به گزارش جامجم، ساعت 2 بامداد بیست و نهم اردیبهشت سال 89 یکی از مسئولان بیمارستان ضیائیان تهران با کلانتری بیسیم تماس گرفت و از مرگ مشکوک مرد 45 سالهای در آنجا خبر داد. ماموران با حضور در بیمارستان متوجه شدند مرد میانسال که چاقویی به گردنش اصابت کرده، به بیمارستان منتقل شده، اما بر اثر شدت خونریزی فوت کرده است. بررسیها نشان داد، مقتول در جریان درگیری با دامادش وحید به قتل رسیده است.
عامل جنایت روز بعد دستگیر و به اداره دهم پلیس آگاهی تهران منتقل شد و با اعتراف به این جنایت گفت: مدتی بود که من و همسرم اختلافهایی پیدا کرده بودیم. شب حادثه مهمان خانه پدرم بودیم. همسرم زودتر از من به آنجا رفت و من دیرتر رفتم. همسرم به خاطر اینکه دیرآمده بودم، دعوا به راه انداخت و بعد هم با پدرش تماس گرفت تا بیاید و او را به خانهشان ببرد. از رفتار همسرم عصبانی شدم و به خانه پدریاش رفتم. شیشههای خودروی پدرزنم را از عصبانیت شکستم و با پدرزنم درگیر شده و با چاقو ضربهای به او زدم.
متهم پس از بازسازی صحنه قتل روانه زندان شد. او مدتی بعد در شعبه 74 تهران محاکمه و با توجه به درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شد.
این حکم از سوی قضات شعبه 15 دیوان عالی کشور تائید و به واحد اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران ارسال شد. شش سال پس از این جنایت، همسر مقتول با حضور در دادسرای امور جنایی تهران، رضایت داد و او را بخشید، اما برادر و مادر او همچنان درخواست قصاص داشتند تا اینکه دیروز پسر مقتول هم داماد خانواده را به حرمت ایام محرم بخشید تا او راه درست را در زندگی پیش بگیرد. این درحالی است که تنها مادر مقتول به عنوان آخرین ولی دم باقی مانده تا رضایت بدهد. اگر او نیز داماد خانواده را ببخشد، مرد زندانی از بابت جنبه عمومی جرم در دادگاه محاکمه میشود، در غیر این صورت او باید در انتظار حکم قصاص باشد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد