گفت‌وگوی متفاوت با هادی ساعی

خانواده اولویت اول زندگی من

هادی ساعی متولد 21 خرداد 1355 در شهرری، قهرمان تکواندو جهان و المپیک است. او با به‌دست آوردن دو مدال طلا و یک مدال برنز، یکی از پرافتخارترین ورزشکاران ایرانی در تاریخ بازی‌های المپیک است.
کد خبر: ۹۵۱۹۰۸

ساعی برنده مدال طلای المپیک آتن، مدال برنز المپیک سیدنی در دسته 68 کیلوگرم و مدال طلای المپیک پکن است که اولین مدال‌ و مدال طلای ایران در ورزشی غیر از کشتی و وزنه برداری در المپیک بود.

او در 14 آبان 1387 خداحافظی خود را از دنیای قهرمانی اعلام کرد و در 18 آبان 1387 پس از انجام یک مسابقه نمادین با امید غلامزاده در خانه تکواندو چهار گوشه زمین ورزش را بوسید و به ‌طور رسمی از رقابت‌های تکواندو کنار رفت.

هادی ساعی در دوره سوم و دوره چهارم (دوره کنونی 1392 تا 1396) عضو شورای شهر تهران بوده و در دوره چهارم توانست به عضویت هیات رئیسه شورا درآید. با او گفت‌وگویی خانوادگی، شخصی و متفاوت انجام دادیم.

این روز‌ها وارد دنیای بازیگری شده اید، ورودتان به این عرصه چگونه اتفاق افتاد؟

در ابتدا که خیلی علاقه‌مند نبودم و کار اولی که با نام پی22 انجام دادم را به‌خاطر کسی که نقش‌اش را بازی می‌کردم قبول کردم. بیش از دو ماه دوستان می‌رفتند و می‌آمدند ولی به‌دلیل این‌که علاقه‌ای نداشتم جواب رد می‌دادم، ولی وقتی که شنیدم این یک کار جنگی است و برای اولین‌بار است که برای نیروی دریایی در دفاع مقدس کاری ساخته می‌شود و دلیل مهم‌تر این بود که فهمیدم شخصی که من نقش‌اش را بازی می‌کنم امروز زنده است و با ساخت این فیلم می‌خواهند از او تقدیر کنند، قبول کردم که این کار را انجام دهم.

بالاخره چون ایشان از اسطوره‌های نیروی دریایی بوده و هستند، حاضر شدم که این کار را انجام دهم تا من هم سهم خودم را در مورد کسانی که در جنگ تحمیلی برای مملکت زحمت کشیدند، ایفا کرده باشم، مخصوصا نیروی دریایی که کمتر از آن صحبت شده است. این موضوع باعث شد که در این کار ایفای نقش کنم و بعد از آن هم که وارد سیستم سینما شدم، با علاقه کارهای بعدی را شروع کردم.

شیرین‌ترین خاطرات دوران ورزشی‌تان چیست؟

از دوران ورزشی خیلی خاطره دارم. سختی‌هایش هم به نوعی امروز برایم شیرین شده، ولی بهترین‌هایش المپیک‌هایی بود که مدال گرفتم. اولین طلای جهانی که در کانادا سال 1999 گرفتم، چون اولین طلای تاریخ تکواندو بود و من اولین طلای جهان را در رشته تکواندو به‌دست آوردم که روز تولدم هم بود. روز مسابقه‌ام روز تولدم بود و هیچ‌وقت یادم نمی‌رود. بعد هم المپیک‌ها مخصوصا المپیک 2008 پکن که آخرین المپیک بود. اولین و آخرین المپیکم خیلی برایم خاطره خوبی بود.

تلخ‌ترین خاطره دوران ورزشی‌تان چه بود؟

تلخ‌ترینش شاید المپیک سیدنی بود که با ناداوری مدال برنز گرفتم. حقم بود که مدال طلا بگیرم ولی با ناداوری مدالم تبدیل به برنز شد.

خانه برای شما چه تعریفی دارد؟

خیلی خانه را دوست دارم، چون همیشه بیرون هستم دوست دارم در روزهای تعطیل تمام روز را در خانه بمانم. واقعا دلم برای خانه خودم تنگ می‌شود، چون شاید بیشتر عمرم را بیرون از خانه بودم، همیشه در اردو، مسافرت، تمرین و...، به همین دلیل واقعا بعضی وقت‌ها دلم برای خانه‌ام تنگ می‌شود و من در خانه آرامش بیشتری دارم.

خانواده چه تعریفی برایتان دارد؟

خانواده من مادرم، همسرم و پسرم هستند که همه آنها اولویت‌های اول زندگی‌ام هستند.

اگر فرزندتان به ورزش حرفه‌ای روی بیاورد نظرتان چیست؟

ورزش حرفه‌ای را دوست ندارم انجام دهد و تا به امروز هم جلویش را گرفته‌ام. به تکواندو خیلی علاقه‌مند شده بود ولی من جلویش را گرفتم که این اتفاق نیفتد. دوست دارم برای سلامتی‌اش ورزش کند. ورزش حرفه‌ای ضدسلامتی است و در شرایط کشور ما ورزش حرفه‌ای کردن واقعا سخت است.

و اگر بازیگری را بخواهد انتخاب کند چطور؟

آن هم کار سختی است ولی برای من شخصا یک مقداری قابل‌تحمل‌تر است. شاید من چون تازه اول راه بازیگری هستم تجربه‌های تلخ بازیگری را نچشیدم که این حرف را می‌زنم، ولی فکر می‌کنم ورزش و کار بازیگری به‌صورت حرفه‌ای بزرگ‌ترین سختی‌اش این است که همیشه مورد قضاوت مردم قرار می‌گیری. فرقی نمی‌کند قضاوت خوب یا بد، این‌که همیشه در تیررس قضاوت باشی خیلی سخت است. همیشه قضاوت‌ها خوب نیست و باید کسی که پا به میدان ورزش حرفه‌ای می‌گذارد یا وارد صحنه سینما می‌شود، آستانه تحمل بالایی داشته باشد و خیلی سختکوش باشد و کاری کند که اکثریت مردم رضایت داشته باشند. نمی‌شود که همه را راضی نگه داشت، این اتفاق هیچ‌گاه نمی‌افتد و اگر این اتفاق افتاد حتما بدانید که ایرادی در شما وجود دارد. حضرت علی می‌فرمایند: اگر یک روز دیدی همه از تو ناراحت هستند، بدان مشکل از توست و اگر یک روز همه از تو راضی بودند هم باز مشکل داری. نمی‌شود همه مردم از تو راضی باشند ولی باید اکثریت مردم رضایت داشته باشند تا موفق شوی. کسی در سینما و ورزش موفق است که چنین شرایطی را داشته باشد.

خانواده‌تان چه تاثیری در مسیری که به سمت موفقیت طی کردید، داشتند؟

پدر من راننده کامیون بود، یک آدم معمولی و البته خیلی در شهرری سرشناس بود. اعتبارش هم به این دلیل بود که هیچ وقت دروغ نمی‌گفت و یک بار اگر حرفی را که می‌زد به آن عمل می‌کرد و خیلی هم مردم دار بود. به همین دلیل است که شاید در شهرری از آدم‌هایی که خیلی سواد و پولشان از پدرم بیشتر بود، اعتبار بیشتری داشت. این سرلوحه زندگی‌ام بوده و سعی کردم این‌گونه بزرگ شوم. وقتی من ورزش را شروع کردم، کسی در خانواده‌ام ورزشی نبود، البته پدربزرگ‌های مادری و پدری‌ام پهلوان بودند. وقتی ورزش را شروع کردم پدرم خیلی حمایتم کرد، تمرینات و مسابقاتم را تماشا می‌کرد. وقتی مدال می‌گرفتم به دوستانش شیرینی می‌داد و مهمانی می‌گرفت. همین مسائل باعث شد که من تلاش بیشتری کنم و خانواده‌ام هم ورزشی شدند. خواهرم،برادرم و حتی مادرم ورزش می‌کنند و یک خانواده ورزشی هستیم. خانواده ما چهار پسر و دو دختر بود که دو برادرم فوت کردند و امروز من، خواهر و برادرم هستیم که هر سه ما ورزش حرفه‌ای کردیم. مادرم هم ورزش‌اش در سطح حرفه‌ای و در حد مربیگری پیش رفت. خواهرم هم با آقای حمید قلی‌پور از قهرمانان ووشو ازدواج کرد که چند دوره قهرمان جهان شده است.

میانه‌تان با فضای مجازی چطور است؟

خیلی بد نیست ولی سعی نمی‌کنم خیلی فعال باشم. خودم صفحه اینستاگرام دارم و اخبار را در آن می‌بینم.

فکر می‌کنید وجود فضای مجازی مضر است یا مفید؟

از هر چیزی که خوب استفاده نکنید به یک معضل تبدیل می‌شود. فردی که بیمار است با خوردن دارو خوب می‌شود، ولی اگر زیاد بخورد بیمار می‌شود. در استفاده از هر چیزی باید تعادل وجود داشته باشد. متاسفانه در کشورمان هنوز خوب یاد نگرفته‌ایم که از فضای مجازی واقعا چه استفاده‌هایی می‌شود کرد. یک مقدار کفه ترازوی استفاده نادرست از فضای مجازی در کشور ما نسبت به استفاده درستش سنگین‌تر است. این مساله باید فرهنگسازی شود و جوانان ما باید بدانند که فضای مجازی فقط این نیست که در آن به یکدیگر توهین کنند، دروغ ببافند و... امیدوارم این فرهنگ جا بیفتد که از فضای مجازی به نحو احسنت استفاده کنیم.

آدم شادی هستید؟

خیلی آدم شادی هستم. قیافه من یک مقدار اخموست، ولی برعکس قیافه‌ام همیشه می‌خندم، شوخی می‌کنم و خیلی با انرژی هستم. خیلی‌ها تا قبل از برقراری ارتباط با من فکر می‌کنند که من آدم بداخلاقی هستم ولی همان افراد بعد از این‌که من را شناختند گفتند که فکر نمی‌کردیم اینقدر شوخ باشی. من در اردوهای ورزشی خیلی شیطان بودم، با بچه‌ها شوخی می‌کردم، اذیت‌شان می‌کردم و شب تا صبح خواب نداشتم.

چطور به این شاد بودن رسیدید؟

آدمی که انرژی داشته باشد می‌تواند آدم شاد و فعالی باشد. من خیلی آدم فعالی هستم همیشه کار و ورزش می‌کنم، صبح تا شب فعالیت دارم.

اهل نوستالژی و خاطره‌بازی هم هستید؟

همه زندگی من خاطره است. آن‌قدر در اردو، سفر، جاهای مختلف و بین آدم‌های مختلف بودم ولی خیلی اهل خاطره‌‌بازی نیستم، همه چیز یک‌جوری می‌گذرد و می‌رود.

مهم‌ترین تاریخ‌های زندگی‌تان چه تاریخ‌هایی است؟

28 دی 88 یکی از بهترین روزهای زندگی‌ام است که فرزندم به دنیا آمد،27 آذرماه هم تولد همسرم است، هم سالگرد ازدواج و هم سالگرد عقدمان است.

اگر سوار یک ماشین زمان شوید که به عقب بازگردد، دوست دارید کجا توقف کنید؟

دوست دارم در 19،18 سالگی باشم، ولی اگر به عقب بازمی‌گشتم باز ورزش را ادامه می‌دادم.

میانه‌تان با تلویزیون چگونه است؟

اگر فرصت داشته باشم و در خانه باشم حتما تماشا می‌کنم.

چه برنامه‌هایی را دوست دارید؟

بیشتر شبکه سه که برنامه‌های ورزشی پخش می‌کند و شبکه‌ای است که بیشتر برای جوان‌هاست. شبکه نسیم و خندوانه را هم تماشا می‌کنم.

بابک نبی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها