به گزارش جامجم، ساعت 8 و 30 دقیقه بیست و یکم خرداد سال 92 یکی از مسئولان بیمارستانی در تهران با پلیس تماس گرفت و از مرگ مشکوک مرد جوانی به نام امیر خبر داد.
ماموران کلانتری 151 یافتآباد با حضور در بیمارستان دو همراه مرد مجروح را بازداشت کردند. بررسیها نشان میداد مرد جوان بر اثر برقگرفتگی فوت کرده است.
یکی از متهمان به نام حسن به پلیس گفت: ما و مقتول به خانه دوست دیگرمان رفته بودیم که او مدعی شد امیر مقداری وسایل و دستگاه پلیاستیشن وی را با خود برده و دیگر حاضر نیست که آن اموال را پس دهد. با شنیدن این حرفها عصبانی شدیم و از امیر خواستیم که اموال را پس دهد، اما او مدعی بود که این اموال نزد او نیست و با وصل کردن برق به دست و پایش، شکنجهاش دادیم که حالش بد شد. با این کار میخواستیم فقط او را بترسانیم، اما اشتباهمان باعث مرگ او شد.
در ادامه تحقیقات، مرد صاحبخانه نیز بازداشت شد و به همدستی با آنها در قتل مرد جوان اعتراف کرد. مدتی بعد آنها در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند.
حسن به قصاص و دو همدستش به ترتیب به پنج و 10 سال حبس محکوم شدند. حکم دادگاه از سوی قضات شعبه 16 دیوان عالی کشور تائید و به شعبه چهارم اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران ارسال شد. با توجه به ابراز ندامت قاتل، کامران رضوانی، قاضی شعبه چهارم اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران در گفتوگو با مادر مقتول موفق به جلب رضایت او شد. با نجات جوان اعدامی، او بزودی در دادگاه از جنبه عمومی جرم محاکمه خواهد شد.
از ابتدا حاضر به قصاص نبودم
خوابی باعث شد که تصمیمش برای بخشش جدیتر شود و در ماه محرم بدون اینکه به دنبال دیه باشد، قاتل را بخشید. میگوید: فقط امیدوارم که قاتل مرا شرمنده تصمیمم نکند.
چه شد از قصاص گذشت کردید؟
از صمیم قلب تصمیم به قصاص نداشتم. پسرم موافق با نظرم بود، اما دخترانم میخواستند که قاتل قصاص شود. زمانی که حکم قصاص برای قاتل فرزندم صادر شد باز هم از ته قلبم راضی به این حکم و اجرای آن نبودم. اما حکم صادره شده بود.
خانواده متهم تا به حال برای دریافت رضایت نزد شما آمدند؟
بله آنها چند بار و حتی همان اوایل هم آمدند. حتی روحانی هم همراهشان آمد و درباره گذشت و عفو با من حرف زدند. با آنها حرف زدم و گفتم که هر چه خدا بخواهد همان میشود.
تا به حال خواب پسرت را دیدی؟
چند بار. یادم میآید چند ماه پیش در خواب دیدم در مجلس روضهای حضور داشتم که افراد حاضر در آنجا زمانی که من وارد آن خانه شدم، یکصدا گفتند مادر امیر است و برای او صلوات بفرستید. بعد امیر وارد اتاق شد. قرآنی به دست داشت. آمد آرام کنارم نشست و شروع به خواندن قرآن کرد. زمانی که از خواب بیدار شدم تصمیمم برای بخشش قطعی شد. از قاتل پسرم فقط یک خواسته دارم که بعد از آزادی، راه درست را در زندگیاش پیش بگیرد و مرا شرمنده تصمیم بخششی که گرفتم، نکند.
مادر حسن که هنوز باورش نمیشود و هقهق گریه امانش نمیدهد، مادر امیر را بغل کرده و از او بابت لطف بزرگ او سپاسگزار است. ما مدیون این زن بزرگوار و خانوادهاش هستیم. امیدوارم روزی پسرم خوبی او را جبران کند. تا آخر عمر مدیون او هستیم. امروز کابوس مرگ پسرم پایان گرفت.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد