پای صحبت‌های تلخ یک دزد صندوق صدقات

دنبال دوست بازی و رفیق بازی رفتم شب نشینی هایی همراه با موادمخدر و ... کار من شده بود، از زندگی خودم بیزار شده بودم...
کد خبر: ۹۳۷۱۵۶
پای صحبت‌های تلخ یک دزد صندوق صدقات

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان،مجید 25 ساله ساکن بجنورد هستم. پدرم دیپلم و بازنشسته یک کارخانه و مادرم خانه دار است، یک خواهر و یک برادر دارم و وضعیت مالی ما مطلوب است. حقوق بازنشستگی پدر کفاف زندگی را می دهد.

منزل بزرگ و جای مناسبی در داخل شهر داریم، خواهرم دوبار ازدواج کرد در ازدواج اول موفق نبود و در ازدواج دوم صاحب دو فرزند شده است و زندگی خوبی دارند برادرم هم دانشجو است.

من الان دانشجوی ترم آخر مهندسی برق هستم. از همان اوایل کودکی در خانه ما ماهواره بود، پدر و مادرم مراعات نمی کردند و از همه شبکه های ماهواره حتی شبکه های مبتذل استفاده می کردند.

در اوایل ورود به دانشگاه عاشق یک دختری شدم که قبلا ازدواج کرده بود و به دلایلی از همسر خود جدا شده بود. وقتی موضوع را یا پدر و مادرم در میان گذاشتم با مخالفت شدید پدر و مادرم روبه رو شدم.

علاقه من به آن دختر خیلی شدید شده بود باهم به پارک و رستوران می رفتیم و زمانی که خانواده ام به مسافرت می رفتند من آن خانم را به خانه می آوردم و دو نفری پای تماشای فیلم های ماهواره می نشستیم.

حدود دو سال من با آن دختر بودم و پدر و مادرم از ارتباط من با آن دختر با خبر شدند؛ و بعد از آن فهمید که دیگر امید به ازدواج با من ندارد. اولین خواستگاری که آمد جواب داد و من را فراموش کرد.

شکست عجیبی در زندگی ام خوردم هیچ وقت به درس هایم بهایی نمی دادم، دنبال دوست بازی و رفیق بازی رفتم شب نشینی هایی همراه با مشروب و موادمخدر کار من شده بود، از زندگی خودم بیزار شده بودم.

کم کم اعتیاد به مواد مخدر شیشه پیدا کردم، پدرم گاه گاهی پول توجیبی به من می داد و من هم صرف مواد می کردم، وقتی فهمید که معتاد شدم با من درگیر شد، در یکی از درگیری هایی که با پدرم داشتم با وسیله سنگینی به سرم زد و از آن موقع گاهی فراموشی به سراغم می آید.

ارتباط خود را با خانوادم قطع کردم، وسایل منزل را برای خرید مواد مخدر می فروختم، کلا بهم ریخته شدم، شکست عشقی و شاید نشستن پای فیلم های مبتذل ماهواره باعث بدبختی من شد.

در یکی از شبها با یک تکه ورق فلزی وسیله ای ساختم تا به وسیله آن پول های صندوق صدقات را بیرون بیاورم، تا بتوانم مواد مورد نیاز خود را بدست آورم، موفق شدم چند تا صندوق رو خالی کنم اما بعد از چندین فقره سرقت توسط پلیس دستگیر شدم.

اکنون خیلی پشیمان هستم اگر آزاد شوم خودم را به کمپ ترک اعتیاد معرفی می کنم تا از دست این مواد خانمان سوز رهایی پیدا کنم....

این داستان از سوی پایگاه اطلاع رسانی پلیس ارسال شده است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۲
ناشناس
-
۰۹:۴۱ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۴
۰
۰
كلا هركس كه بازداشت می شودهمین حرفها را می گوید پس خود فردچه كاره است كه همه تقصیرها را گردن دوست ناباب،ماهواره،شكست عشقی وناموس و...می اندازد طرف درخواستگاری از دختری نه شنیده اسیدپاشی می كند -موادمخدرمصرف می كند ،قتل می كند،تجاوزمی كند ،ارتباطنامشروع برقرارمی كند و...وته همه اینها می گویدمن نبودم دستم بودتقصیرآستینم بود وهمه چیز را به ماهواره وفیلم های سینمایی ایرانی وخارجی وتلویزیون ربط می دهد كاش بعضی افراد كمی عقل داشتند و متوجه می شدند كه فیلم وسینما وحتی ماهواره همه بازی است وسرگرمی ودرواقعیت نباید هركاری كه درفیلمها وماهواره و... می افتد راتقلید كرد ان شاءالله روزی برسد كه هیچ جرم وجنایتی نه درایران ونه هیچ كجای دیگری اتفاق نیفتد
نوذر
-
۱۸:۵۷ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۴
۰
۰
من كه به خاطر همین جوانها پول در صندوق صدقات میریزم تا بلكه تكه نانی بخرند یا داروی بیماریشان را تهیه كنند( شیشه یا تریاك یا هرویین یا ....) چون معتاد یك بیمار است كه در اثر شرایط بد زندگی به سمت مواد میرود و گرفتار میشود. چاره ای بجز استعمال ندارد.( ترك كردن كلی شرایط مطلوب میخواهد كه این شرایط اغلب مهیا نیست) به هر حال او هم انسان است و حق حیات دارد...جامعه باید شرایط مطلوب ترك كردن را بعلاوه ی مراقبتهای پزشكی برای معتاد فراهم كند و یكی از مصارف صندوق صدقات هم باید همین باشد.

نیازمندی ها