به گزارش جامجم، چند روز پیش مرد 30 سالهای از خانه اش در یکی از محلههای تهران خارج شد و دیگر بازنگشت. خانواده او هر چه با تلفن همراهش تماس گرفتند، کسی پاسخگو نبود و موفق به یافتن وی نشدند . شب هنگام مرد گمشده با دامادشان تماس گرفت و خبر داد که دو مرد او را به انباری مغازهای منتقل کرده و او را در آنجا زندانی کردهاند.
داماد خانواده که جان برادرزن خود را در خطر میدید به پلیس آگاهی تهران رفت و ماجرا را خبر داد. ساعتی بعد همراه ماموران به مغازه مورد نظر در شرق تهران رفته و مرد مغازه دار را دستگیر کردند. ماموران در بازرسی مغازه، متوجه صدای نالههای خفیفی از انتهای مغازه شدند. با بررسی صدا مشخص شد، مرد جوان در انباری انتهای مغازه زندانی است که او را نجات دادند.
متهم بازداشت شده و مرد نجات یافته برای ادامه تحقیقات به شعبه چهارم دادیاری دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه 34 تهران منتقل شدند.
ابتدا مرد نجات یافته به قاضی میروکیلی گفت: من متاهل هستم و فرزند دارم. سه ماهی بود که بیکار شده و بسختی هزینه زندگیام را تامین میکردم. دو هفته پیش برای یافتن کار به یکی از میادین تهران آمدم تا شاید بتوانم بهعنوان کارگر در آنجا کاری پیدا کنم. ساعاتی در آنجا بودم که مردی افغان سراغم آمد. زمانی که متوجه شد بیکار هستم، به من پیشنهاد داد که با او در زمینه فروش موادمخدر همراه شوم.
وی افزود: ابتدا نمیخواستم با او همراه شوم اما مشکلات مالی باعث شد پیشنهاد کاری او را قبول کنم. او از من خواست که در زمان معامله، ساک محموله موادمخدر را به خریداران تحویل داده و با گرفتن پول، آن را به وی بدهم و بابت این کار پولی از وی بگیرم.
مرد جوان ادامه داد: روز مورد نظر همراه او به محل ملاقات در یکی از محلههای تهران رفتم. ساعتی از حضورمان که گذشت مردی سراغمان آمد. با توجه به ساکی که دستش بود، مطمئن شدم که او باید خریدار باشد و پول آورده است.
همراه مرد افغان به او نزدیک شدم. ساک حاوی موادمخدر را به خریدار داده و 15 میلیون تومان از او گرفتم. روز بعد از معامله، خریدار با من تماس گرفت و گفت که سرش کلاه گذاشتهایم و به جای موادمخدر هفت تا هشت بسته نمک به او دادهایم و باید هر چه سریعتر 15 میلیون او را پس دهیم. هر چه به او گفتم من تازه با مرد افغان آشنا شده و خبری از او ندارم، فایدهای نداشت. از من خواست تا برای ادامه گفتوگویمان و یافتن مرد افغان به مغازهاش بروم. به محض ورودم به آنجا همراه برادرش مرا کتک زده و بعد مرا داخل انباری مغازه زندانی کردند.
مرد نجات یافته ادامه داد: از من خواستند هرطور شده اطلاعاتی از مخفیگاه فروشنده به آنها بدهم در غیر این صورت باید مدت زمان بیشتری در آنجا بمانم. بعد گوشیام را به من دادند تا با مرد افغان تماس بگیرم و او را به آنجا بکشانم. با تلفن مرد افغان تماس گرفتم که خاموش بود. بعد برای نجات خودم با دامادمان تماس گرفتم و با گفتن ماجرا نشانی محلی را که در آنجا نگهداری میشدم، دادم. پنج ساعتی در آنجا زندانی بودم که سرانجام ماموران سر رسیدند. یکی از متهمان دستگیر شد، اما متهم دیگر که برای یافتن مرد افغان رفته بود، دستگیر نشد .
در این مرحله متهم بازجویی شد و به قاضی پرونده گفت: مرد افغان همراه همین مرد کیف حاوی 15 میلیون تومان را از برادرم گرفتند. آنها او را فریب دادند و به جای موادمخدر بستههای نمک به او دادند. شاکی را در انباری زندانی کردیم تا شاید بتوانیم به 15 میلیون تومان برسیم.
برای متهم به اتهام ضرب و شتم شاکی و زندانی کردن غیرقانونی وی در مغازهاش قرار قانونی صادر و او روانه زندان شد. این در حالی است که قاچاقچی فراری با دستور قضایی تحت تعقیب پلیس قرار گرفت و تحقیقات برای دستگیری او ادامه دارد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفت و گو با دکتر محمدهادی همایون روند«ظهور» را از آغاز تاریخ تا بازه کنونی بررسی کرده ایم
عزیز حسنویچ، مفتی اعظم کرواسی در گفتوگو با «جامجم»مطرح کرد
با توبه و برگشتن از بیراهه، آبروی هموطنانت را در غربت هدر نده. اگرچه روزگار چرخ و فلك است اما خدا بزرگتر است.
لهذا منظور اینست كه حداقل اگر برای ملیت های دیگر احترام گذاشتن جزء سیاستهای شما نیست به حرف خود احترام بگذارید، شما كه دم از سالار شهیدان میزنید باید این جمله را زیاد شنیده باشید اگر دین ندارید آزاده باشید.