دادگاه خانواده فرجام سرقت از پدر

وقتی نریمان تصمیم گرفت از پدر ثروتمندش سرقت کند، هرگز تصور نمی‌کرد که به درخواست همسرش، راهی دادگاه خانواده شود. او که چند وقتی می‌شد با پدرش قهر کرده بود، برای حل مشکلات مالی‌اش، سراغ گاوصندوق پدر رفت.
کد خبر: ۹۶۰۲۱۰

اما فهیمه به جای این‌که با دیدن این همه پول خوشحال شود، تصمیم گرفت برای همیشه به زندگی مشترکش پایان دهد. او که خودش روزی آرزویش بود که نریمان سهمش از ثروت پدر را بگیرد، با دیدن این پول جدایی و طلاق را انتخاب کرد. این زوج حالا در مقابل قاضی شعبه 268 دادگاه خانواده نشسته‌اند.

وقتی قاضی عموزادی علت درخواست جدایی را می‌پرسد، زن جوان رشته کلام را در دست می‌گیرد و می‌گوید: دو سالی می‌شود که با نریمان آشنا شدهام. من و نریمان از همان روز اول عاشق هم شدیم و تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم. اما چون من از خانواده فقیری بودم و پدر نریمان ثروت زیادی داشت، براحتی نمی‌توانستیم زندگی مشترکمان را آغاز کنیم. پدر نریمان از وقتی شنید که تنها پسرش می‌خواهد با دختری مثل من ازدواج کند، به شدت عصبانی شد و تهدیدهایش را شروع کرد. او گفت که اگر نریمان با من ازدواج کند، باید خانوادهاش را برای همیشه فراموش کند. جنگ بین ما و پدر نریمان چند ماهی ادامه داشت، تا این‌که در نهایت، نریمان خانواده مرا راضی کرد تا بدون حضور پدر و مادرش با هم ازدواج کنیم. من که از بچگی در فقر و بدبختی زندگی کرده بودم، همیشه آرزو داشتم که بعد از ازدواجم یک زندگی مرفه و بدون مشکل مالی داشته باشم. اما بعد از ازدواجم پدر نریمان او را طرد کرد برای همین ما همیشه مشکل مالی داشتیم. خیلی سعی کردم بعد از ازدواجمان کاری کنم که نریمان با پدرش آشتی کند ولی فایده‌ای نداشت. همیشه به نریمان می‌گفتم ایکاش قسمت کوچکی از پول و ثروت پدرت برای ما بود تا راحتتر زندگی می‌کردیم. اما هرگز دوست نداشتم که نریمان دست به دزدی بزند. با این حال او چند وقت پیش سراغ گاوصندوق پدرش رفت و کلی پول و تراول چک سرقت کرد. نریمان با خوشحالی پول‌ها را برایم آورد و گفت که بخشی از مشکلات مالیمان با این پول حل می‌شود. اما من از وقتی متوجه این کار او شدم تصمیم به جدایی گرفتم. من شوهر سارق نمی‌خواهم.

در این لحظه مرد جوان نیز به قاضی می‌گوید: آقای قاضی من تنها بخشی از سهم ارثیهام را برداشتم، این اسمش سرقت نیست. من هم از آن همه ثروت پدرم سهم دارم و نباید تا این اندازه بیپول و فقیر زندگی کنم. مطمئنم که اگر پدرم هم متوجه این کارم شود عکس العمل خاصی نشان نمی‌دهد، اما فهیمه این موضوع را متوجه نیست با من جوری برخورد می‌کند که انگار من از دیوار خانه مردم بالا رفتهام. من به خاطر آسایش او این کار را کردم و این‌که مشکلات مالی مان تمام شود، ولی او به جای تشکر با من چنین برخوردی کرد.

در پایان نیز قاضی رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول می‌کند و از این زوج می‌خواهد در مورد طلاق بیشتر فکر کنند.

سیما فراهانی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها