در گذشته نهچندان دور، علت بسیاری از قتلها و جنایات خانوادگی مسائل ناموسی بود، اما با گذشت زمان و افزایش سرعت زندگی، فشار اقتصادی، مواد روانگردان و... شاهد انگیزههای متفاوت برای قتلهای خانوادگی هستیم. دلایل بظاهر بیاهمیتی که میتواند در لحظه افراد را دچار جنون کند و باعث شود هر کاری از آنها سر بزند.
براساس تحقیقات و آماری که در خبرها آمده است فقط در بهار سال 95، 69 فقره قتل اتفاق افتاده است که از این 69 مورد قتل، 20 مورد قتلهای خانوادگی بوده است. هرچند همچنان دلیل بیشتر قتلها و جنایتهای خانوادگی، ناموسی است؛ اما گفتنی است مواردی از قبیل عصبانیتهای آنی یا خشم لحظهای و مشکلات مالی هم بیش از پیش در جنایتهای خانوادگی دخیل است.
دختر آماج جرایم
علی کاظمی، مدیرکل امور اسناد و مترجمان قوه قضاییه درباره قتلهای خانوادگی میگوید: در قتلهای خانوادگی اغلب دختران آماج جرایم بیشتری هستند، زیرا از دختران انتظار دارند در برابر هر تصمیم پدر خود اعم از ازدواج اجباری، ازدواج در سن پایین یا ترک تحصیل تسلیم باشند.
وی با بیان این که بخش دیگری از قتلهای خانوادگی ناشی از آداب و رسوم ناروا و مضری است که برخی مواقع در جامعه وجود دارد، یادآور شد: معمولا در چنین خردهفرهنگهایی انتظار میرود دختر در برابر پدر تسلیمپذیر بوده و اگر غیر از این باشد آماج خشونت قرار میگیرد. به عبارت دیگر در این فرهنگها دختر باید در برابر هر تصمیم پدر خود اعم از ازدواج اجباری، ازدواج در سن پایین یا ترک تحصیل تسلیم باشد، در غیر این صورت با او برخوردهای شدید میشود.
کاظمی ادامه داد: در جامعه متمدن افراد سعی میکنند با یکدیگر برخورد عقلانی داشته باشند که ما این قسمت را نداریم، چنان که امروز بسیاری از افراد احساسی و غریزی عمل میکنند و نتیجه آن خشونتی است که امروز در جامعه وجود دارد.
یکسوم قتلها، خانوادگی است
براساس آمارهای پلیس، یکسوم قتلهای کشور با انگیزه خانوادگی انجام میشود و زنگ خطر را در این باره به صدا درآورده است. سردار محمدرضا مقیمی، رئیس پلیس آگاهی نیروی انتظامی درباره آمار قتلهای خانوادگی میگوید: 31 درصد مقتولان توسط بستگان به قتل رسیدهاند که این عدد بالایی است و لازم است جامعهشناسان، رفتارشناسان و بهداشت محیط و روان وارد میدان شوند. بیشتر روشها در ارتکاب قتل استفاده از سلاح سرد و گرم بوده است، به گونهای که در سال 94 بیشترین روش ارتکاب قتل یعنی 37 درصد با سلاح سرد و 35 درصد با سلاح گرم بوده که این رقم تکاندهنده و قابلتعمق است.
خشونت، عاملی مهم در قتلهای خانوادگی
آذردخت داوری، روانشناس بالینی درباره قتلهای خانوادگی و ریشهها و دلایل آن میگوید: در جنایتهای خانوادگی، مساله این است که خشم بهعنوان این که کلید هر شری است، باعث بروز اتفاقاتی از این قبیل میشود. فرد نمیتواند خودش را از خشم و ناراحتی که دارد راحت کند و آن را به شکلهای مختلف بروز میدهد. ضمن این که آن فرد قطعا دچار مشکلات حاد است وگرنه یک خشم معمولی و یک عصبانیت ساده نمیتواند منجر به قتل شود. قطعا آن فردی که این عمل را انجام میدهد، خشمش از حد معمولی خارج شده و این باعث قتل میشود. حالا در بحثهای خانوادگی باید آنقدر این عارضه شدید باشد که افرادی که از عزیزان و هم خون هستند، به قتل برسند. چون وقتی این حالت به وجود میآید فرد عزیزان و خانوادهاش را نمیبیند. عصبانیت به حدی میرسد که فرد متوجه نمیشود با اعضای خانوادهاش طرف است.
بحث دیگر هم این است که گاهی این افراد معتاد هستند و این وضعیت را در افرادی شاهد هستیم که به موادمخدر صنعتی اعتیاد دارند و بعد از مصرف دچار توهم میشوند و به این صورت ممکن است افرادی را که در خانهشان هستند اعضای خانوادهشان نبینند.
در نتیجه عوامل مختلفی باعث میشود این اتفاق رخ دهد. گاهی اوقات مسائل اقتصادی یا خیانتهای خانوادگی ایجاد خشم میکند. یعنی علت اصلی خشم است، آن هم خشمی که از حالت عادی خارج شده است. بیبندوباری خانوادگی و اختلافات خانوادگی که باعث خشم مدیر خانواده میشود و.... به هر حال ما میبینیم این مساله ابعاد روانی دارد و مساله سادهای نیست.
فرزندکشی
این روانشناس درباره دلایل فرزندکشی اظهار کرد: وقتی فردی دچار مشکل روحی و روانی باشد، دیگر برایش فرقی نمیکند که فردی که آسیب میبیند، فرزندش است یا آدم غریبهای که در خیابان دیده یا همسایهاش است. در روانشناسی اعتقاد بر این است که لایههای شخصیت عمیقترین لایههایی است که درون هر فرد وجود دارد. این لایههای شخصیت وقتی دچار آسیب میشود یعنی عمیقترین قسمتهای روانی فرد آسیب میبیند. حالا همه اینها را به عوامل مختلفی که روی این آسیبها سوار میشود؛ اضافه کنید. یعنی فقر، فحشا، خیانت و... عواملی است که روی لایه عمیق درونی فرد تاثیرگذار است. بعد از این فرد بدون این که بتواند فکر بکند، عصبانیت و خشمش باعث میشود به اعضای خانواده آسیب برساند و حتی قتل از او سر بزند. متاسفانه همیشه در جامعه ما این مسائل را از نظر حقوقی و قضایی بررسی میکنند. آیا فرد را از نظر روانی بررسی کردهاند تا ببینند دچار چه حالاتی شده است؟ آیا مشکلات او را بررسی کردهاند؟ فرد را از نظر آسیبهای روانی بررسی کردهاند تا ببینند چه مسائلی داشته که نتوانسته خودش را کنترل کند؟ اینها خیلی مهم است که بررسی شود ولی متاسفانه در جامعه ما این چیزها بررسی نمیشود. باید دید چطور یک مادر که بچهای را به دنیا میآورد و او را شیر میدهد و به او محبت میکند؛ همان بچه را به قتل میرساند. باید دید چه آسیبهایی دیده است.
قتل والدین
داوری خاطرنشان کرد: مساله مهم این است که وقتی مادر یا پدر بتواند فرزندش را بکشد، احساس فرزند نسبت به پدر و مادر ضعیفتر است و راحتتر میتواند این کار را بکند. البته الان چیزی که در مورد جوانان وجود دارد،مسائل تربیتی است. الان همه چیز روی تربیت اثر گذاشته و تربیت از خانوادهها رها شده و به دست تمام عوامل جامعه افتاده است مثل فضای مجازی، گروه همسالان، دوستان، مدرسه و... همه اینها بر موضوع تربیت تاثیر میگذارد. ضمن اینکه موادمخدر هم مزید بر علت شده و تاثیرات منفی بر نوجوان میگذارد.
همسرکشی
این روانشناس درباره انگیزه همسرکشی نیز گفت: مهمترین عامل همسرکشی خیانت است و حساسیتی که مردان روی همسرانشان و خانمها روی شوهرانشان دارند. اما باز هم خشم و مصرف موادمخدر که میتواند آستانه تحمل افراد را پایین بیاورد، از عوامل مهم است.
در اقع غیر از خیانت، پایین آمدن آستانه تحمل در این زمینه عامل بسیار مهمی است. ضمن این که همه ما چه مادر باشیم، چه پدر، چه همسر یا فرزند باشیم، باید روی ویژگیهای انسانی خودمان کار کنیم و آستانه تحمل خود را بالا ببریم. متاسفانه همه این دلایل باعث شده فرد بشدت آسیب ببیند و در حال حاضر خشم بهحدی در جامعه شدید است که فرد از حالت عادی خودش خارج شده است.
پدر شکاک، قاتل میشود
باورش نمیشد که باید به پلیس تلفن بزند و چنین چیزی را گزارش دهد، اما انگار چارهای نبود. گوشی را برداشت و جنایتی را که برادرش مرتکب شده بود، به پلیس اطلاع داد در حالی که صدایش میلرزید و نمیدانست چه اتفاقی برای برادر شکاکش میافتد؛ شکی که بالاخره کار دستش داد و روزهای آخر تابستان را زهرشان کرد. لحظهای که داشت به پلیس میگفت برادرش زن و دو دخترش را به قتل رسانده، همه چیز را از دست رفته میدید. به محض رسیدن پلیس به خانه برادرش، او را که در محل جنایت مانده بود دستگیر کردند. بیهیچ مقاومتی به قتل اعتراف کرد اما اصرار داشت که قصدش کشتن دو دخترش نبود. برادرش را میدید که بهتزده میگوید به علت کینهای که از همسرش داشته، دست به قتل او زده است. در همان زمان سر و صدای همسرش، پای دخترانش را به ماجرا باز کرده و مرد عصبانی، دو دخترش را نیز به قتل رسانده است.
نابودی زندگی خانوادگی
وقتی خبر جنایت مرد 35 ساله به گوشش میرسد، اختیار خودش را از دست میدهد. نگاهی به دختربچه پنج سالهاش میاندازد و در یک نگاه همه چیز را تمام شده میبیند. در تمام این مدت با وجود شوهر و بچه اش، به مردی متاهل علاقه مند شده و با او در ارتباط بود؛ مردی که به خاطر او زن جوانش را خفه کرده بود و او را به چاهی 50 متری انداخته بود تا اثری از او نباشد. همه چیز را تمام شده دید و با مرور اتفاقات تنها راهی را که به ذهنش رسید، انجام داد؛ قتل و خودکشی. بدون تلف کردن وقت تصمیم را عملی کرد. اول دختر کوچکش را کشت و بعد جان خودش را گرفت.
نامادری معتاد، قاتلِ پدر
بعد از فوت مادرش، پدر اقدام به ازدواج مجدد کرد. پس از ازدواج پدرش، احساس میکرد محبت پدر به او کم شده و بیش از همه چیز به نامادری توجه دارد و همین، بهانه دعواهای پی در پی او و پدرش شده بود. هر روز بیش از گذشته از پدرش دور میشد و نامادری هم از این ماجرا سوءاستفاده میکرد.
نامادری زیر گوشش میخواند که اگر پدرش را بکشد هم از دستش راحت میشود و هم تمام دارایی پدرش را صاحب میشود. در نتیجه با هم تصمیم به قتل پدر گرفتند. چند بار ناموفق بودند، اما بالاخره نامادری معتاد به شیشه توانست شوهرش را با قرص خوابآور مسموم کند و در نهایت پسر 17 ساله با ضربه به سر پدرش، جان او را گرفت؛ پسری که با وسوسه نامادری معتاد خود، در حالی قاتل پدرش شد که پدر و مادر بزرگش برای نوه تقاضای قصاص کردهاند.
دختران، پدرشان را مثله میکنند
زندگی با پدر بد رفتار طاقتش را تمام کرده بود و دیگر نمیتوانست تنشها را تحمل کند. قضیه وقتی جدی شد که فهمید مادر و خواهر کوچکش هم مثل خودش از این زندگی رنج میبرند. مدتها نشستند و همفکری کردند تا راه چارهای بیابند، اما هیچ کدام به نتیجه درست نرسیدند. در نهایت یک روز که رفتار پدر از حد تحملشان خارج شده بود، دیوانهوارترین راهی را که به ذهنشان رسیده بود، اجرا کردند. او، مادرش و خواهر 16 سالهاش پدر بد اخلاقشان را کشتند، اما به کشتن اکتفا نکردند. به قدری عصبانی بودند که او را مثله کردند و وقتی توسط پلیس دستگیر شدند، درحال بستهبندی تکههای بدن پدرشان بودند. این پرونده، یکی از مخوفترین جنایتهای خانوادگی است که سال 93 اتفاق افتاد و رای نهایی آن شهریور 95 صادر شد و دوباره این پرونده را سرزبــانها انداخت.
پروندهای که نه انگیزه مالی در آن دخیل بود و نه خیانت و مسائل ناموسی. انگیزه چنین اقدام جنونآمیزی، بدرفتاری بیش از حد پدر خانواده بوده است.
رخت دامادی که هرگز پوشیده نشد
35 سالش بود و دلش میخواست خانوادهای برای خودش داشته باشد، اما هر چه بیشتر این خواسته را با خانواده مطرح میکرد، کمتر مورد توجه قرار میگرفت. همه نگرانیاش این بود که دختر مورد علاقهاش از دستش برود ولی به خیال خودش خانواده به او اهمیت نمیدادند. روز حادثه بعد از این که پدرش آب پاکی روی دستش ریخت و گفت آن دختر را به او نمیدهند، خون جلوی چشمانش را گرفت و با چاقوی آشپزخانه به پدرش حمله کرد و با ضربهای که زد، پدر در دم جانش را از دست داد.
پس از پدر نوبت خواهرش بود. بعد هم با ضربهای به مادرش او را زخمی کرد و به اتاقش رفت و تا رسیدن پلیس همانجا ماند. پسر جوان دلش میخواست لباس دامادی به تن کند، ولی حالا لباس عزای پدر و مادر و خواهر جوانش را به تن کرده بود. پزشک قانونی بروز جنون در حین ارتکاب قتل را در پسر 35 ساله تائید کرد؛ جنونی که مرگآور بود.
مریم آقایی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد