فیلم با وجود خوشساختی بخصوص در نیم ساعت اول دو نکته مهم را باز هم به صورت تکراری به مخاطب و بیشتر به سیاستگذاران سینمای ایران نشان میدهد.
نخستین نکتهای که در بسیاری از آثار سینمایی و تلویزیونی با موضوع انقلاب و دهه 50 به چشم میخورد طراحی صحنه این فیلمهاست. امکان مینا در طراحی صحنه به شکل واضحی دهه 90 را تداعی میکند و حال و هوای خیابانها و حتی لباسهای کاراکترها مربوط به زمان انقلاب و دهه 60 نیست و البته این اشکال در سیانور ساخته بهروز شعیبی وجود ندارد. این نکته بارها در بسیاری از تحلیلها و نقدهای سینمایی و تلویزیونی گفته شده و حالا به نظر میرسد به شکل جدی باید به فکر یک شهرک سینمایی با معماری و طراحی در بازه زمانی دهه 50 و 60 بود تا بتوان قصههای آن دوران را بدون دغدغه گاف و سوتیهای تصویری ساخت. البته راههایی همچون بسته بودن کادر یا جلوههای وِیژه هم وجود دارد، اما داشتن تصاویر اورجینال همتایی ندارد.
دوم و شاید تکراریترین نقد و تحلیلی که میتوان درباره امکان مینا داشت همان بحث تکراری فیلمنامه است. امکان مینا به شکل واضحی و از نیمه دوم فیلم تا پایان از فیلمنامه آشفته و حتی بیمنطقش رنج میبرد. فیلم قصهاش را جذاب و روان شروع میکند و تا جایی که مهران به مینا شک میکند همه چیز درست پیش میرود، اما از همان نقطه و آگاهی مهران داستان به شکلی بیمنطق و بههم ریخته پیش میرود و شاید بتوان پایان آن را هم آخرین میخ بر تابوت فیلمنامه دانست.
داستان مینا و مهران درست از جایی به هم میریزد که مهران میخواهد قهرمان داستانی شود که اندازهاش نیست و در سکانسی تارانتینووار سراغ خانه تیمی میرود و میکشد و کشته میشود؛ اما این وسط مینا کیست؟ اگر مامور است، چرا هیچ چیز این وسط هماهنگ نیست و مثلا در فهرست آموزشگاه غیبت خورده؟ یا مثلا اگر لازم است که مهران به ماموریت برود تا مهمان مینا برسد این اتفاق به واسطه روزنامه بسادگی میتوانست بیفتد، چراکه فیلمساز با وارد کردن شخصیت فریبرز در داستان که از طریق روزنامه با مهران همکار شده نشان داده که ماموران وزارت به هر طریقی میتوانند مهران را کنترل کنند، بنابراین فرستادن او به سفر بسیار کار سادهای است. امکان مینا فضای دهه 60 را بازنمایی نمیکند و در این میان عواملی همچون بازی بد مینا ساداتی هم باعث میشود بیننده به این زوج سمپات نباشد و در آخر همه چیز به نوعی
ناقص بماند.
کمال تبریزی فیلمسازی است که در چند سال گذشته گویی با کارنامه درخشانش فاصله گرفته و ای کاش او سراغ سینمایی برود که در آن متبحر است. سینمایی که قهرمانهایش امکان زیادی دارند. امکانی همچون روایت درست یک داستان... .
بهمن صفایی نیا
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: