سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
آقای جلالی! اوضاع رقابتهای باشگاهی را در فوتبال ایران چطور میبینید؟
از نظر سازمانی اگر بخواهیم این موضوع را بررسی کنیم باید بگوییم بیشتر باشگاههای ما همچنان ساختاری دولتی دارند و دولتی مدیریت میشوند. البته با توجه به قوانین کلان حاکم بر کشور غیر از این هم نمیشود انتظاری داشت. الان شرایط به گونهای نیست که من یا شما به عنوان یک شخص خصوصی راحت بتوانیم باشگاهداری کنیم در ورزش.
آنها که آمده اند هم بعمد ناموفق بودند؟
بله! در موارد مشابه، هدف هیچ یک از افرادی که در این کشور به صورت خصوصی تیمداری کردهاند، خود ورزش نبوده است. آنها به دنبال اهداف غیر ورزشی بودند که اتفاقا از طریق ورزش به هدفشان هم رسیدهاند. شما مطمئن باشید اگر هدف خود ورزش باشد وقتی شما با هزار تومان سرمایه وارد میشوید در نهایت باید رقمی بیش از هزار تومان درآمد کسب کنید. وقتی چنین امکانی وجود ندارد پس عملا بخش خصوصی هم معنایی پیدا نمیکند.
با این حساب آینده خوبی در انتظار فوتبال ما نخواهد بود... .
باید کمی صبور بود. من معتقدم در این 15 سالی که از عمر لیگ برتر فوتبال ایران میگذرد پیشرفتهای زیادی را شاهد بودیم. پس اگر با همین روند پیش برویم در 15 سال آینده شرایط بهتری را تجربه خواهیم کرد.
مشخصا چه پیشرفتهایی در این 15 سال اتفاق افتاده است؟
وقتی شما به 15 سال پیش برگردید میبینید اصلا سازمان لیگی وجود نداشت و مسابقات فوتبال با ایرادهای فراوان زیر نظر کمیته مسابقات برگزار میشد، اما حالا سازمان لیگی هست که برای مسابقات برنامهریزی میکند. اگرچه مستقل نبودن سازمان لیگ خودش یک نقص به شمار میرود؛ اما به هر حال وجودش یک پیشرفت به شمار میرود. الان بسیاری از تیمهای لیگ برتری زمین تمرینی دارند یا در هر باشگاه گروههای پزشکی و گروههای آنالیز مستقر است. همه صاحب چارت سازمانی، اساسنامه و بودجه سالانه هستند. البته برخی تحریمها و مشکلات اقتصادی در این پنج شش سال اخیر تاحدودی روند پیشرفت باشگاهها را متوقف کرد، اما اگر با چالشهای جدیدی مواجه نشویم میتوانیم امیدوار باشیم در آینده خیلی از باشگاهها صاحب ورزشگاه، هتل، آکادمیهای مجهز و هواپیمای اختصاصی بشوند و در پارهای موارد مثل بلیت فروشی به خودکفایی برسند. بی شک این ایدهها یکی پس از دیگری خواهد آمد، هر مدیری زودتر به سراغ آن برود زودتر میتواند از آنها بهره مند شود. البته در این خصوص باید برخی قوانین دست و پاگیر، ترمیم شود.
چه قوانینی؟
مثل قوانین مربوط به خدمت سربازی که در شکل کنونی اش، در مسیر پیشرفت فوتبال یک قانون بازدارنده است یا قوانین مربوط به تبلیغات، بلیت فروشی یا حتی حق پخش.
با توجه به همین چارچوبهایی که شما ترسیم کردید الان وضعیتی که باشگاه پیکان دارد چقدر شما را راضی میکند؟
باشگاههایی مثل پیکان یا سایپا بالای 90 درصد وابسته به بودجه تشکیلات هستند و مثل استقلال و پرسپولیس فضای درآمدزایی در اختیارشان نیست. در تیمهایی نظیر استقلال و پرسپولیس، با توجه به این که مورد توجه هستند، پخش مستقیم دارند و هوادار، اگر مدیریت خوشفکری بالای سرشان باشد خیلی زود به موفقیتهای چشمگیر دست پیدا خواهند کرد، اما باشگاههایی نظیر پیکان یا سایپا همواره مجبور هستند روی دایره بودجهای که هر سال برایشان مصوب میشود، حرکت کنند. به همین علت یک سال اوضاع خوب است و امکانات خوبی در اختیار آنها قرار میگیرد، اما یک سال هم که اوضاع پولی خوب نیست آنها نیز ضربه خواهند خورد.
به نظر شما چرا باشگاههای ما به ردههای سنی پایه کمتوجه هستند و سراغ بازیکن سازی در آکادمیهای خود نمیروند؟
من فکر میکنم دو دلیل عمده وجود دارد که اولینش همان وجود برخی قوانین بازدارنده است. شما آکادمی میزنید، بازیکن را تا 19 سالگی تربیت میکنید، اما بعد از آن برای دو سال باید آن استعداد را به تیمهای نظامی واگذار کنید بدون آن که رضایتنامهای در کار باشد. شما در این دو سال هیچ اطلاعی از وضعیت بازیکنی که پرورش دادهاید، نخواهید داشت و تجربه هم نشان داده معمولا بازیکنان در همین دو سال از بین میروند. دلیل دیگر هم بیثباتی در حوزه مدیریتی است. اینجا مدیریتها برآیند یک پروسه خاص کارشناسی شده نیست و تحت تاثیر دولتها جابهجا میشود. در چنین اوضاعی نمیتوان انتظار داشت یک مدیر، برنامهریزی ده ساله در باشگاهش داشته باشد و مربیای را بیاورد که در یک مدت طولانی مثل آرسن ونگر بتواند سیاستهای پرورش استعداد یا صرفهجویی را در باشگاه پیاده کند. البته در این فوتبال باید فرآیندی نیز برای انتخاب و گزینش مدیران تعریف شود تا هر کسی نتواند وارد چرخه مدیریت شود.
وقتی با تغییر دولت، بسیاری از مدیران هم تغییر میکنند چگونه میتوان انتظار داشت مدیران فوتبالی ما از یک فیلتر مشخص عبور کنند؟
اینجا فوتبال خودش باید به فکر خودش باشد. یعنی فدراسیون فوتبال باید روزی به این سمت برود که با برگزاری کلاسهای مدیریت ورزشی به افرادی که میخواهند در فوتبال مدیریت کنند مدرک مدیریت بدهد تا دیگر افرادی خارج از این دایره نتوانند وارد عرصه مدیریت ورزش شوند. اینها مواردی است که دیر یا زود باید در این فوتبال عملی شود. ببینید شما وقتی طی 30 سال گذشته هیچ تلاشی برای تربیت مربی نکردهاید مجبور هستید سالانه میلیاردها تومان هزینه کنید تا از دانش مربیان خارجی بهره ببرید. تا کی میتوانید این کار را ادامه دهید؟ پس مجبوریم کمکم بخشی از بودجه را به سمت تربیت نیروی انسانی سوق بدهیم و با پرورش بازیکن، مدیر یا مربی به پیشرفت فوتبال کمک کنیم. مطمئن باشید روزی خواهد رسید که اتحادیه فوتبال به عنوان نهادی مستقل برگزارکننده مسابقات فوتبال خواهد بود و آن زمان است که فدراسیون فوتبال میتواند برنامههای کلان دیگری چون تربیت مدیر و مربی را پیگیری کند.
درباره تقویت مربی صحبت کردید. از نسلی که در پنج سال اخیر بازنشسته شدهاند یا در پنج سال آینده بازنشسته خواهند شد. شما بازیکنانی را سراغ دارید که شم مربیگری بالایی داشته باشند؟
خیلی زیاد هستند، اما مشکل جای دیگر است. سالی که علی کریمی بهترین بازیکن آسیا شد، رونالدینیو هم بهترین بازیکن فوتبال جهان شد. من همان سال یک گروه 15 نفره تشکیل دادم تا مقایسهای دقیق میان این دو بازیکن داشته باشند. این پروژه چیزی در حدود سه ماه به طول انجامید و هدف ما این بود که از تفاوتهای موجود میان این دو بازیکن به تفاوتهای فوتبال آسیا و جهان برسیم. ما روی این موضوع خیلی ریز شدیم و به نتایج خوبی هم دست یافتیم. به عنوان مثال دیدم دریبلینگ رونالدینیو در یک چهارم زمین خودی در کمترین میزان خود قرار دارد و هرچه به دروازه حریف نزدیک میشود این میزان نیز افزایش پیدا میکند. ولی در مورد علی کریمی تقریبا میزان دریبلینگ این بازیکن در همه مناطق زمین یکسان بود. به عبارتی تفاوت اصلی میان رونالدینیو و کریمی در تفکرات این دو بازیکن بود؛ چیزی که در ردههای سنی پایه در بازیکنان شکل میگیرد. در حوزه مربیگری هم استعدادهای مربیگری به وفور است. ولی وقتی شما پروسه آموزشی برای آنها ندارید و هیچ سرمایهگذاری برای تربیت آنها وجود ندارد همگی به صورت خودرو رشد میکنند. الان برای سه هفته کلاس آموزشی مربیگری درجه 3 یا 2، چیزی در حدود سه میلیون تومان از هر مربی میگیرند تا پول لباس، خورد و خوراک و اسکان مربیان را هم از خودشان گرفته باشند. متاسفانه سیستم در حوزه تربیت نیروی انسانی بیمار است. الان دیدگاهها بسته است، اما کمکم به این نتیجه خواهیم رسید که باید مشارکتها عمومی باشد. ما بزرگانی در این فوتبال داریم که به دلیل همین دیدگاه بسته گوشهنشین شدهاند.
می شود چند نفر را مثال بزنید.
جلال چراغپور کجاست؟ بیژن ذوالفقارنسبت کجاست؟ بهمن فروتن کجاست؟ ناصر ابراهیمی چطور؟ اینها همه عاشق فوتبال هستند، اما این روزها وقتشان را با تمرین به عدهای نوجوان در شهرهای کوچک میگذرانند. باید از 50 سال تجربه این عزیزان در فوتبال استفاده کرد.
البته قبول دارید پیشکسوتان فوتبال ایران هم هیچ وقت با یکدیگر اتفاق نظر نداشتهاند... .
به خاطر این که هیچ گاه سیستمی وجود نداشته که آنها را در جهت مشخصی سوق بدهد. به عبارتی هر کدام رها هستند و ایده خودشان را مطرح میکنند. مربیان، پیشکسوتان، داوران و بازیکنان همه ظرفیت این فوتبال هستند، اما وقتی رها باشند به جای سازندگی، شروع به تخریب یکدیگر میکنند. من مثالی میزنم که به فوتبال ما خیلی مرتبط است. شما باران را در نظر بگیرید. این باران را شما اگر از قبل مدیریت و برای آن مسیر درست کنید، پشت سدها انباشته میشود و در نهایت آبادانی به بار میآورد. حال اگر چنین مدیریتی وجود نداشته باشد همین باران تبدیل به سیل میشود و جنبه تخریبی پیدا میکند. تفاوت آن آبادانی و این ویرانی، مدیریت برنامهریزی است.
علی جوادی ـ رضا پورعالی
ورزش
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد