در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در این میان مجموعههای تلویزیونی با تکیه بر قصهگو بودنشان از اهمیت فوقالعادهای برخوردار بوده و برگ برنده شبکهها در رقابت با یکدیگر به حساب میآید. حال نگاهی کوتاه به مجموعههای پخش شده پس از پایان ماه مبارک رمضان در نیمه تیرماه تا آخر شهریور میاندازیم با این امید که در فصل پاییز شاهد آثار تازهتر و جذابتری باشیم.
شبکه یک: چرخ فلک زندگی
«چرخ فلک» تنها مجموعه جدید و غیر تکراری این شبکه به حساب میآید که از قضا با مخاطبان زیادی هم ارتباط برقرار کرده و در جلب نظر مساعد آنها موفق عمل کرده است. کاری اپیزودیک که هر چهار قسمت آن به یک داستان اختصاص داشته و هر بار یکی از شخصیتها داستان قبلی را به بعدی متصل میکرد. افتتاحیه خوب داشتن یکی از آن عناصری است که به شدت یک مجموعه تلویزیونی به آن نیاز دارد و چرخ فلک خوشبختانه از آن بهرهمند است.
در اپیزود کامران در همان سکانس نخست با زن شیرینعقل کارتنخوابی روبهرو میشویم که برای سیر کردن شکم گربههای متعددش چشم به راه بازگشت مرد جوان کارگر رستوران هتل است و آشنایی کامران با او سبب دگرگونی بنیادین وی میشود. طالبزاده بخوبی و با ظرافت تمام حلقههای یک زنجیر را در این داستان به هم متصل کرده و سر آخر کامران را به جایی میرساند که راهش را از بیتا جدا کرده و میرود. تلخی نسبی حاکم بر داستان را میتوان نقطه مشترک تمام اپیزودها به حساب آورد که تلخیاش از جنس خود داستان بوده و به هیچ وجه سنجاق شده و تحمیلی به نظر نمیرسند.
از بین اپیزودهای مختلف چرخ فلک، داستان خالد بدون شک از پختهترین و در عین حال تلخترین آنهاست که به افغانهای مقیم ایران پرداخته و قهرمانی دوستداشتنی را از میان آنها برگزیده است. علاقه خالد به دختر سرکارگر خود و نیز پنهانی درس خواندنش برای ورود به دانشگاه با ورود برادر خالد به ایران برای بازگرداندنش همراه میشود که بار تنش حاکم بر داستان را به بالاترین حد میرساند. شخصیتپردازی در این بخش در بهترین وضعیت خود بوده و مخاطب با خالد و برادرش همذاتپنداری میکند. بخصوص در سکانس درددل کردن برادر خالد با مهندس در دل سیاهی شب با دیالوگهایی که عالی و هوشمندانه نوشته شده است.
نکته مهم دیگری که در چرخ فلک به چشم میخورد، یکدستی بصری اپیزودها با وجود برخورداری از دو کارگردان است که بخوبی با هم هماهنگ شده است. چرخ فلک در عین حال از بازیهای خوبی سودجسته که نمونههای آن را در حمیدرضا آذرنگ، امیر آقایی و اندیشه فولاوند شاهد بودهایم. در این میان نمیتوان از پایانبندیهای متوسط و اغلب شتابزده بخش مهمی از اپیزودها بهسادگی گذشت که برای مخاطب چندان جالب به نظر نمیرسد. همین طور پایان خوش چرخ فلک در قسمت پایانی که همخوانی چندانی با تلخی تکرارشونده آن در قسمتهای مختلف نداشته و کمی از آن بیرون میزند.
سریال دیوار ساخته سیروس مقدم هم شهریور روی آنتن شبکه ملی رفت: کاری جذاب و تماشایی که در نخستین بار پخش خود به شدت مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. حمید نعمتالله در مقام نویسنده فیلمنامه در دیوار سراغ داستان همیشگی دزد و پلیس و تقابل آنها در دو جبهه خیر و شر رفته و جمیل را در برابر یونس به عنوان نماینده قانون قرار داده است. برای به اصطلاح در آمدن داستان، نعمتالله نیاز به شخصیتهای متقاعدکنندهای داشته که مخاطب باورشان کند. هردو شخصیت یاد شده تا حدود زیادی از این مزیت برخوردار بوده و تضاد مناسبی هم میان آنها به چشم میخورد. از طرف دیگر سیر حوادث به گونهای چیده شده که شیب تندی داشته و قصه هم از یک اوج آغاز میشود. اما دیوار برای آنکه به یک سریال پلیسی ماندگار تبدیل شود علاوه بر قهرمان و ضد قهرمان نیاز به شخصیتهای فرعی درست نوشته شده و نیز داستانهای فرعی پرکشش داشته که در این دو مورد آنچنان که باید موفق نشان نداده است. برای مثال هم میتوان از امیرحسین و خورشید یاد کرد که میتوانستند بهتر از اینها از کار دربیایند.
مقدم در خلق صحنههای نفسگیر هم موفق عمل کرده و نشان داده که از تسلط خوبی بر ابزار تکنیکی کارش برخوردار است که نمونه شاخص آن را در سکانس دزدی از صرافی دیده ایم. با همه اینها مقدم به واسطه هوش بالای خود بسیاری از ضعفهای اینچنینی را با انتخاب درست بازیگران اصلی کار (سلطانی و پسیانی) پوشانده و دیوار را به استانداردهای یک مجموعه تلویزیونی در مقیاس تلویزیون کشورمان رسانده است.
شبکه دو و نگاهی تازه به جنگ تحمیلی
«دولت مخفی» ساخته مشترک حسن برزیده و راما قویدل جزو مجموعههای تابستان امسال است که شاهد بازپخش آن از شبکه دو سیما بودهایم. رحمان سیفی آزاد و داریوش ربیعی به عنوان نویسندگان فیلمنامه برای روایت داستان مفصل و طولانی خود که از اوایل دهه 60 تا اواخر آن را دربرمی گیرد، از این روش بهره گرفته و استفاده مطلوبی از آن بردهاند.
خانواده سرهنگی بازنشسته در شمال باغ بزرگی را برای دختران و پسرش (پرویز) و همسرش به ارث گذاشته که از آن امرار معاش میکنند. با ورود سعید (دوست اصغر، داماد خانواده) به داستان و مهاجرتش به شمال، علاقهای میان او و پروانه (دختر کوچک خانواده) که در رشته هنر تحصیل کرده به وجود میآید که به اسیر شدن سعید در جنگ تحمیلی ختم میشود. از جایی به بعد داستان در دو فاز مجزا روایت میشود که البته بخشهای مربوط به اردوگاه اسرا چربش بیشتری دارد. خشونت در این بخش حرف اول و آخر را زده و قویدل باورپذیری نسبتا خوبی را به آن تزریق کرده است. سیفیآزاد و ربیعی که فیلمنامه دولت مخفی را نوشتهاند، تلاش زیادی در پرداخت شخصیتهای خود به خرج داده و مجموعهای از تیپ و تیپ-شخصیت را خلق کردهاند.
پرویز نمونهای از جوانانی است که هنگام جنگ تحمیلی فرار را بر قرار ترجیح داده و به دنبال راهی برای خروج از کشور بودهاند. در نقطه مقابل او اصغر و سعید قرار دارند که برای دفاع از مرزهای کشور خود به جبهه رفته و تمام مصایب آن از مجروحیت تا اسارت را به جان خریدهاند بیآنکه اجباری بالای سرشان بوده باشد. دولت مخفی به عنوان کاری در باب دفاع مقدس، جذابیتهای خود، را داشته و اثری قابل تامل به حساب میآید.
شبکه سه؛ از کمدی پژمان تا ملودرام پریا
این شبکه نیز در تابستان سه مجموعه فراری از قصر، پژمان و پریا را روی آنتن برد که از آن میان پریا ساخته حسین سهیلی زاده با استقبال گسترده مخاطبان روبهرو شد. فراری از قصر هم سریالی ساخته کره جنوبی است که داستان آن درباره پزشک جوان قصر پادشاه است که میخواهد دختر بیمارش را مداوا کند، اما درگیر یک توطئه شده و برای نجات جان خود و فرزندش به یک فراری تبدیل میشود. پژمان، یک بازیکن پا به سن گذاشته در آستانه بازنشستگی (پژمان جمشیدی) محور داستان قرار گرفته و شوخیهای به روزی حول محور آن شکل گرفته است. آنها برای فرار از گلهگذاریهای اهالی فوتبال پژمان جمشیدی را که به عنوان فوتبالیست در ذهن فوتبالدوستان باقی مانده و سالهای زیادی هم از بازنشستگیاش نگذشته را برگزیده و انواع و اقسام شوخیها را در رابطه با وی نوشته و اجرا کردهاند. برای نمونه میتوان به شوخیهای مربوط به بهروز رهبریفرد اشاره کرد که قضیه قهروآشتیهای سریالیاش با علی پروین و گل و شیرینی آوردن بعدیاش شهره عام و خاص است.
قاسمخانیها همراه با ایمان صفایی در پژمان کمدی موقعیت را در کنار کمدی کلامی به کار گرفته و طیف متنوعی از شوخیها را در آن جای دادهاند که بخش مهمی از آن عالی از کار درآمده است. برای مثال میتوان به شوخیهای تکرارشونده پیرامون او و خسرو حیدری اشاره کرد. رابطه او با وحید (مدیر برنامهاش) هم فوقالعاده از کار درآمده و زوجهای درخشان کمدی را به یاد میآورد که شوخیهای مسلسل وارشان مخاطب را به خنده میاندازد. پژمان به لحاظ شخصیتهای فرعی نیز چنته پری دارد که شامل پدر، پدربزرگ، خواهر و شوهر خواهر پژمان میشود. از آنجا که بخش مهمی از زمان هر قسمت در خانه میگذرد، این شخصیتها اهمیت بیشتری پیدا کرده و نقشی کلیدی در پیشبرد داستان برعهده گرفتهاند.
حسین سهیلیزاده که مجموعههای پربیننده زیادی را در کارنامه دارد، امسال با پریا به میدان آمد و گوی سبقت را از سایر رقبای خود ربود. وی و سعید فرهادی به عنوان نویسنده فیلمنامه قصهای ملودرام با محوریت خانواده را روایت کردهاند که در خلال آن به یکی از خطرناکترین بیماریهای معاصر یعنی ایدز پرداخته شده و از طریق شخصیت اصلیاش (کیوان) نقبی به این بیماری زده شده و از خلال آن به شکل غیرمستقیم پیامهای مربوطه برای پیشگیری از آن به مخاطب داده میشود. بیهوش شدن کیوان در میهمانی و سر رسیدن پدر(حسین آقا) در ادامه بردنش به بیمارستان، نخستین نقطه عطف فیلمنامه پریاست که مخاطب را برای تماشای ادامه آن کنجکاو میکند. این در حالی است که فرهادی حقیقت را تعمدا پوشانده و مانور چندانی روی آنچه به کیوان تزریق شده و مشترک بودن سرنگ با شهرام نمیدهد.
ازدواج کیوان با پریا بیآنکه چیزی از این بیماری و ناقل اچ.آی.وی بودنش بداند، دیگر نقطه عطف مهم فیلمنامه پریاست که ذهن مخاطبان را به سمت و سوی تازهای برده و آنان را در بیم و امید نسبت به سرنوشت این دو قرار میدهد. در این بین پای شخصیتهای فرعی دیگری همچون حبیب (همسر سابق پریا) هم به میان آمده و فلج شدنش بر اثر درگیری با شهرام، داستانک دیگری را شکل میدهد که گره دیگری بر گرههای افتاده بر زندگی کیوان و پریا میاندازد. امیرحسین آرمان انتخاب مناسب و هوشمندانهای برای ایفای نقش امیرحسین بوده اما لادن مستوفی همبازی نه چندان مناسبی برایش به حساب میآید. با همه اینها به نظر میرسد پریا میتواند فتح بابی برای تولید سریالهایی با محوریت سلامت باشد.
شبکه پنج و تنها همه چیز آنجاست
همه چیز آنجاست به کارگردانی شهرام شاهحسینی از جمله سریالهایی است که تابستان روی آنتن شبکه یاد شده رفته است. یک ملودرام خوش ساخت و موفق که قصهگویی برگ برنده آن بوده و شخصیت هایش را از قلب جامعه انتخاب کرده است. فیروزه قشقایی که فیلمنامه این مجموعه را به نگارش درآورده در طراحی قصه خود براساس یک فرمول کلاسیک، چند خانواده را خلق کرده که طی داستان با یکدیگر برخورد کرده و درام را شکل میدهند. محور همه چیز آنجاست را خانواده محسن متشکل از مهدی، مهران و مهرنوش (فرزندان)، اکرم (همسر) و پرستو (عروس خانواده) تشکیل میدهند که روابط میان آنها و نیز ارتباطشان با دیگران، داستان را به پیش میبرد. به همین دلیل هم قشقایی بیشتر هم و غم خود را صرف شخصیتهای یاد شده کرده و شخصیتهای نسبتا متفاوتی را با بهرهگیری از کلیشههای آشنا خلق کرده است. مهدی به عنوان پسر بزرگ خانواده نقشی کلیدی در پیشبرد داستان داشته و شخصیت مرکزی آن به حساب میآید.
جوانی با خصوصیات مثبت اخلاقی که تمام مشکلات مالی و ضررهای کارگاه کفش را یک تنه به دوش کشیده و از آسیب دیدن خانواده به قیمت آزار و اذیت خود جلوگیری کرده است. در سوی دیگر مهرانی قرار دارد که برای یکشبه پولدار شده نقشههای زیاد در سر داشته و برای رسیدن به آن از کلک زدن به مهدی هم ابایی ندارد! مهران بهواسطه آنکه در خلقش رگههای پررنگی از حقیقت به کار گرفته شده، برای مخاطب باورپذیر و آشنا به نظر میرسد. شهرام شاهحسینی که پس از چند تجربه سینمایی و تلویزیونی باتجربهتر از گذشته شده، در همه چیز آنجاست تا حدود زیادی دست از جلوهگریهای تکنیکی برداشته و صرفا به روایت سرراست یک قصه اجتماعی خانوادهمحور بسنده کرده که کیفیت تصویربرداری مناسب کار هم به کمکش آمده است.
شبکه افق: موفق با نابرده رنج
این شبکه هم در تابستان به سراغ یکی از پربینندهترین سریالهای سالهای اخیر یعنی نابرده رنج ساخته بابک بذر افشان برای ساعات پایانی شب مخاطبان خود رفته است. نابرده رنج قصهای آشنا مبتنی بر قرار گرفتن یک آدم در موقعیتی اشتباهی است که به مرور در این موقعیت دچار تحولی تدریجی شده و در آخر به رستگاری میرسد.
ایدهای که کمدی درخشان لیلی با من است ساخته کمال تبریزی را شکل داده، در نابرده رنج به شکل دیگری تکرار شده که تنها وجه اشتراکشان هم تم اصلی فیلمنامه است و بس. در اینجا اسد قهرمان داستان جوان دست و پا چلفتی و سادهای است که دست به هر کاری میزند به ورشکستگی ختم میشود و بدهی هنگفتی روی دستش میگذارد. برخورد او با دفترچه خاطرات پدرش (فضلعلی) نقطه عطف مهم فیلمنامه نابرده رنج را رقم زده که داستان را به سمت دیگری برده و اسد و دوستش (عماد) را وارد دنیای متفاوتی میکند. بذر افشان که در نگارش فیلمنامه این مجموعه هم دست داشته، بخش مهمی از وقت و توان خود را صرف پرداخت شخصیتهای اصلی خود (اسد، عماد و صمد کمپانی) کرده و در این مسیر به شکل هوشمندانهای هم از کلیشهها بهره گرفته است. بخصوص در رابطه با عماد که تا به امروز نمونههای فراوانی از آن در سینما و تلویزیون دیده شده اما این یکی متفاوت تر از همه از کار درآمده است.
همینطور پلیس جوان کار که در عین شباهت با کلیشه آشنای پلیس، لایههای دیگری هم به آن اضافه شده که علاقهمند شدنش به خواهر جوان اسد از جمله آنها به حساب میآید که به این شخصیت عمق بخشیده است. در عین حال نمیتوان از بازیهای درخشان کامبیز دیرباز، سام درخشانی و بخصوص سیاوش طهمورث در نقشهای اصلی نابرده رنج بهسادگی عبور کرد که نقش مهمی در بالا بردن کیفیت نهایی کار داشتهاند.
شبکه آیفیلم؛ تنوع در مضامین و گونهها
این شبکه که براساس پخش مجدد سریالهای محبوب تلویزیونی بنا نهاده شده، در فصل تابستان هم سریالهای مختلف و متعددی را روانه آنتن کرد. تکیه بر باد، کوچک جنگلی، مرگ تدریجی یک رویا، سه دونگ سه دونگ و دلیران تنگستان از مهمترین آنها به حساب میآید که در یک بازه زمانی حدودا سه ماهه روی آنتن آیفیلم رفته است. بزرگترین حسن این شبکه علاوه بر تجدید خاطره مخاطب با سریالهای قدیمی، ترمیم نسخههای موجود و تبدیل آن به نسخههای فول اچ دی است.
کاری که امسال در سریالهای کوچک جنگلی ساخته بهروز افخمی و دلیران تنگستان به کارگردانی همایون شهنواز انجام شده و ما شاهد آن بودهایم. تکیه بر باد ساخته محمود معظمی را میتوان ملودرامی با مایههای جنایی به حساب آورد که بزرگترین نقطه قوتش روایت سرراست داستان است.
عاطفه به عنوان شخصیت محوری کار پرداخت متقاعدکنندهای داشته و رفتارهای بلندپروازانه اش برای مخاطب دور از باور به نظر نمیرسد. در سوی دیگر پدر او به عنوان یک دادستان کهنهکار عدالتمحور قرار دارد که در کارش با هیچکس حتی برادرش مدارا نکرده و حال برای از دست ندادن دختر خواندهاش (عاطفه) وارد جنگی تمام عیار با نادر محسنین میشود. نادر یک بدمن تمام عیار است که با وجود آنکه سرشار از کلیشههاست، اما خوب از آب درآمده و به نبرد ابدی خیر و شر رنگ و بوی خوبی بخشیده است. کوچک جنگلی یکی از بهترین سریالهای ساخته شده در طول تاریخ تلویزیون ایران بر مبنای شخصیتی تاریخی است که همچنان پس از گذشت نزدیک به سه دهه از ساخته شدنش، طراوت خود را حفظ کرده است. افخمی در این مجموعه سراغ میرزا کوچکخان جنگلی به عنوان بنیانگذار نهضت ضد استعماری جنگل رفته و بخش مهمی از زندگی پرفراز و نشیب وی را به تصویر کشیده است. کیفیت والای فنی و بازیهای خیرهکننده در کنار کارگردانی استادانه افخمی را میتوان مهمترین نقاط قوت کوچک جنگلی به حساب آورد قطعا نظر نسلهای بعدی را هم به خود معطوف خواهد کرد. مرگ تدریجی یک رویا ساخته فریدون جیرانی داستان نویسندهای به نام مارال عظیمی است که پس از ملاقات با ناشری جوان (حامد یزدانپناه) برای چاپ کتاب نخستش به او علاقهمند شده و ازدواج میکند. ازدواجی از دو طبقه فکری متفاوت که سرانجام به حوادثی تلخ منجر میشود. جیرانی در این مجموعه تلاش زیادی برای خلق یک ملودرام تلخ جامعهمحور به خرج داده که تا حدود زیادی هم در این امر موفق بوده است. سه دونگ سه دونگ به کارگردانی شاهد احمدلو با فیلمنامهای از علی مسعودی، نمونهای از یک کمدی جذاب و تماشایی متکی بر هر دو شکل کمدی (کلامی و موقعیت) است که شخصیت هایش با وجود اغراق از دل جامعه گرفته شدهاند.
برای مثال میتوان از نصرت عشقی و همسرش (انسیه) یاد کرد که فوق العاده از کار درآمدهاند و مکملهای خوبی هم در کنار خود دارند. در عین حال نمیتوان از یکدستی بازیهای بازیگران آن از گرجستانی و گلچین تا کاسبی و عزتی و ... بهسادگی عبور کرد که بسیار هم مورد توجه مخاطبان قرار گرفتهاند. دلیران تنگستان ساخته همایون شهنواز جزو معدود سریالهای تلویزیونی تولید شده پیش از انقلاب است که چندبار در سه دهه اخیر از شبکههای مختلف تلویزیون پخش شده است. نسخهای که اخیرا روی آنتن آیفیلم رفته را میتوان باکیفیت ترین آنها به لحاظ فنی به حساب آورد که فیلمبرداری سیاه و سفید چشمنوازی دارد. در عین حال قهرمان جذاب و بزرگی به نام رئیسعلی دلواری دارد که به عنوان یک چهره مبارز ضد استعمار تاریخ معاصر مطرح است. البته تماشای بسیاری از بازیگران پا به سن گذاشته الان که در زمان فیلمبرداری دلیران تنگستان بسیار جوان بوده اند هم یکی دیگر از جذابیتهای این مجموعه تلویزیونی به شمار میآید.
محمد جلیلوند
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد