم از قدیم به فالگیرها مراجعه میکردم و شگردشان را بلد بودم.
مثلا چه شگردهایی؟
به دختران جوان، وعده خواستگاران عالی میدادم و به زنان شوهردار هشدار میدادم. سعی میکردم از طریق دوستم، نکاتی راجع به زندگی آنها بفهمم تا به این طریق، حرفهای دقیقتری بگویم چون بالاخره دوستم آرایشگر آنها بود و حین کار از زندگیشان شنیده بود. مشتریهایم که بیشتر شدند، کارم را به منزل
انتقال دادم.
درآمدت خوب بود؟
وقتی تعداد مشتریان زیاد شد، درآمدی عالی پیدا کردم.
مثلا چقدر؟
سه برابر یک کارمند عادی حقوق داشتم. کارم سبک بود و به انجام امور منزل و بچهها میرسیدم و از درآمد و کارم راضی
بودم.
چه شد که توبه کار شدی؟
حقیقتش را بگویم، هر بار فال میگرفتم و مشتری پول پرداخت میکرد، بخشی از وجودم میلرزید. میدانستم این پول بابت دروغگویی و حرام است. بچه هایم را با تمام وجود دوست داشتم و از این که آنها را با پول حرام بزرگ میکردم، ناراحت بودم. مخصوصا که گاهی مشتریان سابقم گله میکردند و من پاسخی برای آنها نداشتم.
پس یک اتفاق خاص باعث تغییر جهت زندگیات نشد؟
اتفاقا یک اتفاق خاص بود. یک بار که فرزندم بشدت بیمار شد، نیت کردم که از فال گرفتن توبه و برای همیشه این کار را رها کنم. کمی بعد در منزل یک خانم و آقای پیر برایم کار پیدا شد و فالگیری را برای همیشه رها کردم.
از درآمد کنونیات راضی هستی؟
به پای مبلغ فالگیری نمیرسد، اما در عوض میتوانم سرم را بالا بگیرم که از راه حلال ارتزاق میکنم. برکت پول حلال و درآمد شرافتمندانه بیانتهاست. خدا را شکر، از هنگامی که به این کار رو آوردهام، خیلی از مشکلاتم حل شده است. همواره از خدای مهربان میخواهم ، من را به خاطر اشتباهاتم ببخشد. امیدوارم مشتریان سابقم هم مرا به خاطر فریبی که به آنها دادهام، عفو کنند. اشتباه کردم و خوشحالم که بالاخره توانستم آن را با شغلی انسان دوستانه و مناسب عوض کنم.
تحلیل روانشناسی
سونیا رشید - کارشناس ارشد مشاوره: انسانها به دو دسته تقسیم میشوند؛ افرادی که عامل کنترلکننده درونی دارند و افرادی که عوامل کنترل کننده بیرونی دارند. اگر گروه اول دستخوش مشکل و ناراحتی شوند، خود سعی میکنند با به کارگیری هوش و ذکاوت درونی و سعی و تلاش، مشکلشان را حل کنند، اما افراد تحت تاثیر عوامل بیرونی نقش شانس و اقبال را در بروز خوشبختی یا بدبختی پررنگ میدانند یا دیگران را مقصر مشکلات خود قلمداد میکنند. این گونه انسانها به سراغ فال میروند و حرفهای فالگیر را براحتی میپذیرند.
اشخاصی مانند شهین، پتانسیل جامعه را میشناسند و میدانند، عده زیادی به فال علاقه دارند. کسی که فال گرفتن را به عنوان شغل انتخاب میکند، آنقدر هوش و ذکاوت دارد که بتواند در برخوردی کوتاه، برداشتی کلی از مشتری خود داشته باشد و با استفاده از یک فنجان قهوه یا تعدادی کارت به او حرفهایی بزند که حس میکند، تشنه شنیدن آن است. فالگیر به یک دختر جوان حرف از خواستگاری میزند که در راه است و در حین گفتن این حرف، نگاهی به چهره دختر میاندازد تا متوجه شود چقدر خوشحال میشود. اگر برق شادی را در چشمان دختر دید، روی همان موضوع مانور میدهد وگرنه، به سراغ موضوع دیگری میرود. فالگیر از مشتری خود اطلاعاتی میگیرد و براساس همانها براحتی حرفهایی مقبول و دلپذیر بر زبان میآورد، بخصوص اگر مشتری دفعات بعدی هم به او مراجعه کند. در این باره، شهین این امتیاز را داشته که در درون خود به گناه خویش اعتراف کرده و در نهایت، توانسته خود را از این حرفه مزورانه رهایی بخشد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: